انشاء

/~enSA~/

برابر پارسی: سخن نگاری

معنی انگلیسی:
composition, essay

لغت نامه دهخدا

انشاء. [ اِ ] ( ع اِمص ) آفرینش. ایجاد :
ز گوهر دان نه از هستی فزونی اندرین معنی
که جز یک چیز را یک چیز نبود علت انشا.
ناصرخسرو.
|| سخن پردازی. سخن آفرینی. نویسندگی. شاعری. تألیف عبارات :
دل شعبده هاگرفت از فکرت
جان معجزه ها نمود در انشا.
مسعودسعد.
بر بدیهه راندم این منظوم و گستردم قلم
هیچ خاطر وقت انشا برنتابد بیش از این.
خاقانی.
دبیرم آری سحرآفرین گه انشا
ولیک زحمت این شغل را ندارم سر.
خاقانی.
قصدم از الفاظ او راز تو است
قصدم از انشاش آواز تو است.
مولوی ( مثنوی ).
|| ( اِ ) نوشته مترسلانه و فصیح و با سجع و قافیه. ( ناظم الاطباء ). هر نوع نوشته ای که مراد از آن نمایاندن قدرت نویسندگی و تعیین ارزش نوشته باشد ( مقابل املاء در مدارس ) :
چون تمسکْت بحبل اﷲ از اول دیدند
حسبی اﷲ وکفی آخر انشا بینند.
خاقانی.
همانا که در فارس انشای من
چو مشک است بی قیمت اندر ختن.
سعدی ( بوستان ).
و رجوع به انشاء و انشا کردن شود.

انشاء. [ اِ ] ( ع مص ) بیرون آمدن از چیزی. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آفریدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). ایجاد چیزی که مسبوق به ماده ومدت باشد. ( از تعریفات جرجانی ) : و هو الذی انشاء جنات. ( قرآن 141/6 )؛ او آنست که رزها آفرید و ساخت. ( کشف الاسرار ج 3 ص 503 ). || پروردن و گوالانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پرورش دادن. ( از اقرب الموارد ). ببالانیدن. ( مجمل اللغة ). || آغاز کردن چیزی و درشدن در آن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). آغاز کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ابتدا کردن. ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( از اقرب الموارد ). || آبستن شدن شتر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پیدا کردن بنای سرای را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آشکارکردن بنای خانه را. ( از اقرب الموارد ). || بلند کردن ابر را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || وضع نمودن حدیث را و بربستن آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). وضع کردن و ایجاد کردن و آغاز کردن حدیث را. ( از اقرب الموارد ). از خود چیزی گفتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). شعر گفتن. سرودن. ( یادداشت مؤلف ) . خواندن و آوردن شعر از خویشتن ، مقابل انشاد. ( فرهنگ فارسی معین ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ معین

(اَ ) [ ع . ] جِ نشؤ، پروردگان ، بالیدگان .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی إِنشَاءً: پدید آوردنی
معنی مُنشَئَاتُ: ایجاد شده ها - خلق شده ها(کلمه منشئات اسم مفعول از ماده انشاء است ، و انشاء هر چیز به معنای احداث و ایجاد و تربیت آن است)
ریشه کلمه:
نش ء (۲۸ بار)

[ویکی فقه] انشاء (فقه). ایجاد یا ابراز معنا، مقابل اخبار را اِنشاء می گویندواز آن در باب تجارت بحث شده است.
مشهور فقها انشاء را به ایجاد معنا با لفظ تعریف کرده اند، مانند ایجاد معنای فروختن با لفظ «بِعتُ» و خریدن با لفظ «اِشْتَریتُ»؛ لیکن برخی، آن را ابراز امر نفسانی (معنا) دانسته اند.
تفاوت انشاء و اخبار
تفاوت انشاء با اِخبار این است که جمله انشایی، در خارج مابازاء ندارد که با آن تطبیق داده شود. از این رو، به صدق و کذب متّصف نمی گردد؛ امّا جمله خبری که در مقام خبر دادن از ثبوت یا نفی چیزی است گاه مطابق با واقع و گاه مخالف با آن است. از این رو، به صدق و کذب متّصف می شود.
تقسیمات
...

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: علم الانشاء) در جهان اسلام، به شیوۀ نگارش و نحوۀ تدوینِ نامه های خصوصی و رسمی، اسناد دیوانی و عهدنامه ها اطلاق می شده است. کسی که وظیفه دار این کار بود کاتب السّر، منشی، یا دبیر خطاب می شد که در همۀ فنون ادبی تبحّر داشت و در دیوان انشاء یا دیوان رسائل خدمت می کرد. دیوان انشاء در تاریخ اسلام اهمیت فراوانی داشت. رسم بر این بود که منشی ابتدا پیش نویس متنِ مورد درخواست را می نوشت و آن را به رؤیت رئیس دیوان می رساند تا، بنابر صلاحدید، حک و اصلاح کند. در مواردی اصلِ مکاتبات از بین رفته، اما پیش نویس آن ها باقی مانده که محل مراجعۀ محققان است. متون انشائی را از نظر مضمون به چند دسته می توان تقسیم کرد: متونی که دربارۀ شیوۀ نگارش نامه های خصوصی و رسمی، اسناد دیوانی و عهدنامه هاست که آن ها را منشآت یا نوشته های منشیانه نیز اطلاق می کرده اند، مجموعۀ فرمان ها و سندهایی خطاب به منشیان و دبیران، و بالاخره، مجموعۀ نامه ها، اسناد دیوانی و عهدنامه هایی که به صورت اسناد و اوراق رسمی تحریر می شد. متون انشائی علاوه بر ثبت حوادث تاریخی، که برای پژوهشگران تاریخی ارزشمند است، از نظر ادبی نیز جایگاه مهمی دارد. ظاهراً در صدر اسلام مردم مکه برای نگارش عهدنامه ها قواعد خاصی داشتند. در ایران پیش از اسلام، دبیران منزلت بسیاری داشتند. همین امر سبب شد که ایرانیان، پس از اسلام، تأثیر عظیمی بر نگارش نامه ها و اسناد و مکاتبات بگذارند. نخستین کسی که در تاریخ اسلام به عنوان کاتب و منشی شناخته شده عبدالحمید بن یحیی ( ـ۱۳۴ق)، منشی مروان دوم، آخرین خلیفۀ اموی، است؛ مجموعۀ بزرگی از نامه ها از او باقی مانده که بخشی از آن ها در کتابش، الرّسالة الی الکُتّاب، درج شده است. در عصر عباسیان، و همچنین در دورۀ فاطمیان، در مصر، نیز دیوان رسائل و منشیان جایگاه مهمی داشتند. در زبان عربی و فارسی کتاب های متعددی دربارۀ آموزش منشیان و صنعت انشاء تألیف شده است؛ از آن جمله اند التّعریف بالمصطلح الشّریف (از احمد فضل الله العمری در قرن ۸ق)، صبح الاعشی فی کتابةالانشاء (از قلقشندی در قرن ۹ق). در خوارزم، از اواخر قرن ۶ق، زبان فارسی، به جای زبان عربی، در دیوان انشاء و دیوان رسائل به کار گرفته شد. کهن ترین مجموعه های رسایل که حاوی نامه های فارسی و عربی است. مجموعۀ رشیدالدین وطواط و اثر مهم و مشهور بهاءالدین بغدادی، وزیر تکش خوارزمشاه، است با نام التّوسل الی التّرسّل که حتی در قرن ۱۰ق، فریدون احمد بیگ در تدوین رساله اش منشآت السّلاطین از آن بهره برد. در دورۀ سلاطین عثمانی در دیوان رسائل زبان فارسی نیز به کار برده می شد و نمونه هایی از اسلوب ترکی ـ فارسی از آن عهد به جا مانده است. آثاری از این دست، که از قرن ۹ق به جا مانده مناهج الانشاء (از یحیی الکاتب)، گلشن انشاء (از محمد بن ادهم)، و از همه مهم تر منشآت السّلاطین است.

مترادف ها

composition (اسم)
ترکیب، انشاء، فرمول، قطعه هنری

essay (اسم)
مقاله، تالیف، انشاء

redaction (اسم)
انشاء، ویرایش

phraseology (اسم)
انشاء، عبارت، کلمه بندی، عبارت پردازی

theme (اسم)
شاهد، ریشه، زمینه، انشاء، موضوع

فارسی به عربی

ترکیب , مقالة , موضوع

پیشنهاد کاربران

اِنشاء:
١. ( آموزشی ) نگارش
٢. نویسندگی
٣. سرایندگی، چامەسرایی، چامەگویی
۴. آفرینش، ساخت
انشاء آن چیزی است که اراده هر یک از طرفین عقد را بیان می کند؛ مثلا در عقد بیع، بابع اراده خود را با ایجاب فروش مبیع و خریدار اراده خود را با قبول خرید مبیع انشاء می کند.
انشاء واژه عربی است که پارسی دست آن هم ساخت وساز می شود بهترین واژه پارسی برای انشاء عربی واژه پارسی نگارش می شود
واژه انشاء صد درصد عربی است و به پارسی می شود ساخت و ساز این واژه یعنی انشاء کاملا عربی است و پارسی آن ساخت و ساز فقط زبان زیبا پارسی باستان بداریم
انشا = خونوس
( خو نوس = خود نوشتن )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
املا = چونوس
( چون نوس = چونوس = چطور نوشتن )
چون = چطور ، نوس = نوشتن
...
[مشاهده متن کامل]

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
جمله = ریس ( به معنی ساختن کامل )
( ریس بن فعل ریستن به معنی بافتن )
جمله ساختن = ریسان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
جمله سازی = ریسانی
جمله ساز = ریساز
( ریس ساز = ریسساز = ریساز )
جمله سازی = ریسازی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بند = بند
متن = پرریس ، پریس
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
سطر = گوریس
چرخه ساخت واژه => ( گوره ریس = گورریس = گوریس )
گوره = بزرگ ، ریس =بافت
گوریس = بافت بزرگ
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
منبع ؛ زبان کردی جاف

نمیتونین یه جورایی در مورد میوه ی مورد علاقه بذارین تو نت
تازیها این را هم از نگارش و نوشتن و نوشتار فارسی اعراب کرده اند .
خواهشا وقتی مینوسید معنی انشا به انگلیسی بزاریدش نه اینکه مردم و الکی بکشونید تو سایت چرتتون
انشاء دربرابراخباراست ونشان میدهد که موضوع اراده بایدایجاداثرحقوقی باشد نه اخبار از آن ( برگرفته از کتاب قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی دکتر کاتوزیان توضیحات شماره١ماده ١٩١صفحه ١٩٥ )

بپرس