دماغ سوخته

/damAqsuxte/

مترادف دماغ سوخته: بور، خجل، دمغ، مچل

لغت نامه دهخدا

دماغ سوخته. [ دَ /دِ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) که بینی اش سوخته باشد. || کنایه است از شکست خورده و ناکام : دماغ سوخته شدن ؛ ناکام شدن و شکست خوردن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

که بینی اش سوخته باشد .

جدول کلمات

دماغ سوخته

پیشنهاد کاربران

بپرس