a bitter pill to swallow


کمی، نه کم، داروی تلخی که باید فرو داده شود، کار ناخوشایند ولی لازم، جام زهر

پیشنهاد کاربران

پذیرفتن یک حقیقت تلخ
ناچار به پذیرفتن مسئله ای بودن
یک حقیقت اجتناب ناپذیر
A difficult thing to accept
جام زهر را سرکشیدن
کنایه از چاره و راهکاری دیگر نداشتن
قابل هضم نبودن چیزی. ( نمیگنجه! )
معادل فارسی این عبارت، "هضمش سخته" هست
خوار شدن - به خواری تن دادن
آب سردی بر پیکره
That was a bitter pill to swallow for the billiard player to be overwhelmed by a 12 - year - old girl.
شکست در برابر دختر دوازده ساله آب سردی بر پیکره بیلیارد باز معروف بود.
حقیقت خوب است ولی تلخ است. یعنی چاره ای جز قبول کردن نیست. .
جام زهر نوشیدن
حقیقت تلخی که باید قبول کرد
حقیقت تلخی که باید باهاش کنار اومد
توفیق اجباری
پذیرش حتمی یک حقیقت یا کار بسیار ناخوشایند
the knowledge that his friends no longer trusted him was a bitter pill to swallow.
اگاهی ازاینکه دوستاش دیگه به او اعتماد ندارن یک حقیقت ناخوشایندی بود که باید میپذیرفت.
پذیرفتن یا انجام یک کار ناخوشایند/شکست تحقیر آمیز و ننگین
شکست تحقیرآمیز؛ شکست ننگین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس