95 1096 100 1 تولیه معنی تولیه در لغت نامه دهخدا تولیت. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) تولیة. نصب. مقابل عزل. کار در گردن کسی کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). عمل دادن به کسی. (غیاث اللغات ) : چون وزارت بدو رسید تاش را از زعامت و قیادت لشکر معزول کرد و به تولیت و تقریر آن منصب بر ابوالحسن سیمجورمثال داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 80). || والی ساختن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). والی گردانیدن. (غیاث اللغات ). || روی آوردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || پی در پی شدن. (غیاث اللغات ). || برگردانیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پشت برگردانیدن. به همه ٔ معانی رجوع به تولیة شود. || چیزی را به آنچه خریده باشند به کسی فروختن. || (اِ) ذمّه داری. (غیاث اللغات ). ذمّه داری و واگذاری امور املاک موقوفه. (ناظم الاطباء). رجوع به تولیت دادن شود.تولیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) روی فراکردن. (تاج المصادر بیهقی ).روی فا چیزی کردن. (زوزنی ). روی به چیزی آوردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار). روی آوردن به جهتی و کاری. منه قوله تعالی : فَوَل ِّ وجهک شطر المسجد الحرام. (قرآن 2 / 144) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پشت بگردانیدن. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از آنندراج ) (از دهار). روی بگردانیدن و پشت دادن (ضد) و منه ُ قوله تعالی : ولی مدبراً. (قرآن 10/27). || برگردانیدن. منه قوله تعالی : ما ولّی̍هم عن قبلتهم. (قرآن 2 / 142).(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اعراض کردن و دور گردیدن : ولی الشی ٔ و عنه تولیة. (منتهی الارب ). || والی گردانیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ) (دهار) (از اقرب الموارد). || کار در گردن کسی کردن. یقال : ولاه الامیر عمل کذا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عمل دادن به کسی. (آنندراج ). کار به ذمه ٔ کسی کردن. (غیاث اللغات ). || خشک شدن خرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چیزی بدانچه خریده باشی فراکسی دادن. (تاج المصادر بیهقی ). چیز بر آنچه خریده باشند فا (به ) کسی دادن. (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نقل کردن مبیعه را به عقد و ثمن نخستین. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اصطلاح فقهی ، بیعی که بایع ثمنی را که برای خرید مبیع پرداخته است بازگوید و به همان مبلغ نیز آن را بفروشد. و در کشاف آمده است :هرگاه شخص چیزی را به ثمن معین بخرد و آنگاه بخواهدآن را به دیگری بفروشد، اگر بخریدار بگوید: آن را به ثمنی که خریده ام بتو فروختم ، چنین بیعی را تولیة گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به بیع شود.تولیة. [ ی َ ] (اِخ ) دریاچه ٔ بزرگی است که قسمتی از آن در زیر قطب شمال است و در نزدیکی آن ، شهری است که پس از آن آبادی و عمارتی نیست. (از معجم البلدان ). توله. (قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به توله شود.تولیه. [ ت َ ] (ع مص ) شیفته گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). || در وَلَه افکندن کسی را. (از اقرب الموارد). اندوهگین و سرگشته گردانیدن. (از ناظم الاطباء). رجوع به وله شود. || جدا کردن بچه از مادر. فی الحدیث : لاتوله والدة بولدها؛ ای لایفرق بین المراءة و ولدها و ذلک فی الصباء. (منتهی الارب ). جدائی انداختن میان زن و بچه ٔ وی. (ناظم الاطباء). جدا کردن مادر از فرزند. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || واله گردانیدن حزن و جزع کسی را. (از اقرب الموارد).تولیه. [ ی ِ ] (اِخ ) حقوق دان فرانسوی (1752-1835 م.) است که در دُل تولد یافت. اثر مشهور او رساله ای در باب حقوق مدنی است که به وسیله ٔ دوورژیه ادامه یافت. (از لاروس ).تولیوس را بخوانید. معنی تولیه به فارسی تولیهحقوق دان فرانسوی ( ۱۸۳۵ - ۱۷۵۲ میلادی ) است که در دل تولد یافت اثر مشهور او بنام حقوق مدنی است که بوسیله دوورژیه ادامه یافت تولیکا را بخوانید. تولیه در دانشنامه اسلامی تولیهتولیه در دو معنا به کار رفته است: ۱. واگذار کردن کاری یا اعطای منصبی به کسی. ۲. معاملۀ کالا براساس قیمت تمام شده برای فروشنده. از تولیه به معنای نخست در بابهای طهارت، هبه و قضاء سخن رفته است.بنابر مشهور در افعال وضو، غسل و تیمّم در صورت امکان، مباشرت واجب است و در حال اختیار- بدون اقتضای ضرورت- تولیه در آن جایز نیست. مراد در تولیه در وضو، غسل و تیمممراد از تولیه، مباشرت دادن دیگری در ریختن آب بر اعضا در وضو یا غسل و زدن دست بر خاک و کشیدن آن بر صورت و دستها در تیمّم است. مباشرت در تهیّۀ مقدّمات طهارت حتی ریختن آب بر کف دست وضو گیرنده یا غسل کننده، مشمول حکم یاد شده نیست؛ بلکه استعانت به شمار می رود و کراهت دارد. حکم وضعی یا حکم تکلیفی داشتن تولیهآیا تولیه تنها حکم وضعی دارد و موجب بطلان طهارت می گردد و حرمت تکلیفی ندارد مگر به قصد تشریع، یا علاوه بر حکم وضعی، دارای حکم تکلیفی و حرمت ذاتی نیز می باشد؛ در نتیجه تولیه فی نفسه، هم گناه است و هم موجب بطلان طهارت؟برخی گفته اند: مفاد ظاهر عبارات هرچند حرمت ذاتی است؛ لیکن با تأمّل در آنها فهمیده می شود که مراد فقها بطلان (حکم وضعی) است و حرمت (حکم تکلیفی) در صورت قصد تشریع یا اکتفا به نماز واجب با آن طهارت و مانند آن خواهد بود. وجوب تولیه در فرض عدم امکان مباشرت...بیع تولیهبیع تولیه به داد و ستد کالایی براساس قیمت تمام شده ی آن برای فروشنده گفته می شود. از آن در باب تجارت سخن گفته شده است.بیع به لحاظ خبر دادن فروشنده از قیمت تمام شده برای او، اقسامی دارد که بیع تولیه یکی از آنها است.بیع تولیه معامله ای است که فروشنده، خریدار را در جریان اصل پولی که بابت کالای مورد معامله پرداخته است قرار می دهد و آن را براساس قیمت تمام شده، همراه تمامی هزینه هایی که برای کالا کرده، مانند نقاشی و جابه جایی، می فروشد. نوع شرایط بیع تولیهشرایط بیع تولیه همان شرایط مطلق بیع است. ایجاب آن با لفظ «ولّیتک بالبیع» یا «بعتک» یا جز آن از الفاظی که بیانگر نقل و انتقال باشد، صحیح است. حقّ خیار در صورت دروغ گفتن فروشندهچنانچه پس از عقد، معلوم شود که فروشنده در مورد قیمت تمام شده، دروغ گفته است، خریدار، حقّ خیار دارد؛ بدین معنا که می تواند عقد را فسخ کند یا به قیمت تعیین شده ی هنگام عقد، رضایت دهد؛ لیکن نمی تواند کالا را نزد خود نگه دارد و مقدار افزون بر قیمت تمام شده را که فروشنده خبر داده بود از قیمت کالا کم کرده و به فروشنده نپردازد. حکم بیع تولیه...تولیوس سرویوس را بخوانید. تولیه در دانشنامه ویکی پدیا تولیهتولیه (به ایتالیایی: Tuglie) یک کومونه در ایتالیا است که در استان لچه واقع شده است. تولیه ۸ کیلومتر مربع مساحت و ۵٬۲۹۲ نفر جمعیت دارد و ۷۴ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.فهرست شهرهای ایتالیاتولیو پینه لی را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] ارتباط محتوایی با تولیه ضرورت، ولی کودک، پدر، جد پدری، وصی، قضاوت، ولایت بر مردم، امام، نایب خاص، تفویض، نایب عام، فقیه جامع الشرایط، دوران غیبت، منصب قضاوت، اعطا، اجماع و مرکز ملی آمار (ایتالیا) ارتباط با محتوای تولیه دارند. این مطالب را هم بخوانید. تولیه را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها علی صداقت آرزو > ورقه تبلیغاتیآزاده جولایی > یدک ماشینزهرا > آوینآزاده جولایی > معاوضه کردنMorteza > to the pain with meرامیار > رامیارLeili > cocksparrerنرگس مددپور > cheer up نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محدثه فرومدی jahanaks.blog.irآزاده جولاییمیلاد علی پور Amir Mahdi Amiri بهمن عنایتی کاریجانیtinabailariعباس نعمتی فر فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته وارشطوایف بمپوروارش چیستهیواboth of themمانند گلسامیارمینل