94 1083 100 1 سیاستمدار/siyAsatmadAr/ معنی سیاستمدار در لغت نامه دهخدا سیاستمدار. [ سیا س َ م َ ] (ص مرکب ) سیاس. سیاستگر.سیاسر را بخوانید. معنی سیاستمدار به فارسی سیاستمدار( صفت ) آن که به سیاست بپردازد سائس[علوم سیاسی و روابط بین الملل] ← سیاستگر سیاستمدار خودسر[maverick politician] [علوم سیاسی و روابط بین الملل] سیاستمداری که بدون اعتنا به نظر حزب و دیگر سیاستمداران فقط به میل خود عمل می کند متـ . خودسر maverick سیاستمدار (جساسة) را بخوانید. سیاستمدار در دانشنامه ویکی پدیا سیاستمدارسیاستمدار یا سیاستگر کسی است که در تأثیرگذاری بر سیاست های عمومی و تصمیم گیری های سیاسی دخیل است. سیاست مداران شامل افرادی می شود که در تصمیم گیری در دولت دخیل هستند و هم چنین به دنبال یافتن موقعیت و جایگاه دولتی از مسیر انتخابات، کودتا، تجمع، مبارزه حزبی می باشند. سیاست تنها به مراکز حکومتی از طریق دفترهای دولتی محدود نمی شود. دفاتر سیاسی ممکن است در شرکت های بزرگ و نهاد غیر وابسته به دولت نیز تشکیل شوند.سیاسران سفلی را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] ارتباط محتوایی با سیاستمدار دانشنامه برخط، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، شماره استاندارد بین المللی کتاب و شماره استاندارد بین المللی کتاب ارتباط با محتوای سیاستمدار دارند. این مطالب را هم بخوانید. سیاستمدار در جدول کلمات سیاستمداردیپلمات سیاستمدار آمریکاییپاول سیاستمدار اتریشیمتر نیخ سیاستمدار انقلابی کمونیستمایو سیاســتمدار ایرانی پایان دوران قاجار ملقب به ِ قوام السلطنهاحمد قوام سیاستمدار ایرانیِ پایان دوران قاجار ملقب به قوا م السلطنهاحمد قوام سیاستمدار حیله گر فرانسوی عصر ناپلئونتالیران سیاستمدار فرانسویمیتران ,تالیران, کلمانسو سیاستمدار معروف انگلیسیباتلر اندیشمنــد و سیـــاستمدار واقع بین هندینهرو دنباله معنی سیاستمدار در جدول معنی سیاستمدار به انگلیسی diplomat (اسم)دیپلمات ، سیاستمدار ، رجل سیاسی ، سیاس ، سایسpolitician (اسم)سیاستمدار ، سایس ، سیاست باز ، اهل سیاستstatesman (اسم)سیاستمدار ، رجل سیاسی ، سایس ، زمامدارpol (اسم)سیاستمدار معنی کلمه سیاستمدار به عربی سیاستمداردبلوماسي , رجل الدولة , سياسي سیاستمدار (جساسة)السائس سیاستمدار را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران آتنا ١٠:٥١ - ١٣٩٥/٠٥/٢١ شهربر (shahrbar) : ( در زمینه ی پولیتیک) : شهر = کشور + بر ( از برنده، مانند رهبر) ,سیاست = شهربری 2 | 1 سید احمد مرتضوی ١٢:١٥ - ١٣٩٧/٠٨/١١ جهاندار 2 | 1 معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها فاطیما.میر > بزرگ قومفاطیما.میر > آشوب و بلواسیدعلی کاردان > عنصر مادیآزاده جولایی > الیاف گیاهیآزاده جولایی > بازی رایانه ای فوتبالسیدعلی کاردان > Treasonحسن > manicغلامی > سانتی مانتال نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محدثه فرومدیآزاده جولایی jahanaks.blog.ir بهمن عنایتی کاریجانی Amir Mahdi Amiriمیلاد علی پورسیدحسین اخوان بهابادی🖤Ayda🖤 فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته موریمانند گلسامیارexchange moneyboth of themکسالت آورهیوامهلا
پیشنهاد کاربران آتنا ١٠:٥١ - ١٣٩٥/٠٥/٢١ شهربر (shahrbar) : ( در زمینه ی پولیتیک) : شهر = کشور + بر ( از برنده، مانند رهبر) ,سیاست = شهربری 2 | 1 سید احمد مرتضوی ١٢:١٥ - ١٣٩٧/٠٨/١١ جهاندار 2 | 1