( آب از سر یا گریبان کسی گذشتن ) معنی اصطلاح -> آب از سر / گریبان کسی گذشتن ( قدیم ) به نهایت بیچارگی / بدبختی / ناامیدی رسیدنمثال: دریای لطف بودی و من مانده با سراب دل آنگهت شناخت که آب از سرم گذشت ( ه. الف. سایه )