هژمونی

/heZemoni/

فرهنگ معین

(هِ ژِ مُ ) [ فر. ] (اِ. ) برتری ، سروری ، سلطه .

دانشنامه آزاد فارسی

هِژِمونی
رجوع شود به:سلطه

پیشنهاد کاربران

استثمار / امپراطوری / قدرت مطلق بر اساس فشار اقتصادی /
وقتی که سلطه به شیوهٔ فرهنگی اعمال بشه بیشتر مورد پذیرش و رضایت قرار میگیره ، جامعه شناسان به این نوع سلطه ، سلطهٔ هژمونی میگن.
سلطه هژمونیکی تلاش می کنه تا از ابزار فرهنگی مثل هنر و رسانه برای مهندسی رضایت عمومی و توجیه برتری جویی خودش استفاده کنه
استعمارگری
چیرگی - فرادستی - زبردستی
Political, economic or military predominance of one state over other states
Hegemony is the political, economic, and military predominance of one state over other states. In Ancient Greece ( 8th c. BC – AD 6th c. ) , hegemony denoted the politico - military dominance of the hegemon city - state over other city - states. In the 19th century, hegemony denoted the "social or cultural predominance or ascendancy; predominance by one group within a society or milieu" and "a group or regime which exerts undue influence within a society"
...
[مشاهده متن کامل]

In cultural imperialism, the leader state dictates the internal politics and the societal character of the subordinate states that constitute the hegemonic sphere of influence, either by an internal, sponsored government or by an external, installed government. The term hegemonism denoted the geopolitical and the cultural predominance of one country over other countries, e. g. the hegemony of the Great Powers established with European colonialism in Africa, Asia, and Latin America.
In Marxist philosophy, Antonio Gramsci defined cultural hegemony as the ruling class's manipulation of the value system and mores of a society, so that the ruling class perspective is the world view of society; thus, in the relations among the social classes of a society, the term hegemony describes the cultural dominance of a ruling class, which compels the subordination of the other social classes.
فرادستی، سلطه گری، سلطه، یا هِژِمونی ( به فرانسوی: H�g�monie ) مفهومی است برای توصیف و توضیحِ نفوذ و تسلط یک گروهِ اجتماعی بر گروهی دیگر، چنان که گروهِ مسلط ( فرادست ) درجه ای از رضایت گروهِ تحتِ سلطه ( فرودست ) را به دست می آورد و با �تسلط داشتن به دلیلِ زورِ صِرف� فرق دارد. هژمونی تسلط یا کنترل سیاسی ، اقتصادی یا نظامی یک دولت بر دیگران است در معنی کلی تر نفوذ و تسلط یک جمع یا نهاد بر یک جامعه.
به طور کلی این واژه به مفهوم تسلّط و برتری است که عبارت است از چیره دستی و نفوذ بیشتر در امور دیپلماسی و روابط دیپلماتیک بین دولت ها . برخی از پژوهشگران در حیطه ی نفوذ نظامی نیز این واژه را به کار برده اند، به طور کلی در گفتارهای سیاسی مختلف می تواند با معانی دیگری نیز ارائه شود.
ریشه یابی
هژمونی از واژه یونانی هجمونیا ( ἡγεμονία ) گرفته شده که به معنای سلطان یا تسلط بر دیگری است. یونانیان باستان از این اصطلاح برای نشان دادن تسلط سیاسی - نظامی یک شهر بر شهر دیگر استفاده می کردند. بین سده های هشتم و یکم پیش از میلاد دولت اسپارت بر اتحادیه پلوپونزی تسلط داشت.
در سطح بین المللی
هژمونی در روابط بین الملل که فرادستی، سلطه جویی، چیرگی خواهی، سیادت طلبی و استیلاخواهی هم گفته شده، به وجود یک قدرت بدون رقیب جهانی که هیچ منازعی در سطح جهان نداشته باشد، اطلاق می شود.
میان دولت ها همواره رقابتی برای اعمال قدرت در سطح جهان یا منطقه وجود دارد ، نمونه آن می تواند رقابت چین و ایالات متحده آمریکا برای افزایش نفوذ در جهان باشد.
پس از جنگ های جهانی اول و دوم، گروه جدیدی از دولت های فرادست ( مسلط ) شکل گرفت؛ این دولت ها عبارت بودند از: چین، فرانسه، اتحاد جماهیر شوروی، انگلیس و ایالات متحده؛ که تا کنون به عنوان کشورهای دارای حق وتو در سازمان ملل متحد حضور دارند. این کشور ها دارای بالاترین سطح فرادستی ( هژمونی ) در جهان می باشند.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پشت سر گذاشتن یک دورهٔ ده ساله فترت از سال ۲۰۰۱ میلادی و به دنبال حملات ۱۱ سپتامبر ایالات متحده آمریکا وارد سطحی بالاتر از فرادستی در جهان شده است. [نیازمند منبع]
مفهوم هژمونی در مارکسیسم
فرادستی اصطلاحی است که در نوشته های برخی از مارکسیست های سدهٔ بیستم ( به ویژه آنتونیو گرامشی ) به کار می رود. مراد از آن چیرگی مادی و معنوی یک طبقه بر طبقات دیگر است، چنان که در اصطلاح �سلطه جویی بورژوایی� به کار رفته است. تأکید این اصطلاح بر آن است که طبقهٔ مسلط نه تنها از نظر سیاسی و اقتصادی جامعه را زیر نظارت دارد، بلکه شیوهٔ خاص نگرش خویش به جهان و انسان و روابط اجتماعی را نیز چنان همه گیر می کند که به صورت �عقل سلیم� در می آید و آنانی که زیر تسلط هستند این نگرش را همچون پاره ای از �نظم طبیعی� جهان می پذیرند. آنچه از این بینش نتیجه می شود آن است که انقلاب نه تنها قدرت سیاسی و اقتصادی را از طبقه ای به طبقه ای دیگر می سپارد، بلکه از راه صورت های تازه ای از تجربه و آگاهی، می باید، �سلطه جویی� دیگری بیفزاید. این نظریه با دید آشنای مارکسیستی فرق دارد که کار اصلی را تغییر آیهٔ اقتصادی جامعه می داند و بر آن است که تغییر روبنا بازتابی از تغییر �زیربنا� است، بلکه از این دید، مبارزه برای �سلطه جویی� ( یعنی رهبری معنوی ) نخستین کار مهم است و حتی فاکتوری مهم برای هر تغییر بنیادی می باشد.
کارل مارکس معتقد است که مراد از هژمونی این است که طبقه حاکم می تواند بر آداب و رسوم و ارزش های نظام اجتماعی تاثیر بگذارد.
هژمونی از واژهٔ �هژمون� یونانی به معنای رئیس یا فرمانروا است و اشاره دارد به تسلط یا تفوّق کشوری بر کشورهای دیگر از طریق دیپلماسی یا تهدید به اطاعت یا پیروزی نظامی. با این حال این واژه اغلب به مفهوم مورد نظر �آنتونیو گرامشی� متفکّر مارکسیست و نویسندهٔ ایتالیایی به کار می رود که دلالت بر تسلّط و استیلای یک طبقه نه فقط از جنبه اقتصادی بلکه از همهٔ جنبه های اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک دارد. به نظر �گرامشی�، سلطهٔ سرمایه داران تنها به وسیلهٔ فاکتورهای اقتصادی تأمین نمی شود. بلکه نیازمند قدرت سیاسی و نیز یک سیستم یا دستگاه عقیدتی یا ایدئولوژیک است که کارش فراهم کردن موجبات رضایت طبقه تحت سلطه می باشد. این دستگاه در جوامع سرمایه داری عبارتند از نهادهای جامعه مدنی مثل دولت، احزاب، کلیسا، مساجد، خانواده و حتی اتحادیه های کارگری. ثبات جوامع سرمایه داری نیز ناشی از سلطهٔ ایدئولوژیکی دستگاه حاکم بر طبقه کارگر است. �گرامشی� اعتقاد دارد که این سلطه نمی تواند کامل باشد، زیرا عقل سلیم که ناشی از تجربه نزدیک است، به طبقهٔ کارگر یک نوع آگاهی می بخشد که نقطهٔ مقابل آن، نوع آگاهی است که طبقهٔ سرمایه دار بر آن تحمیل می کند. به نظر �گرامشی� اگر این آگاهی انقلابی توسط روشنفکران تقویت شود به صورت یک نیروی کارآمد درمی آید. از نظر وی مبارزه طبقاتی تا حدود زیادی، کشمکش بین گروه های روشنفکری است که یکی در خدمت طبقه سرمایه دار و دیگری در خدمت طبقه کارگر است.
به عبارتی می توانیم بگوییم که هژمونی اصطلاحی است که �گرامشی� آن را باب کرده تا چگونگی سلطهٔ یک طبقه بر طبقهٔ دیگر را به وسیلهٔ آمیزه ای از وسائل سیاسی و ایدئولوژیکی وصف کند. با اینکه نیروی سیاسی ( جبر ) همواره دارای اهمیت است امّا نقش ایدئولوژی در تحصیل رضایت طبقات تحت سلطه حتی ممکن است از آن هم مهم تر باشد. موازنهٔ میان جبر و رضایت، از جامعه ای به جامعهٔ دیگر فرق می کند؛ به طوری که اهمیّت دوّمی در جوامع سرمایه داری بیش تر است.
از نظر �گرامشی� دولت ابزار اصلی نیروی جبر است ولی تحصیل رضایت از راه سلطهٔ ایدئولوژیک به وسیلهٔ سایر نهادها محقق می شود.
بنابراین هر چه قدرت جامعهٔ مدنی بیشتر باشد احتمال حصول سلطه با وسائل ایدئولوژیکی بیش تر است؛ و از طرفی نیز نامحتمل است که سلطه هرگز بتواند کامل باشد. به عنوان مثال در جامعهٔ سرمایه داری معاصر، طبقهٔ کارگر آگاهی دوگانه ای دارد که قسمتی از آن را ایدئولوژی طبقهٔ سرمایه دار تعیین می کند ولی قسمت دیگر آن انقلابی است و به وسیلهٔ تجاربی تعیین می شود که کارگران از جامعهٔ سرمایه داری دارند؛ و برای سرنگون کردن جامعهٔ سرمایه داری، کارگران باید نخست ایدئولوژی خود را که از آگاهی انقلابی شان سرچشمه می گیرد به حداکثر رسانند.

راهبری و پیشواییِ نرمِ گروهی بر گروه دیگر یا مردمی بر مردم دیگر به گونه ای که گروه و مردم راهبری شده، از شیوه ی رهبری ناخرسند نباشند.
اتوریته های عاطفی اقتصادی مذهبی
هِژِمونی مفهومی است برای توصیف و توضیح نفوذ و تسلط یک گروه اجتماعی بر گروهی دیگر، چنان که گروه مسلط ( هژمون ) درجه ای از رضایت گروه تحت سلطه را به دست می آورد و با «تسلط داشتن به دلیل زور صرف» فرق دارد. [۱]
...
[مشاهده متن کامل]

1. 1. ↑ ویکی انگلیسی، برگرفته از Joseph, Jonathan ( ۲۰۰۲ ) , Hegemony: a realist analysis, New York: Routledge, ISBN 0 - 415 - 26836 - 2 .

سروری، رهبری، برتری، چیرگی، فرهی.
به ویژه رهبری یک کشور یا گروه اجتماعی بر دیگران.
این واژه از لغت یونانی هژیمونیا به معنی رهبری یا راهبردن گرفته شده است ( فرهنگ فشرده ی آکسفورد ) و بیشتر در ادبیات سیاسی به کار گرفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

هژمونی مفهومی است برای توصیف و توضیح نفوذ و تسلط یک گروه سیاسی یا اجتماعی بر گروهی دیگر به گونه ای که گروه تحت نفوذ استحقاق راهبری گروه تاثیر گذار ( هژمون ) را باور دارد و با درجه ای از رضایت و رغبت بر آن گردن می نهد.

این کلمه از واژه انگلیسی "hegemony" به معنای "برتری" و "پیشوایی" گرفته شده است و بیشتر در ادبیات سیاسی به کار گرفته می شود.

بپرس