حمل
معنی
حِمْلُ: بار (کلمه حِمْل وحَمْل چيزي که هست اگر با کسره خوانده شود مراد از آن باري خواهد بود که در ظاهر حمل ميشود مانند بارهايي که به دوش کشيده ميشود ، و اگر با فتحه خوانده شود مراد از آن بارهاي باطني است مانند طفل در شکم . )
معنی
حَمَلَ: حمل کرد
معنی
حُمِّلَ: بر او حمل شد(در جمله " عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ ": برعهده اوست آنچه بر او تکليف شده است)
معنی
حَمْلٍ: بار (کلمه حِمْل وحَمْل چيزي که هست اگر با کسره خوانده شود مراد از آن باري خواهد بود که در ظاهر حمل ميشود مانند بارهايي که به دوش کشيده ميشود ، و اگر با فتحه خوانده شود مراد از آن بارهاي باطني است مانند طفل در شکم . )
معنی
أَحْمِلُ: حمل مي کنم
معنی
حَمَلَتْ: حمل کرد
معنی
حَمَلَتْهُ: حمل کرد او را
معنی
حَمْلُهُ: حمل کردن او
معنی
حَمَلَهَا: آن را حمل کرد
تکرار در قرآن: ۶۴(بار)
(به فتح اوّل) برداشتن باروبار. بر آنها خرجی دهید تا بار خویش را بگذارند. حمل (به کسر اوّل) بار ظاهری مثل باریکه بر دوش گیرند مثل پیمانه پادشاه را میجوئیم هر که آن را بیاورد برای اوست یک بار شتر و من به آن عهده دارم . راغب گوید: حمل یک معنی دارد و در چیزهای بسیار بکار میرود فعل آن در همه یکی است ولی در ظاهر حمل میشود مثل باریکه بر دوش گیرند حمل (به کسر اوّل) گفتهاند و به اشیائیکه در باطن حمل میشوند مثل فرزند در شکم، آب در ابر، میوه بر درخت، حمل (به فتح اوّل) گفتهاند . طبرسی ذیل آیه 72 یوسف فرموده: حمل به کسر اوّل بار منفصل و به فتح اوّل بار متصل است. در صحاح از ابن سکیّت نقل میکند: حمل (به فتح) آن است که در شکم و بر درخت باشد و حمل (به کسر) آن است که بر سر یا دوش باشد . ولی فعل آن دربار متّصل و منفصل و معنوی یکسان است مثل و مثل و مثل . * ، . در این دو آیه مراد از حمل (به کسر اوّل)بار گناه است ولی چرا حمل گفته شده بنابر آنچه از اهل لغت نقل شد لازم بود حمل (به فتح) گفته شود زیرا گناه بار متصل و بار معنوی است ؟ باید دانست گناه بار منفصل و مانند بار بر دوش است گرچه در دنیا مجسّم و محسوس نیست، آیات ، ، مجسّم و محسوس بودن آن را روشن میکند علی هذا باید به آن حمل (به کسر) گفته شود چنانکه در قرآن مجید آمده است. آیه گذشته خود از دلائل روشن این مسئله است و ما قبل آن چنین است «مَنْ اَعْرَضَ عَنْهذ فَاِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیمَةِ وِزْراً. خالِدینَ فیهِ وَ ساءَلَهُمْ یَوْمَ االْقِیمَةِ حِمْلاً» ضمیر «فیه» به «وزر» راجع است یعنی آنها در آن وزر ابدیاند علی هذا وزر یک موجود خارجی است أ پس آن بار منفصل میباشد . * . در (ج ر ی) گذشت که مراد از حاملات ابرهای حامل باران و بخار آب اند و نیز از کتاب آغاز و انجام جهان نقل شد که حاملات را باتمها حمل کرده است رجوع شود به «جری». * «تحمیل. بار کردن. یعنی تورات بر آنها بار شده و به آنها بار شده و به آنهاداده شده است پروردگار ما آنچه را که طاقت نداریم بر ما بار مکن *حمولة: شتریکه بر آن بار نهند، اسم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد (مجمع) و از چهار پایان بار بردار و کوچک از آنها به شما داد بخورید از آنچه خدا روزی داده است . * در المیزان فرموده: حمل رزق ذخیره آن است که انسان و از حیوانات مورچه، زنبور عسل و موش ذخیره میکند. احتمال: به معنی حمل است (اقرب) ، ممکن است احتمال برای طلب یا مبالغه باشد که این دو از معنای افتعال اند. معنی دو آیه چنین میشود: سیل به شدّت کف بلندی برداشت حقّا که بهتان و گناه آشکار را برخود بار کرده است .
حمل ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • حمل (منطق)، از اصطلاحات علم منطق، به معنای بیان اتحاد و دارای دو قسم حمل اولی و حمل شایع• حمل (جابجایی کالا)، به فتح حاء و سکون میم، برداشتن و جا به جا کردن کالا و دارای کاربرد فقهی• حمل (آبستنی)، به فتح حاء و سکون میم، به معنای بارداری و باروری و دارای کاربرد فقهی• حمل (بره)، به فتح حاء و میم، برّه نر چهار ماهه یا شش ماهه یا بره نر در سال نخست عمرش و دارای کاربرد فقهی
...
برّه نر چهار ماهه یا شش ماهه یا بره نر در سال نخست عمرش را حَمَل گویند. از آن در باب حج سخن گفته اند.
کلمات اهل لغت در تعریف «حَمَل» مختلف است، از جمله: برّۀ نر چهار ماهه، شش ماهه و برّۀ نر در سال نخست عمرش.
جمعی از فقها آن را به برّۀ نر چهار ماهه یا بیشتر که از شیر گرفته شده و چرنده است، تعریف کرده اند.
موارد کفاره قرارگرفتن حَمَل در حج
کفّارۀ کشتن قَطا، کبک و دُرّاج در حال احرام یک حمل است.
همچنین بنابر قول مشهور، کفّارۀ کشتن جوجۀ کبوتر در حال احرام در بیرون حرم یک حمل و در درون حرم یک حمل و نصف درهم است.
حمل(به فتح حاءوسکون میم)، به برداشتن و جا به جا کردن کالا گفته می شود
حمل به معنای برداشتن و همراه داشتن چیزی یا کسی گفته شده و در معنای دیگر به جنین یا بار داری گفته می شود.
کاربرد حمل در فقه
از حمل به معنای نخست به مناسبت در بابهای طهارت، صلات، حج و جهاد سخن گفتهاند.
کاربرد حمل درباب طهارت
وضو گرفتن جهت همراه داشتن قرآن مستحب و حمل آن برای جنب و حائض مکروه است.
کاربرد حمل درباب صلات
...
حمل در منطق به معنای بیان اتحاد است که به دو قسم حمل اولی و حمل شایع تقسیم می شود.
حکیمان و منطیقین در تبیین حمل اولی و حمل شایع می گویند: معنای حمل بیان اتحاد دو چیز است؛ زیرا حمل کردن چیزی بر چیز دیگر به این معنا است که، این یکی آن دیگری است. به تعبیر دیگر؛ حمل، «این همانی» است. این معنا در حقیقت دو چیز را طلب می کند؛ به بیان دیگر در هر حملی دو ادعا وجود دارد: یکی این که بین دو چیز (موضوع و محمول) تفاوت و تغایری وجود دارد؛ زیرا اگر هیچ تفاوت و تغایری نداشتند، دو چیز نخواهند بود. ادعای دوم این است که بین این دو اتحاد برقرار است. پس هر حملی خبر از وجود یک نوع اتحاد و یک نوع تغایر و تفاوت می دهد؛ حال اگر اتحاد آن دو (موضوع و محمول) فقط در مصداق باشد؛ ولی در مفهوم تفاوت و تغایر داشته باشند، در این صورت حمل را «حمل شایع صناعی» می گویند. این نام نیز به این مناسبت است که آنچه در استعمالات عرفی، رشته های علمی و صنایع علوم شیوع دارد همین نوع از حمل است. اما اگر این دو (موضوع و محمول) علاوه بر اتحاد در مصداق، در مفهوم نیز اتحاد داشته باشند، این نوع حمل را «حمل ذاتی اولی» می نامند.
اختلاف اعتباری در حمل اولی
در حمل ذاتی اولی که موضوع و محمول علاوه بر اتحاد در مصداق، در مفهوم نیز اتحاد دارند، ناچار اختلاف و تفاوت آن دو اعتباری خواهد بود؛ یعنی تفاوت بستگی به نظر و قصد حمل کننده دارد؛ گاهی تفاوت در نظر او به اجمال و تفصیل است؛ مانند آن جا که می خواهد تعریف ماهوی یک چیز را بیان کند؛ مثلا می گوید: «الانسان حیوان ناطق»؛ گاهی تفاوت به همین است که یکی را موضوع قرار داده و دیگری را محمول؛ مثلا می گوید: «الانسان انسان». البته این در جایی است که چنین توهم شود که یک چیز را می توان از خودش سلب کرد، در این صورت برای دفع این توهم آن چیز را بر خودش حمل می کند. مناسبت نامیدن این نوع حمل به «ذاتی اولی» این است که چون در این نوع حمل شیء بر ذات خود حمل می شود، از این جهت آن را «ذاتی» می گویند و از این جهت که قضایای مشتمل بر این حمل از قضایای اولی است که فقط نیاز به تصور موضوع و محمول دارد، «اولی» می نامند.
حل یک تناقض
اینکه گفته شده گاهی در سخنان منطیقین در این بحث تناقض مشاهده می شود در پاسخ باید گفت: حمل اولی و حمل شایع؛ گاهی وصف برای موضوع واقع می شوند و گاهی نیز وصف حمل قرار می گیرند. از سوی دیگر ممکن است این دو در یک قضیه متحد باشند (که اغلب قضایا این گونه هستند)؛ یعنی هم موضوع به حمل اولی موضوع است و هم حمل محمول بر آن به حمل اولی است؛ مثل این که می گوییم: «الانسان انسان» یا می گوییم: «الجزئی جزئی» در این جا موضوع که همان الانسان یا الجزئی است، به حمل اولی اخذ شده است، چنان که حمل محمول؛ یعنی انسان یا جزئی بر موضوع نیز به حمل اولی است؛ اما گاهی این دو در یک قضیه متحد نیستند و مختلف اند؛ مانند این که موضوع به حمل اولی در قضیه اخذ شده است، اما حمل محمول بر او به حمل شایع است؛ مثلا وقتی می گویند: «الجزئی کلی» (البته مرحوم مظفر در آنجا با دقت بیان کرد؛ زیرا چنین می گوید: «مفهوم الجزئی – ای الجزئی بالحمل الاولی- کلی»، ) منظور این است که الجزئی که موضوع قرار گرفته به حمل اولی اخذ شده است؛ یعنی مفهوم جزئی، موضوع است نه مصداق جزئی، اما حمل کلی بر او به حمل شایع است، نه اولی؛ یعنی مفهوم جزئی، یکی از مصادیق کلی است، نه از مصادیق جزئی. بنابراین، بین این دو سخن مظفر (رحمة الله علیه) ناسازگاری وجود ندارد.
آیه حمل یا «آیه اولات الاحمال» یا «آیه وضع حمل » به آیه ۴ سوره طلاق گفته می شود.
۱. ↑ طلاق/سوره۶۵، آیه۴.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۱۹۲.
...
به نطفه مستقر در رحم حمل هم گفته می شود که در شرع احکامی برای حمل اختصاص دارد که برخی از آن ها ذکر می شود.
نطفه به محض استقرار در رحم، حتی اگر از راه نامشروع باشد، حرمت می یابد و از حقوق خاصی برخوردار می شود و به موازات رشد، خصوصاً بعد از پیدایش حیات در آن (وُلوج روح)، این حرمت و برخورداری از حقوق نیز بیش تر می شود.
حکمت اصلی وجوب تأخیر اجرای حدود شرعی و حتی تنبیهات بدنی و نیز قصاص نسبت به زن باردار، چنانکه فقها تصریح کرده اند، همین حرمت است.
در فقه امامی، اسقاط عمدی جنین (إجهاض) در هر مرحله ای و از هر راهی (مثلاً خوردن دارو که در حدیث به آن تصریح شده) حرام و موجب دیه است، زیرا که طبق روایت مذکور خلقت انسان از همان انعقاد نطفه آغاز می شود (إنَّ اوّلَ ما' یُخْلَقُ نُطْفَه).
این حکم حتی نسبت به جنین حاصل از راه غیر شرعی، خصوصاً جنین محکوم به اسلام، نیز جاری است خویی، توضیح المسائل، مسأله ۲۴۶۲؛.
← حکم إجهاض
در فقه امامی ، اسقاط به عمد یا شبه عمد جنین موجب دیه و، بنابر نظر برخی، در صورت ولوج روح و اسقاط عمدی موجب دیه و کفّاره است و پرداخت آن بر عهده فرد یا افرادی است که مباشر یا آمر بوده اند، خواه مرد یا زنی که جنین متعلق به آنهاست و خواه پزشک مباشر (و نه فقط تجویز کننده استعمال دارو ) و خواه فرد دیگر اگر اسقاطْ بخطا روی دهد و روح در جنین دمیده شده باشد دیه بر عاقله کسی است که مرتکب خطا شده، ولی نسبت به قبل از آن رأی مشهور فقها آن است که همان شخص باید دیه را بپردازد.
حتی اگر زن باردار کشته شود و جنین در رحم او بمیرد، علاوه بر دیه زن مقتول (یا قصاص )، جنین نیز دیه خواهد داشت؛ همچنان که زدن یا ترساندن زن باردار (حتی با جواز شرعی ، مثلاً فراخواندن او به دادگاه برای ادای توضیح) که بر اثر آن جنین ساقط شود، دیه دارد و اگر جنین زنده باشد و هنگام افتادن بمیرد، برخی از فقها فتوا به قصاص در صورت عمد داده اند.
← دیه جنین
برای جنین موجود، حتی قبل از حلول حیات، از دو طریق امکان مالکیت وجود دارد: ارث و وصیّت ، ولی شرط استقرار آن، زنده به دنیا آمدن جنین است.
حال اگر جنین بعد از ولادت، اگر چه با فاصله ای اندک، فوت کند سهم الارث یا مال مورد وصیت به ورثه او منتقل می شود.
البته شماری از فقها ، در این صورت نسبت به وصیت ، رد یا قبول ولی او را معتبر شمرده اند.
فقهای اهل سنت نیز در وصیت مانند فقهای شیعه فتوا داده اند و فقط مالکیان شرط وجود جنین را در موقع وصیت نفی کرده اند (فَیصِحُّ الایصاءُ لِلْحَملِ الموجودِ اَوِالّذی سَیُوجَدُ).
همچنین نسبت به تعدّد جنین و امارات وجود جنین در موقع وصیت، بر اساس بحث کوتاهترین و بلندترین مدت بارداری ، نکاتی را مطرح کرده اند.
← نظر فقهای امامی
...
اقلّ حمل کمترین مدّت حاملگی است و از آن در باب نکاح و نیز بخش مسائل مستحدثه سخن رفته است.
اقلّ حمل، شش ماه است.
احکام اقل حمل
از شرایط پیوستن نوزاد به پدر، سپری شدن اقل حمل از زمان آمیزش است. به شرط آنکه به طور مشروع انجام گرفته باشد، مانند آنکه به عقد نکاح ـ اعم از دائم و موقّت ـ یا به مالک شدن و تحلیل در مثل کنیز و یا به شبهه( آمیزش به شبهه)صورت گرفته باشد .
در صورت سپری نشدن اقلّ حمل از زمان آمیزش تا ولادت، نوزاد به شوهر ملحق نمیگردد، مگر آنکه از طریق معالجه طبّی در سیر طبیعی رشد و تولد جنین تسریع شده باشد و در نتیجه، نوزاد زودتر از زمان اقلّ حمل متولد شود. در این صورت، با علم به بودن
نوزاد از نطفه شوهر، به وی ملحق میگردد.