اسم مصدر:پریpori، پرش poresh , پریدگیporidegi
انباشتگی ، آکندگی
پری یعنی بسیار لطیف و نیکوکار و زیبا
پریناز یعنی پری با فرشته ای دارای ناز زیبا
پری به معنی زیبایی
پری به معنی لطیفی
پری به معنی تمیزی
پری سیما:پری چهره ، پری رخ ، پری رو
پری:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " پری" می نویسد : ( ( پری در پهلوی پریگ parīg بوده است . در پارسی ، پری واژه ای پسندیده و نیکوست و وارونه ی" دیو" و نمونه ای برترین از زیبایی و دلارایی . اما در اوستا، پریان چهره ای نکوهیده و بنفرین دارند و جاندارانی فریفتار و زیانبارند . زرتشت سه گروه را که با وی بر سر ِستیز بوده اند و کینورز و کورْدل ، دین بهی را نمی پذیرفتنه اند ، نفرین کرده است ؛یکی از آن سه "پریان" است و دو گروه دیگر " کَوِیان" و کَرْپانان " اند . در بندهشن نیز ، پریان در شمار جادوان و دُرْوندان و یاران زیانکار اهریمن اند : دهاک ماردوش مردی جوان را برمی انگیزد که در برابر چشمان او با پری ای درآمیزد و زنی جوان را که با دیوی؛ از این "کنش نوآیین" و شگفت، زنگیان پدید می آیند. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( یکایک ، بیامد خجسته سروش
به سان پری ، با پلنگینه پوش؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 241. )
پری ( peri ) : [ اصطلاح چوپانی ] صوتی برای راندن گوسفند.
نامی است دلنشین . ارام کننده که به مندپدر ارامش میدهد. پریا. یعنی فرشته دلسوز. بامرام. پر از نشاط وشادابی
پری در فارسی میانه به صورت پَریک یا پَریگ ( ساحره و جادوگر ) و در سغدی ( پری، دیو مؤنث ) آمده است.
اختلاف نظر دربارۀ ریشه پری
دربارۀ ریشه و اشتقاق و معنی این واژه اختلاف نظر وجود دارد. مثلاً بارتولمه پئیریکا را صورت مؤنث پرکه می داند و با قیاس با واژۀ هندی باستان پرکیه ( دشمن ) آن را زن بیگانه معنا کرده است. برخی واژۀ پئیریکا را از ریشه هند و اروپایی پله و به معنای پرکردن و انباشتن و آن را دیوْزنِ خواهش و شهوت می پندارند. گری پئیریکای اوستایی را به معنای احاطه کننده گرفته، که بعدها در تحول معنایی به �افسونگر و جادوگر� تبدیل شده است
... [مشاهده متن کامل]
پَری : پَری، موجودی وهمی ماورای طبیعی در اندیشه و باورهای مردم جامعه های کهن سنتی ایران . پری در آغاز و در دورۀ تاریخ اساطیری ایران از ایزد بانوان باروری و زایش بود که در دین مزدیستا جنبه اهریمنی گرفت و به صورت موجودی فریبکارِ ناخجسته درآمد. از آن پس، رفته رفته در فرهنگ و ادب فارسی دوباره نقش نیک و منش بهی خود را بازیافت.
پَری:1 - مؤنث جن ، که به صورت زنی زیبا تصور می شود. 2 - نوعی پارچة بسیار لطیف .
پَری : زن زیبا فرشته جن حور حوری
پَریا: زن زیبامانندپری
پَریسان : مانندپری دختری که مثل پری زیباست بانویی زیباچون پری
نام موجود بال دار وزیبا و خیالی
موجودی افسانه ای
این واژه فارسی است و peri، perry برگرفته شده از واژه ی فارسی است!
مؤنث جن، زن زیبا و. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)