واگذار کردن


    allot
    concede
    donate
    give
    leave
    relegate
    relinquish
    render
    transfer
    yield
    entrust
    assign
    to leave
    to give
    to make or turn over
    to transfer

فارسی به انگلیسی

واگذار کردن حقوق خود به دیگری
cede

واگذار کردن مسئولیت
entrust

مترادف ها

abandon (فعل)
رها کردن، تسلیم شدن، ترک گفتن، واگذار کردن، تبعید کردن، دل کندن

surrender (فعل)
رها کردن، تسلیم شدن، واگذار کردن، سپردن، تحویل دادن

concede (فعل)
واگذار کردن، تصدیق کردن، دادن

cede (فعل)
واگذار کردن، صرفنظر کردن از، تسلیم کردن

assign (فعل)
واگذار کردن، اختصاص دادن، گماشتن، معین کردن، تعیین کردن، مقرر داشتن، بخش کردن، ارجاع کردن، قلمداد کردن، ذکر کردن

relegate (فعل)
واگذار کردن، طبقه بندی کردن، انداختن، منتسب کردن

give (فعل)
واگذار کردن، بخشیدن، دادن، تخصیص دادن، اتفاق افتادن، گریه کردن، عطاء کردن، ارائه دادن، رساندن، بیان کردن، افکندن، شرح دادن، نسبت دادن به، بمعرض نمایش گذاشتن، تقدیم داشتن

transfer (فعل)
واگذار کردن، انتقال دادن، منتقل کردن

abdicate (فعل)
ترک گفتن، واگذار کردن، تفویض کردن، محروم شدن، کناره گیری کردن، استعفا دادن

admit (فعل)
واگذار کردن، رضایت دادن، پذیرفتن، تصدیق کردن، راضی شدن، دادن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، زیر بار رفتن، اعطاء کردن

quitclaim (فعل)
واگذار کردن، چشم پوشیدن از

title (فعل)
واگذار کردن، عنوان نوشتن، لقب دادن، نام نهادن، عنوان دادن به

make over (فعل)
واگذار کردن، انتقال دادن، دوباره ساختن

remise (فعل)
واگذار کردن، انتقال دادن، گذشت کردن

vest (فعل)
واگذار کردن، پوشاندن، اعطا کردن، محول کردن

entrust (فعل)
واگذار کردن، سپردن، بامانت سپردن

intrust (فعل)
واگذار کردن، سپردن، بامانت سپردن

give over (فعل)
واگذار کردن، ترک کردن، واگذاردن، دست کشیدن از

yield (فعل)
واگذار کردن، ثمر دادن، ارزانی داشتن، تسلیم کردن یا شدن

پیشنهاد کاربران

leave sth in possession of someone
سپردن . . . . .
بازگذاشتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) سپردن. تفویض کردن. ( ناظم الاطباء ) . تفویض. ( صراح اللغه ) . مفوض کردن :
بلبلا مژده ٔ بهار بیار
خبر بد به بوم بازگذار.
سعدی ( گلستان ) .
کار خود گر بخدا بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی.
حافظ.
در اختیار نهادن
تفویض داشتن ، تفویض
چیزی/کسی را به تصرف کسی گذاردن
اخلاص
Render
ارجاع
سپردن

بپرس