من

/man/

    me
    my

فارسی به انگلیسی

من باب
by way of

من بعد
henceforth, hereafter

من جمله
among others, including, such as, such is, such are

من حیث المجموع
on the whole

من خودم
[preceded by a personal pronoun]

من دراوردی
arbitrary, bogus, fictional

من غیررسم
unofficially

من من
muttering, mumble, hem, hum, mm, uh, hmm

من من کردن
dillydally, falter, hesitate, maunder, mumble, to mutter

من من کردن هنگام حرف زدن
hem

من من کردن هنگام سخن
haw

من من کننده
mumbler

مترادف ها

manna (اسم)
ترنجبین، گزانگبین، من، مائده اسمانی

پیشنهاد کاربران

به به! کاربر /آرش پارسی/ یا همون/ آرش پارسیک/ دوباره دیدگاه داده!
می دونی چیه، بر پایه گفته های همین کتاب، "بن" واژه ای است در زبان غزی ( هر چیزی که هست! ) و سپس گفته می شود "ترکان گویند من".
این کتاب تنها اشاره کرده که ترکان می گویند "من" و نگفته است "من ریشه ترکی دارد"!
...
[مشاهده متن کامل]

خیلی چیزها هستند که در چند زبان به شیوه یکسان گفته می شوند و این هم یکی از آنها است.
یک گواهی بیاور که گفته باشد "من ریشه در زبان ترکی دارد"
همچنین در اوستایی واژه "منا" هست که برابر "من" امروزی است. این میزان همسانی میان این دو واژه نشان می دهد که این واژه ریشه در زبان اوستایی دارد.
بدرود.

من کلمه ای تورکی است و شیخ محمود کاشغرلی در کتابش اشاره کرده که فقط تورکان اغوز بن میگویند و اکثریت تورک ها من میگویند . معادل فارسیش میشه ادم و معادل دری نداره و از من تورکی استفاده میشه
من
واژه من در زبان فارسی، من ضمیر شخصی منفصل برای اول شخص مفرد ( متکلم وحده ) است. در واقع اصل این کلمه باید در زبان فارسی امروز 'اَز یا اَژ می شد، اما به دلایل تاریخی/زبانشناختی این کلمه تبدیل به من شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

این بداعت از زبان پارتی ( یا پهلوی اشکانی ) آغاز شد و به زبان فارسی میانه ( یا پهلوی ساسانی یا به صورت کوتاه: پهلوی ) ارث رسید، چرا که فارسی میانه ( حدود ۲۰۰م. تا ۷۰۰م ) جایگزین پارتی ( ۲۰۰پ. م تا ۳۰۰م ) به عنوان زبان رسمی شد و بسیاری از واژگان و کارکردهای دستوری آن را به ارث برد. در واقع برای ضمیر مفرد �من� در زبان پهلوی دو کلمهٔ an/az و man وجود داشته است. ضمیر اول شخص مفرد an/az تنها وقتی به کار می رفته که این ضمیر در جمله از نظر دستوری در حالت فاعلی یا صریح قرار می گرفته و در پهلوی متاخر استعمال آن نادر است و به جای آن از ضمیر man استفاده می شود، و هرگاه ضمیر نقش غیر صریح ( مفعولی، اضافه و غیره ) داشته باشد، ضمیر man �من� به کار می رفته. این هم از میراث زبان پارتی به پهلوی ( یا همان فارسی میانه ) است که استفاده از ضمایر غیرفاعلی را به جای استفاده از ضمایر فاعلی رواج داد.
درواقع ضمیر �من� تا پیش از آن، یعنی در حالت باستانی و آغازین میانهٔ خود به معنای �به من / مرا� بوده است ( یعنی در حالت اضافی – مفعولی له قرار داشته است و غیر فاعلی بوده ) . زبان فارسی باستان manā، زبان اوستایی mana، زبان سنسکریت m�ma و زبان هندواروپایی - me - ، *eme*. ( همچون: me زبان انگلیسی، moi زبان فرانسوی، mir زبان آلمانی و me زبان لاتین ) .
ضمیر قدیمی و فاعلی �اَز� ( همچون ez در گویش کرمانجی زبان کردی، az در زبان الویری - ویدری، az در زبان تالشی ) ، در پهلوی az/an، پارتی az، فارسی باستان adam، اوستایی azə̅m، سنسکریت ah�m و هندواروپایی - eg*. ( همچون: I انگلیسی، Je فرانسوی، Ich آلمانی و Ego لاتین ) .
ضمیر �من� در گویش های ایرانی
ویرایش
پهلوی: مِن ( man ) ؛
پارسی باستان: منا ( man� ) ؛
اوستا: منه ( mana ) ؛
کردی: من ( min ) ؛
خوانساری: مُن ( mon ) ؛
تاتی: اَ ( a )
منابع. دهخدا، علی اکبر. لغت نامهٔ دهخدا - جلد سیزدهم ( مضعف - نواخانه ) ، چاپ اول از دوره جدید ( ۱۴ جلدی ) . تهران: مؤسسهٔ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۹.
محمد، معین. فرهنگ فارسی ( متوسط ) - جلد چهارم ( معلی - ییلاق ) ، چاپ هفتم. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.
اشمیت، رودیگر. راهنمای زبان های ایرانی. انتشارات ققنوس. چاپ اول. ۱۳۸۳

ای دانایی که نوشته های مرا نمی پسندی و منفی می دهی یا با گزارش کردن، سعی در پاک کردن آنها داری، خیالی نیست پیگیر کارت باش!
ولی
منِ بیسواد و خرفت را هم روشن کن و بگو شما چگونه می توانی به کتابی که نهصد سال یا هفتصد سال نبوده و سپس همین جوری پیدا شده اطمینان و به آن استناد کنی؟!
...
[مشاهده متن کامل]

مگر کجا بوده یا چه کسانی در گذر نسلها با دقت از این یادگار ارزشمند نگهداری می کرده اند که توانسته صدها سال از دست نم و رطوبت و سرماگرما و آتش سوزی ها بگریزد و نوش جان موش و موریانه نگردد؟ بازیچه ی دست کودکان نشده، برگ برگش سر از دکان بقالی و عطاری در نیاورد؟ و. . .
خواهشمند است ما طایفه بی هوش و گوش و کودن را هم از این جهان تاریکی به در آور!
اما شگفت است در این صدها سال چرا هیچکس از آن نگهبانان دلسوز و فرزانه که قدر این یادگار پر ارج را می دانستند همت نمی کردند چند تایی نسخه های دیگر نیز از آن فراهم کنند و به دیگر سرزمین های ترک بفرستند و آنها را از این چشمه پرفیض بهره مند سازند و یاد و خاطره روانشاد کاشغرلی!!! را هم زنده نگه دارند.
دستکم دو سه تا اثر پاره پوره از آن در جاهای دیگر هم پیدا می شد و پشتوانه یکدگر می گردید نه اینکه تنها یکی و آن هم اینقدر کامل در هشت جلد همگی از صفحه اول تا صفحه آخر سالم و تمیز، نه پارگی، نه پاک شدگی، نه پوسیدگی انگار خود همین صد سال پیش نوشته شده!!! و چون در این صد ساله به خوبی در موزه نگهداری شده پس سالم و هلو به دست ادب دوستان رسیده!
آیا جز این است که در همین صد ساله نوشته شده؟
گذشته از این جستار بی اهمیت!!!، گیریم شماها یک کتاب هزار ساله ترکی هم نشان دادید که واژه ی "من" در آن باشد، در برابر نسک های بسیار کهن تر پهلوی چه حرفی برای گفتن دارد جز اینکه "من" هم وامواژه ای ست که از آنها گرفته؟
سنگنوشته دو هزار و پانصد ساله پارسی باستان که جایگاه خودش را دارد و هرگز در کفه ی ترازویی که کفه ی دیگرش یک کتاب باشد قرار نمی گیرد.
خدایا این سرزمین را از دروغ و خشکسالی نگه دار.

در کتابی که صد سال بیشتر نیست پیدا شده! و نهصد سال گم بوده دنبال نمونه و گواه گشتن کاری بس خطا و لغزش است،
یابندگان یا شاید بهتر باشد بگوییم جور کنندگانِ کتابی که دیوان لغات الترک نامیده شده نخست برای ابهامات آن روشنگری کرده ازجمله اینکه بگویند این دیوان در آن صدها سال ناپدید بودن دقیقا کجا بوده یعنی در چه شرایط محیطی و امنیتی به سر می برده که این چنین سالم و دست نخورده و بی کم وکاست به دست ایشان رسیده و پرسش های دیگر، سپس بتوان از این کتاب در جایگاه پسگشت یا مرجع بهره گرفت.
...
[مشاهده متن کامل]

تا هنگامی که این نشانه های پرسش و چالش برانگیز از روی این کتاب برداشته نشود نمونه گیری یا دلیل آوری از آن یک خودفریبیِ کودکانه بیش نیست.

خط میخی شناسی به شیوه ی پانترکی: یه گوشه سنگنوشته رو می بینه بقیه ش رو بیخیال.
اد رو دیده منا رو ندیده!
نه تنها اینجا که هر سند و گواهی را بریده بریده می کنند همین ویکی پدیا را هم که پیش چشم همه است را هم بُرِش می زنند چه برسد به ابن خلدون!
...
[مشاهده متن کامل]

می توانید نشان دهید کجا ابن خلدون اشکانیان را ترک دانسته؟ جدای از این که اصولا از نگاه دانشی دیگر به بخش تاریخیِ نوشته های ابن خلدون ارزشی داده نمی شود چراکه کموبیش همه بخش تاریخیِ نوشته هایش بی سند است.
اکنون ابن خلدون تنها از برای نوشتارهای جامعه شناسی اش سرشناس است.
_
داریوش: "منا پیتا ویشتاسپَ" = پدر من ویشتاسپ است، مرا پدر ویشتاسپ است.
دبیران داریوش به زبان پارسی باستان و به خط میخی واژه ی من را روی سنگ کنده اند که گواه آیندگان و گواه خواهان باشد ولی امروز مشتی پانترک کله سنگی نشان داده اند که نرود میخ آهنین در سنگ!
_
اشکانیان را فقط همین که به نامهایشان چه شاهان چه شاهزادگان بنگریم ایرانی و آریایی بودنشان هویداست ولی خب اگر سند دیگری می خواهید نوشته های پهلوی از آنان در سراسر ایران یافت شده از آن میان به ویژه سفال های اشکانی یافت شده در شهر نسا ( نخستین پایتخت آنها ) که خط و زبان پهلوی اشکانی به خوبی در آن نمایان است.
داریوش: خدایا این سرزمین را از دروغ و خشکسالی نگهدار.

درود
[خط میخی شناسِ کی بودی تو شیطون؟!]
واژه ی " اَدَم" را در بسیاری جاها به چم و معنی [من] فرض گرفته اند ولی این چم دقیق نیست، اَدَم به چم [منم] است نه من. اگر اَدَم = من بود آنوقت شما جناب استاد خط میخی شناس، [هستم] را از کجا آوردی؟ از چه واژه ای برگردان کردی؟
...
[مشاهده متن کامل]

" اَدَم داریَوَاوش. . . " یعنی [منَم داریوش. . . ]
شناسه پیوسته ی " اَم" در اَدَم همینی است که امروزه هم در پارسی به کار می رود و همریشه است با فرنام ( ضمیر ) [من] و همچنین ایم در کردی، اوم در هندی و am در انگلیک.
جنابعالی چه خط میخی شناسی هستی که نمی دانی فرنام "من" در پارسی باستان، در حالت مفعولی و اضافی به کار می رفته؟
خط میخی شناس کی بودی تو عموجان؟
در سنگنوشته بیستون:
مَنا پیتا ویشتاسپَ. . . = پدرِ من ویشتاسپ. . .
آری واژه من در پارسی باستان بوده و به ریخت مَنا کاربرد داشته ولی نه در حالت کُناکی ( فاعلی ) ، که در حالت کُنیکی ( مفعولی ) یا افزوده ( اضافی ) [به من یا من را، مانند منا پیتا= پدرِ من] مانند اینکه با این شیوه گفته شود: [مرا پدر ویشتاسپ بود] من را پدر ویشتاسپ بود.
همینک در اصفهان فرنام من در حالت کنیکی به ریخت منا گفته می شود، نمونه [کتابای منا بده]، واکه یاحرف صدادارِ/ا/ در پایان [منا]در سنگنوشته ها نیز می تواند همان نشانه ی کنیکی یا مفعولی باشد که بعدها به ریخت [را] درآمده است.
نمونه هایی از فرنام "من" در حالت کنیکی یا مفعولی در برخی زبانهای آریواروپایی: مین در کردی، "ما" در سانسکریت، me در یونانی، me در انگلیک، mir در آلمانی، mi در ایتالیایی، `M در فرانسه، Mna در لهستانی و. . ،
فرنام ( ضمیر ) "من" در حالت کناکیِ آن در زبان پارسی میانه ( پهلویِ اشکانی و ساسانی ) کاربردی شد هرچند فرنام [اَد] هم همچنان در پهلوی به کار می رفت.
در پارسی هخامنشی یا باستان به جای منِ کناکی یا فاعلی، واژه ی [اَد] به کار می رفت که با واژه های اَز و اِز [=من] در اوستا و نیز در زبانهای کردی، تالشی و تاتی و . . و با آی ( l ) و برابرهای دیگرش در زبانهای اروپایی همریشه است.
_
برابر واژه ی من در زبانهای ترکی، واژه ی بن ( ben ) است که به گمان بسیار وامگیری شده از من در زبانهای آریایی ست، بن هنگام جمع بسته شدن biz می شود ( نه miz ) یعنی که اصل و بنیادش که بن است را آشکار می کند.
واژه از=من را هم به ریخت اوز=خود در ترکی به کار بسته اند.
برخی از ترکزبانان مانند مردم آذربایگان و شروان که تبار ایرانی دارند همچنان واژه ی من را در زبانشان نگه داشته اند.
_ - _ - _
داریوش در بخشی از سنگنوشته بیستون می گوید:
"داریوش شاه بزرگ [می گوید]: پدر من ویشتاسپَ [Višt�spa] است. پدر ویشتاسپَ آرشامَ بود. پدر آرشامَ آریارَمنَه بود. پدر آریارمنه چیش پیش بود. پدر چیش پیش هخامنش [Hax�maniš] بود. پادشاه داریوش می گوید: ازین رو ما را هخامنشی می نامند. از دوران باستان ما نجیب بوده ایم؛ از دوران باستان دودمان ما پادشاهی بوده است. پادشاه داریوش می گوید: هشت تن از دودمان من پیش از من پادشاه بودند. من نهم هستم، نه نفر پشت سر هم ما پادشاه بوده ایم. "
خدایا این سرزمین را از دروغ و خشکسالی نگهدار.

پیامِ شماره یِ 2:
رحیم بقال یا کاربرِ پانترکِ زیر می گوید که " سو" در زبانِ سومری و تُرکی به چمِ " آب" است ولی آیا چنین است؟
در زبانِ سومری واژه یِ " a، e " به چمِ " آب" بوده است و هیچگاه در سومری واژه یِ " سو" به چمِ " آب" نبوده است. این درحالیست که خودِ واژه یِ " سو" در زبانِ ترکی وامواژه از زبانهایِ پیرامونیِ خاوری است.
...
[مشاهده متن کامل]

پَسگَشتها:
Sumerian Lexicon Version 3. 0 by John A. Halloran، page3
SUMERIAN CUNEIFORM ENGLISH DICTIONARY ED. PETER & TARA HOGAN

منمن
واژه من ازپارسی میانه می آید 𐫖𐫗‎ ( مرد، �من ( اوایل ) ، من ( بعداً ) � ) ازپارس قدیم 🎶𐎶𐎴 ( m - n /⁠mana⁠/، �من� )
با سانسکریت मा ( mā، �من� ) ، اوستایی 𐬨𐬀𐬥𐬀‎ است.
منابع ها. فرهنگ کوچک زبان پهلوی
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ پهلوی به فارسی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگ ریشه واژگان فارسی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی
واژه نامه پارسی سره
فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی

واژه من
معادل ابجد 90
تعداد حروف 2
تلفظ man
نقش دستوری ضمیر فاعلی
ترکیب ( ضمیر ) [پهلوی: man]
مختصات ( ~. ) ( ضم . )
آواشناسی man
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
واژگان مترادف و متضاد
گفت: �پنجاه مَن طلا می خواهم. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند. ) هر من 3 کیلو است. پس 50 من باید ضرب در 3 شود. یعنی 150 کیلو طلا.
( من ) واژه ای پارسی است و ریشه در زبان پارسی باستان و پارسی میانه دارد همچنین در دیگر زبان های هندو اروپایی واژگانی نزدیک در معنی و تلفظ وجود دارد مانند me در زبان انگلیسی.
در اینکه من واژه ای پارسی است تردیدی وجود ندارد ولی نمیشود با اطمینان گفت که آیا رابطه ای بین واژه من در فارسی و واژه من در ترکی آذری وجود دارد .
...
[مشاهده متن کامل]

هر دویست میتر مربع زمین
در گویش تاتی مِن به تو، درون، گفته میشود.
در گویش تاتی مَن برابر ۳ کیلو، مِن برابر به ۴۰۰ متر، همچنین به مِن به تو و درون نیز گفته میشود.
( ( من ) ) واژه ای از زبان فارسی پهلوی و ( ( اژ ) ) ) از زبان فارسی اوستایی است و ما امروزه از زبان فارسی امروزی و مدرن استفاده می کنیم نه زبان های فارسی پهلوی یا اوستایی!! و به همین روی ریشه بسیاری از واژگان را نمی دانیم !
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
در سایر زبان ها این ( پدیده دگرگونی زبانی ) با گذشت دوران رخ داده چون زبان آدمی پی درپی در حال دگرگونی است و در کشورهایی در جایگاه و پله ای بالااااااترررر بانی ( فرگشت زبانی ) شده مانند عرب های الجزایری یک کشور در آفریقا که افزون بر عربی به سادگی فرانسوی گفتگو میکنند یا مردم شهر گوا در هند که پرتغالی زبان هستند. . . و یا مصری هایی که عرب زبان ولی هرگز از عرب ها نبودند و فردوسی نیز در شاهنامه واژه قبطیان را بکار برده در انگلیسی نیز از واژه Egyptians که همان واژه قبطیان است تا کنون استفاده میشود. . .

بزرگترین امپراتوری ثبت شده تاریخ باستان و بزرگترین امپراتوری تاریخ ایران عزیز دارای نامی بوده که از واژه من استفاده شده است و اشاره به من ، منش داشته است.
هخامنشیان که دارای قدمتی بیش از ۲۵۰۰ ساله است
...
[مشاهده متن کامل]

هخامنش ( هخا، هاخا=آقا، بالا منش=من، منیت )
و من احساس میکنم واژه پارسی نام هم از همین من است
منظور از نام: ( نام من است ( نا م=من ) )
من ، ما ، شما دارای میم است و با هم بی ارتباط نیست.
واژگان : من ، بُن ، بند ، وند ، مند بی ارتباط باهم نیست.

درود
واژه "من" با درونمایه ( مفهومِ ) اندیشه و منش، واژه ای ست کهن و بکار رفته در اوستا،
سرش سبز باد و تنش ارجمند / مَنَش برگذشته ز چرخ بلند ( فردوسی ) [من اَش = اندیشه اش]
این واژه کم کم و در زبان پهلوی به چم انسان که دارای منش و اندیشه است هم بکار رفته، چون تنها انسان است که دارای توانِ اندیشمندی ست،
...
[مشاهده متن کامل]

من و ریختهای دیگر آن در نامواژگانی مانند هومان، رادمان، شادمان، پژمان، بهمن، اهریمن، دشمن، فرمند، خردمند، ارجمند، برومند و. . . در اصل چم اندیشه دارد سپس چم انسان ( یا موجودی زنده ) از آن دریافت می گردد.
این واژه درست با همین ریخت و معنا در برخی زبانهای فرنگی نیز کاربرد دارد ( Man، Mann=انسان، مرد ) .
می توان گفت این چمار و معنای بلند برای واژه "من"، زمینه ساز بوده برای کاربرد این واژه در جایگاهِ فرنام یا ضمیر بزرگوار و نیک گهر "یکم تک تن ( اول شخص مفرد ) .

من سنگسری اه ( aeh ) اشتره ( eshetre )
من ندانم کیستم من
در کجا و از کجا هستم من
به چه مشغول حیرانم من
گاهی نفس می برد راهی که نیستم من
آن گاه من در سرابم من
من خرابم من
از خود بی خود پریشان من
...
[مشاهده متن کامل]

امدم برای بنده گی یار خود من
تا از سراب در ایم من
من شوم آنچه میپرستم در وجود من
تا ازاد شوم از من نفس من
غیر از آنچه یار گفته بندگی نکنیم
خود را فراموش از شخصیت واقعی من
در سرابم وقتی نیستم خود واقعی من
با یار هم پیمان شو تا شوی خود من
پارسی از من من نفس ازاد شو
تا در ره یار شوی واقعی من
گر بگیرد دست من این ساغر دلدار من
می شنوم اواز سروش را با می ساغر من

حقیقت آن است که زبان ترکی پس از وارد شدن به ایران بزرگ وارد دگرگونی بزرگی شد.
با وجود اینکه زبان حاکمان پیروز بود، به دلیل ضعف زیاد این زبان در زندگی شهری و شهر نشینی، سخنوران آن شروع به گرفتن وام واژه های بسیاری از پارسی کردند. صدها سال وازگان پارسی و یا معرب آن را گرفته، ترکیب سازی های بسیاری با واژگان ترکی کردند و از آن استفاده کردند تا اینکه زبان ترکی آذری به وجود آمد. زبانی که گرچه اکنون کامل شده بود، اما شباهت بی نظیری به پارسی داشت.
...
[مشاهده متن کامل]

جالب آنکه پادشاهان عثمانی در رجز خوانی ها برای صفویه، از شاهنامه سخن می گفتند و خود را ایرانی و طرف مقابل را ترک می دانستند.
یعنی نه تنها خود آگاهی ترکی نداشتند، بلکه خودرا ایرانی تبار می دانستند.
پس از تشکیل ترکیه فعلی، روند جداسازی واژگان پارسی و معرب آن از ترکی شروع شد. هرچند جداسازی زیاد از حد ناممکن بود، اما واژگان جایگزین هم ترکی نبودند. بلکه از واژگان زبان های فرانسوی و اروپایی برای جایگزینی استفاده شد.
اینگونه است که الان یک آذری ایرانی به سختی میتواند با ترکیه ای ها روان گفتگو کند و هیچکدام توان گفتگو با قزاق ها و قرقیز ها و . . . را ندارند. همچینین هیج یک از اینها نمی توانند با ترک های اصیل شرقی ، مثل ترک های مغولستان گفتگو کنند.
به هر روی، برای واژه شناسی واژه ای که الان در زبان ترکی استفاده می شود، باید آن واژه را در زبان ترکهای شرقی جستجو کرد. اگر برابری همانند آن واژه در زبانشان بود و آن واژه وام واژه نبود، می توان گفت که آن واژه ممکن است ترکی باشد.

چیزی که کاربر بالا ظرافت و نازک بینی می نامد، زبانشناسان به آن "برساخته بودن" می گویند.
واژه "تو" در زبان ترکی از واژه "من" ساخته شده است یعنی واژه "سن" از "من" گرفته شده است و واژه "من" نیز دوستان در بالا گفته اند که ریشه اش از کجاست. این یعنی ضمایر مصنوعی و نه طبیعی.
...
[مشاهده متن کامل]

خداوند اگر بخواهد با زبانی سخن بگوید، آن زبان شمارگان یا اعداد است و این دیدگاه اقلیدس است هر چند گویا در مغولستان به کشفهای تازه ای دست پیدا کردند. باز خدا کاربر بالا را خیر دهد از واژه "احتمالا" بهره گرفته است. سر ساقیت سلامت

Ben=من
Sen=تو
Biz=ما
Siz=شما
دانشمندا و زبانشناس های بیطرف حق دارن بگن زبان ترکی رو که به این ظرافت هست احتمالا خدا یاد داده است. . التماس تفکر
من یکی از چهار سرنوشت اسیر در اسلام است سه دیگر عبارتند از ( فدیه ) ( رق ) و ( قتل )
اق ( اخ ) تنها پسوند اسم ساز ترکی="اک"پهلوی
( نگاه کنید به واژه های خوراک - پوشاک )
یق ( یخ ) تنها پسوند صفت ساز ترکی="یک"پهلوی
( نگاه کنید به واژه های تاریک - نزدیک )
ما ( مه ) تنها پسوند اسم مصدرساز ترکی="مان"پهلوی
...
[مشاهده متن کامل]

( نگاه کنید به واژه های زایمان - سازمان )
یش ( وش ) تنها پسوند اسم فعل ساز ترکی="ئش"فارسی
( نگاه کنید به واژه های گردش - نرمش )
ان ( َن ) تنها پسوند اسم فاعل ساز ترکی= "آن"فارسی
"فارسی
( نگاه کنید به واژه های باران - خواهان )
ین ( ون ) تنها پسوند اسم مفعول ساز ترکی="ین"فارسی
( نگاه کنید به واژه های زرین - غمین )
یم ( وم ) تنها شناسه برای ضمیر ملکی و شناسه فعل متکلم="ام"فارسی
( نگاه کنید به دستم - رفتم )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ریشه ی تنهای فعل ( بن ) در ترکی=فعل امر
در فارسی نگاه کنید به اشعار : خور ( بخور ) - شو ( بشو ) - کن ( بکن )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اؤز ( خود ) = از ( در پهلوی یعنی من )
اود ( آتش ) = آت ( در اوستایی یعنی آتش )
کد - کند ( روستا ) =کد ( از پهلوی نگاه کنید به واژه های کدخدا - کدبانو - کدیور )
وار ( هست ) که به معنای داشتن بکار میرود="وَر" فارسی
( نگاه کنید به واژه های پیشه ور - دانشور )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
من= من ( من در تمام زبانهای هندواروپایی بکار میرود )
ا ُ= او ( حتی گاهی اون هم تلفظ می شود!! )
دَء=دیه ( در قزوین ) = دیگه ( در تهران )
کیم= کی ( مثلا در واژه ی پرسشی کیست: کی است )
پانبوق ( ترکی ) = پنبه
هه - هیه - هن= هان ( حرف تائید فارسی )
زامان= زمان
جاوان= جوان
آدام= آدم
شالوار= شلوار
جؤت:جفت
لؤت: لخت
باغیش:بخشش
باغ= باغ
بستان= بوستان
کوت= کند
چینه= شانه ( دوش )
و. . .
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
توپراق ( ترکی ) = تراب ( عربی ) = خاک
پیس ( ترکی ) = بئس ( عربی ) = بد
آرواد ( ترکی ) = عورت ( عربی )
ساعات ( ترکی ) = ساعت
کیفون ( ترکی ) = کیف ( چگونه عربی ) ون ( شناسه ی مخاطب ترکی )
حیوان ( درترکی ) = حیوان ( عربی )
و. . . .

ضمیر مفرد اول شخص، اشاره به خود
( مَن ) واژه ای پارسی است. ( مَن ) و واژه های همبسته به آن در زبانهای هندواروپایی:
منمن
من = اندیشه
سرش سبز باد و تنش ارجمند
منش برگذشته ز چرخ بلند
فردوسی
من در فارسی باستان هیچگاه بعنوان ضمیر شخصی که اول جمله قرار بگیره نیومده بلکه به عنوان یک صفت ملکی وجود داشته. چیزی که وجود داشته � اژ� بودع که به عنوان ضمیر استفاده می شده.
توی زبان کردی کرمانجی هنوز هم این ساختار وجود داره
من men در انگلیسی به چم مردان است. در زبان عربی به چم از است. و در نوشتار های ساسانی به عنوان هزاورش واژه از ( هچ ) به کار گرفته شده است.
من=خویشتن
بجا مانده از پیشینیان پارسم
درود بر شما اقای کشاورز که چیزی برای گفتن نزاشتین در سطح بالای از علم و اگاهی هستید ارزوی پیشرفت روز افزون برای شما دارم هم چون زبان پارسی مانا باشین
شهر پراز بی ذاته
من به گیلکی : می
یه سری مغول بعد از کشتن یک و نیم میلیون ارمنی و یک میلیون آشوری و تعداد زیادی یونای و اشغال و غارت سرزمینهاشون و تبدیل زبانی اون منطقه به ترکی حالا اومدن که فرهنگ و تاریخ ایران و پارس رو بدزدن ولی کور خوندین
در دین زردشت اولین صفت خداوند وهیشتامن یا وهومن هست
در اوستایی وهومن= وهو یا وه من
در پارسیک بهمن= به من
وه= به، به معنای نیک یا خوب
من= نفس, روان، اندیشه. زیرا در دین زردشتی نفس یا روان را یک نوع آگاهی و اندیشه میداند
...
[مشاهده متن کامل]

پس واژه من ریشه در زبانهای ایرانی داره و به معنای نفس یا خود میباشد
و هیچ ارتباطی با ترکی نداره
دوستان ترک ریشه واژه های ترکی رو از زبانهای آلتایی که مغولی و. . هست پیدا کنند

I به معنای من هست
به عنوان مثال :
I Like to eat cake
ولی وقتی می خواهیم بگیم این مال منه
وقتی کلمه ی مال منو به کار می برید باید بگید my
به عنوان مثال :
My book
My pen
و. . .
من به انگلیسی میشهl
for example:
l am marinet
l like french frice
l eat lunch with my boyfriend
l want to go outside
من: خودم
اوستایی:MANA، ME، MA، MAM
پارسی باستان:MANA
پهلوی:MANA، MAN
my
( من ) پارسیست.
داریوش میگوید منا پیتا ویشتاسپه ر ویشتاسپ منا پدرست مرا پدرست.
همچنین من و ما ( خودی ها ) هم ثابت کننده ی فارسی بودنش است.
مَنا= mana ( اوستایی: مَنَ؛ سنسکریت؛ مَمَ ) از من، مال من ( پارسی باستان )
مَناپیتا= manapita پدر من، پدرم ( پارسی باستان )
در زبان کردی کرمانشاهی مِ اول شخص مفرد معادل من در زبان فارسی است و تِ دوم شخص مفرد.
مِ ؛ تِ ؛ اَوَه : من ؛ تو ؛ او یا آن .
ایمَه ؛ اِیوَه ؛ اَوانَه : ما ؛ شما ؛ آنها.
کلمات مهمی در زبان سومریان غیر از کلماتی که دوستان به آنها اشاره نمودند وجود دارند که با کلمات فارسی امروز یکی هستند. به عنوان مثال قوم سومر به خدای پدر An با تلفظ " آن " و به خدای مادر Nana با تلفظ نانا یا نَنَه باور داشته اند. آن در زبان فارسی امروز ضمیر سوم شخص می باشد و نَنَه به زبان پهلوانان فارسی زبان به مادر اطلاق می شود. یکی دیگر از کلمات مهم دیگر ، واژه zikurat با تلفظ " زی کورات " می باشد. پیشوند زی ریشه در مصدر زیستن و یا زنده بودن دارد و " کورات " جمع کوره ها. لذا زیکورات به معنای کوره های زنده می باشد که برای زنده نگاه داشتن آتش مورد استفاده قرار می گرفته اند. به این دلیل که ایجاد آتش در آن عصر باستانی برای مردم بدون وجود فندک و کبریت بسیار مشکل بوده است بخصوص در فصل زمستان و بهار. بعضی از آن کوره های زنده به تدریج به آتشکده یا پرستش گاه تبدیل شده اند. بعضی از آنها روی تپه ها ایجاد می شده اند که نیازی به باد بزن نداشته باشند و از وزش باد طبیعی در ارتفاعات جهت گُر دادن آتش استفاده می شده است. بعضی از آنها محل اقامت خدایان پدر و مادر an و nana بوده اند. Gilgamesh با تلفظ گیل گامِش همان افسانه حماسی و اسطوره ای معروف سومریان است که به احتمال زیاد در اصل و ریشه بصورت گِل گام اش می باشد که معنای گام یا قدم گلی او می باشد. بهر حال تعداد من های هر فرد انسانی چه مرد و چه زن 10 تا می باشند ؛ 5 تا مذکر و 5 تا موئنث.
...
[مشاهده متن کامل]

الف - من مردانه با بدن مادی در طبیعت و کیهان مادی.
ب - من زنانه با بدن مادی در . . .
پ - من مردانه با بدن روحی در طبیعت و کیهان روحی.
ت - من زنانه با بدن روحی . . .
ث - دو من دوقلوی همزاد خودی هموگن یا هم جنس مذکر به صورت " مرد - مرد " هردو با بدن های روحی در طبیعت و کیهان روحی .
ج - دو من دوقلوی همزاد خودی هموگن یا هم جنس موئنث به صورت " زن - زن " هردو با بدن های روحی و. . .
چ - دو من دوقلوی همزاد خودی غیر هموگن یا غیر هم جنس مذکر و موئنث بصورت " مرد - زن " هردو با بدن های روحی در. . .
این من ها یا خویشتن های دهگانه ( به زبان عربی : نفوس عشره ) در هفت عالم مستقل ؛ در هفت نظم و سامان طبیعی و کیهانی بر روی هفت زمین و زیر سقف هفت آسمان پشت سر هم از طریق وقوع مه بانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات متوالی انقباض و انبساط هستی و وجود به ظهور میرسند و حیات های موقت خودرا تجربه می کنند و آنهم در منازل ؛ وادی ها ؛ ایستگاه ها و یا شهر های عشق هفتگانه نزولی و صعودی حرکت کلی هستی و وجود. فاصله زمانی بین منازل فعلا توسط کیهان شناسان و منجمین غیر قابل محاسبه و تعیین می باشد. برای سهولت میتوان به روش حدس و گمان و تخمین و احتمال از مقدار 90 میلیارد سال استفاده نمود. و از آنجاییکه هرکدام از من های انفرادی یا دومن های زوجی بهمراه منازل ؛ وادی ها ؛ شهر های عشق ؛ ایستگاه ها ؛ نظم و سامان کیهانی و آسمان ها و زمین های خاص و ویژه خویش همیشه در قدم های هشتم دوباره در سطحی برتر و کمال یافته تر از سطح قبلی به ظهور می رسند ، فاصله زمانی ظهورهای متوالی آنها حاصلضرب عدد هفت در نود میلیارد سال یعنی 630 میلیارد سال می باشد. تعداد ظهورات آنها بین مبداء و معاد بیشمار نمی باشد بلکه با شمار و احتمالا برابر است با حاصلضرب 70. 7. 2 یعنی 980 بار. عدد 2 اشاره به این حقیقت دارد که حیات هرکدام از من ها در هفت منزل صعودی تکرار مطلق یا صد در صد حیات منازل نزولی می باشند. اگر تعداد کلی ظهورات یعنی عدد 980 را در 90 میلیارد سال ضرب نمائیم آنگاه طول کلی سفر آفرینش از مبداء تا معاد حاصل خواهد گردید. بهتر است که با این اعداد تعصب وار برخورد نکنیم و آنها را احتمالی و تخمینی به پنداریم.
بعد از مرگ هر فرد انسانی به خواب ژرف مرگ فرو خواهد رفت و همزمان در عالم رویا بیدار میگردد و از حیات رویایی در سطح کمال ایده آل بهشتی برخوردار می گردد و بین کلیه گذشتگان و آیندگان خویش و نُه یا هشت عضو از اعضای خانوادگی ده نفره انفرادی خود مشغول زندگی رویایی خواهد شد و آن حیات و خواب مرگ برای او تا ظهور مجدد در سطحی برتر از سطح قبلی ، مجموعا 630 میلیارد سال طول خواهد کشید. البته از آنجاییکه پس از مرگ، ادراک گذر زمان برای هر فرد مرده ای بطور کامل یا بطور مطلق مختل میگردد، 630 میلیارد سال خواب مرگ از دیدگاه خوابیده او به یک ثانیه تقلیل می یابد.
به قول مولانا دیگر دلیلی ندارد که از پیر شدن و مردن بترسیم .

من در فارسی و ترکی هیچ ربطی بهم ندارند من در ترکی از کلمه بن آمده در خیلی از زبانهای ترکی کلامتی که در ترکی ب یا پ داشته را به م تبدیل کردند مثال بینمک ( سوار شدن ) به مینمک و بین ( هزار ) به مین یا در
...
[مشاهده متن کامل]
ترکی ها غیر اغوز . پیشیک یا پوشوک به موشوک یا قوپوز به قومور و هزار مثال دیگر . من فارسی و ترکی به هم ربط ندارند

عسل طبیعی
نوعی شیره درخت با طعم شیرین
ترنجبین

من و مالکیت خوده فرد میشه My
ولی من بدون مالکیت فرد نمیخای سنگین بگی باید بشه me
از، از سوی
من ( واحد اندازه گیری )
در بابل بعنوان واحد اندازه گیری وزن به کار می رفته است. بعد از اشغال سومر توسط بابلی ها، در سومر، هر "من" ( ma - na ) معادل با 500 گرم بوده است.
در زبان های تاتی، کردی کرمانجی، کردی اورام به مانند پارسی باستان ( که درست آن زبان آرئو یا آریایی است ) به ترتیب از "از" و "اژ" و "اد" استفاده می شود همچنین در تمامی این زبان ها، باز هم مشابه به زبان آرئو، در حالت اشاره مفعولی از "من" استفاده میگردد ( که در کتیبه داریوش بارها ذکر شده است ) . در فارسی میانه و لری و تپوری ( طبری ) و کردی سورانی به مرور این اشاره مفعولی در اشاره فاعلی هم جایگزین شد. ( روند ساده شدن زبان )
...
[مشاهده متن کامل]

و اما در زبان سومری از me - en برای اشاره به من استفاده می شود. زبان سومری با اینکه بیشترین تعداد واژه مشترک را با زبان فارسی نسبت به سایر زبان ها دارد اما هم خانواده دانستن سومری با زبانهای فارسی، ترکی، عربی، مجاری و . . . نظریه هایی هستند که تاکنون از دید علمی پذیرفته نشده اند.

Tr:Ben , Benim.
I , Me , My.
چه کسی - چه کسانی/هر کس - کسی که
Ben.
Me , My , I.
چه کسی
هر کس ، کسی که، چه کسی
از
من واژه ایست فارسی نه زبان دیگر
من همریشس با me انگلیسی
You and me
تو و من
من تو سِکانسِ غَمگین زِندگی گیرکَردم
خودم
همان خودم
خطاب به شخص خودم
نکته جالب درباره فرانام ( ضمیر ) �مَن� در اصل این واژه باید در زبان فارسی امروز �اَژ��یا��اَز��می شد، اما به دلایل تاریخی/زبان شناختی این واژه تبدیل به�من�شده است. ریشه هندواروپایی این واژه - eg* است، هم چون: I انگلیسی، Je فرانسوی، Ich آلمانی و Ego لاتین.
...
[مشاهده متن کامل]

درواقع ضمیر �مَن� تا پیش از آن، یعنی در حالت باستانی و آغازین میانهٔ خود به معنای �به من / مرا� بوده است از ریشه زبان هندواروپایی� - me* هم چون: me�زبان انگلیسی، moi�زبان فرانسوی، mir�زبان آلمانی�و me�زبان لاتین.

کلمه من که برای وجود انسان کاربرد دارد، در مناطق ترک نشین ایران نیز " من " گفته می شود. اصطلاح " لَلَش " نیز گاهاً به جای من بکار می رود ؛ در شهر خسروشاه آذربایجان از اصطلاح " بَندَه قیلِش " نیز استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه من برای توزین در زبان ترکی، " باتمان " گفته می شود که مثلاً در تبریز معادل پنج کیلوگرم است . البته در گذشته من یا " باتمان " های متفاوتی در تبریز و اطراف آن رایج بوده است مانند: " مین میثقال باتمان " ، " پونزالی باتمان " ، " سَغَط باتمان "

اوستایی: مَنَ
سنسکریت؛ مَمَ
مَنا: از من
اَژ ( Až ) یعنی ( مَن ) ، در پارسی باستان و میانه ( پهلوی، اوستایی ) .
مانند:
I انگلیسی
Ich آلمانی
Je فرانسه ای
Io ایتالیایی
Ego لاتین
Eg� یونانی
Ya روسی
Yo اسپانیایی
و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

در بیش تر زبان های هندو - اروپایی واژه من مانند هم هستند ولی در پارسی نوین این واژه به Man که برابر
me انگلیسی
moi فرانسه ای
و. . . است جایگزین شده

درست تر اینه که به جای "من" بگیم اَژ مانند ایش یا آی یا ژِ
اژ ام ایرانی
I am Iranian
Ich bin Iranian
Je suis Iranien
Azh Am Irani
نکته جالب درباره فرانام ( ضمیر ) �مَن� در اصل این واژه باید در زبان فارسی امروز �اَژ��یا��اَز��می شد، اما به دلایل تاریخی/زبان شناختی این واژه تبدیل به�من�شده است. ریشه هندواروپایی این واژه - eg* است، هم چون: I انگلیسی، Je فرانسوی، Ich آلمانی و Ego لاتین.
...
[مشاهده متن کامل]

درواقع ضمیر �مَن� تا پیش از آن، یعنی در حالت باستانی و آغازین میانهٔ خود به معنای �به من / مرا� بوده است از ریشه زبان هندواروپایی� - me* هم چون: me�زبان انگلیسی، moi�زبان فرانسوی، mir�زبان آلمانی�و me�زبان لاتین.

Man برابر Me بوده
و برابر I میشده Azh
بپژوهید، جالبه👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻
چه جالب به این دقت نکرده بودم که "من" برابر "me" و اتفاقن چرا فارسیش فرق داره؟ درصورتی که فارسیش " اَژ " بوده! خیلی جالبه و باحال، AZH یه واژه اوستایی و پهلویه که به جای Ich, I, je و. . . بوده و MAN به جای me, moi, mir تو زبونای هندواروپایی. . . ( انگلیسی، فرانسه ای، آلمانی و اسپانیایی و ایتالیایی و پارسی و. . . )
...
[مشاهده متن کامل]

پس:
!Azh Am Daneshju
Azh Am Irani!
Azh Am 20!
Azh Am

اینجانب
فرشته های زندگی من پدر ومادر
من ضمیر ترکی است مثل:
من ، سن= به فارسی من، تو
بیز ، سیز= به فارسی ما ، شما
انا
اَژ واژه ای فارسی اوستایی است و من واژه ای پهلوی است و man برگرفته شده از فارسی است!
و به معنیِ مرد واردِ انگلیسی شده است.
من: خود، خویش - فرد، شخص، ذات، آدم، انسان - کالبد، قالب هر چیز، تن، بدن، پیکر - شکل، هیئت ( هیأت ) ، صورت -
شبح، روح - نمونه، سرمشق، الگو
مانند: اهریمن ( اهه: خدا، هستی بخش -
خدای زشتی ها و پلشتی ها، فرد پلید و خبیث و نا امید کننده، شیطان، ابلیس و. . . ) -
بهمن ( بهترین مرد، نیک ترین انسان و. . . )
ریمن ( فرد ناپاک و پلشت )
.
گاهی هم به گونه مان ( مَن ) : در اینجا به معنی اندیشه و منش هست!
پندار، اندیشه، رای، فکر - قضاوت، داوری، سنجش، ارزیابی -
شخصیت، انسانیت، منش، نهاد، وجود، گوهره، نژاد، خیم!، آسِن ( در واژه آسنا! )
به مانند: قهرمان ( کُهرمان ) ، پیمان، فرمان، دشمن و. . .
.
.
در فارسی باستان و در سنگ نوشته ها به فراوانی به واژه "manā" بر می خوریم:
برای نمونه، سنگ نوشته داریوش بزرگ در تخت جمشید ( پرسپولیس ) یا Dpd، بند 4 تا 11:
4. vašnā: Auramazdāhā: Dārayavauš
معنی: بخاطرِ ( به خواست ) اهورامزدا [و] داریوش
5. xshāyathiya: thātiy: Dārayavaush
معنی: داریوش، شاه این را [گوید]
6. xshāyathiya: iyam: dahyāush: Pārsa
معنی: شاه کشور پارس هستم
7. tyām: "manā:" Auramazdā: frābara
معنی: که آن را "به من یا مرا" اهورامزدا بخشید ( ارزانی داشت )
8. hyā: naibā: uvaspā: umartiyā
معنی: او دارای اسبان و مردمان ( انسان های ) نیکو
9. "vashnā: Auramazdāhā: "manacā
معنی: بخاطرِ ( به خواست ) اهورامزدا و " نیز منِ"
10. Dārayavahauš: xshāyathiyahyā
معنی: داریوش، شاهِ شاهان
11. hacā: aniyanā: naiy: tarsat
معنی: از دیگر نمی ترسد ( نمی هَراسَد )
.
معنی اُسپور ( کامل ) سنگ نوشته:
به خواست اهورامزدا و داریوش، داریوش شاه گوید:
این کشور پارس ( ایران ) را که اهورامزدا به من ارزانی داشت، دارای اسبان و انسان های نیکو ( پاک سرشت، سِپَنتا ) هست
و به لطف اهورامزدا و خودِ من داریوش شاه شاهان، از چیزی ( دیگران ) نمی ترسد!
منابع• http://avesta.org/op/op.htm#dpb
یک من در خراسان به عنوان واحدی برای سطح به کار میرود و در شهرهای مختلف متفاوت است
به عنوان مثال در شهرستان چناران هر من برابر با 1200 متر مربع می باشد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧٢)

بپرس