پری

/pari/

    fairy
    feminine proper name
    fullness
    amplitude
    fay
    hobgoblin
    nymph
    pixie
    pixy
    plenitude
    plumy
    repletion
    satiety
    spirit
    sprite
    faerie
    faery
    hob

فارسی به انگلیسی

پری پیکر
delicate in body (as a fairy

پری جنگلی
dryad

پری خوی
fey

پری مانند
airy-fairy

مترادف ها

full (اسم)
پری، فول

repletion (اسم)
انباشتگی، تکمیل، پری، پرسازی

glut (اسم)
پر خوری، پری، اشباع، عرضه بیش از تقاضا، زیادی خون

fullness (اسم)
سیری، پری، سرشاری

elf (اسم)
جن، پری

fairy (اسم)
جن، افسون گری، پری، ساحره

day before yesterday (اسم)
پری

peri (اسم)
پری

pixie (اسم)
پری، ادم بازیگوش و خطرناک، پریزادی که در ماهتاب میرقصد

suffusion (اسم)
پری، اشباع، زیر ریزی

fay (اسم)
جن، پری

pixy (اسم)
پری، ادم بازیگوش و خطرناک، پریزادی که در ماهتاب میرقصد

پیشنهاد کاربران

اسم مصدر:پریpori، پرش poresh , پریدگیporidegi
انباشتگی ، آکندگی
پری یعنی بسیار لطیف و نیکوکار و زیبا
پریناز یعنی پری با فرشته ای دارای ناز زیبا
پری به معنی زیبایی
پری به معنی لطیفی
پری به معنی تمیزی

پری سیما:پری چهره ، پری رخ ، پری رو
پری:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " پری" می نویسد : ( ( پری در پهلوی پریگ parīg بوده است . در پارسی ، پری واژه ای پسندیده و نیکوست و وارونه ی" دیو" و نمونه ای برترین از زیبایی و دلارایی . اما در اوستا، پریان چهره ای نکوهیده و بنفرین دارند و جاندارانی فریفتار و زیانبارند . زرتشت سه گروه را که با وی بر سر ِستیز بوده اند و کینورز و کورْدل ، دین بهی را نمی پذیرفتنه اند ، نفرین کرده است ؛یکی از آن سه "پریان" است و دو گروه دیگر " کَوِیان" و کَرْپانان " اند . در بندهشن نیز ، پریان در شمار جادوان و دُرْوندان و یاران زیانکار اهریمن اند : دهاک ماردوش مردی جوان را برمی انگیزد که در برابر چشمان او با پری ای درآمیزد و زنی جوان را که با دیوی؛ از این "کنش نوآیین" و شگفت، زنگیان پدید می آیند. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( یکایک ، بیامد خجسته سروش
به سان پری ، با پلنگینه پوش؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 241. )

پری ( peri ) : [ اصطلاح چوپانی ] صوتی برای راندن گوسفند.
نامی است دلنشین . ارام کننده که به مندپدر ارامش میدهد. پریا. یعنی فرشته دلسوز. بامرام. پر از نشاط وشادابی
پری در فارسی میانه به صورت پَریک یا پَریگ ( ساحره و جادوگر ) و در سغدی ( پری، دیو مؤنث ) آمده است.
اختلاف نظر دربارۀ ریشه پری
دربارۀ ریشه و اشتقاق و معنی این واژه اختلاف نظر وجود دارد. مثلاً بارتولمه پئیریکا را صورت مؤنث پرکه می داند و با قیاس با واژۀ هندی باستان پرکیه ( دشمن ) آن را زن بیگانه معنا کرده است. برخی واژۀ پئیریکا را از ریشه هند و اروپایی پله و به معنای پرکردن و انباشتن و آن را دیوْزنِ خواهش و شهوت می پندارند. گری پئیریکای اوستایی را به معنای احاطه کننده گرفته، که بعدها در تحول معنایی به �افسونگر و جادوگر� تبدیل شده است
...
[مشاهده متن کامل]

پَری : پَری، موجودی وهمی ماورای طبیعی در اندیشه و باورهای مردم جامعه های کهن سنتی ایران . پری در آغاز و در دورۀ تاریخ اساطیری ایران از ایزد بانوان باروری و زایش بود که در دین مزدیستا جنبه اهریمنی گرفت و به صورت موجودی فریبکارِ ناخجسته درآمد. از آن پس، رفته رفته در فرهنگ و ادب فارسی دوباره نقش نیک و منش بهی خود را بازیافت.
پَری:1 - مؤنث جن ، که به صورت زنی زیبا تصور می شود. 2 - نوعی پارچة بسیار لطیف .
پَری : زن زیبا فرشته جن حور حوری
پَریا: زن زیبامانندپری
پَریسان : مانندپری دختری که مثل پری زیباست بانویی زیباچون پری

نام موجود بال دار وزیبا و خیالی
موجودی افسانه ای
این واژه فارسی است و peri، perry برگرفته شده از واژه ی فارسی است!
مؤنث جن، زن زیبا و. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس