ابچین


معنی انگلیسی:
towel

لغت نامه دهخدا

( آب چین ) آب چین. ( اِ مرکب ) جامه ای که تن مرده را پس از غسل بدان خشک کنند. ( از برهان ) :
براهام گفت ای نبرده سوار
همی رنجه داری مرا خوارخوار
بخسبی و چیزت بدزدد کسی
از این در مرا رنجه داری بسی
بخانه درآی ار جهان تنگ شد
همه کار بی برگ و بی رنگ شد
به پیمان که چیزی نخواهی ز من
ندارم بمرگ آبچین و کفن.
فردوسی.
بپوشم [مرا] به آیین به جامه ی ْ عجم
کفن وآبچین ده ز کافور نم.
اسدی.
و آن را به عربی مرشحه و مرشف ( ربنجنی ) و قطیفه گویند.

فرهنگ فارسی

( آبچین ) ( اسم ) ۱ - جامه ای که تن مرده را بعد از غسل دادن بدان خشک کنند . ۲ - کاغذ آب خشک کن .
هوله، پارچه ای که بدن راپس ازشستشوبا آن خشک کنند، پارچهای که تن مرده راپس ازغسل دادن با آن خشک کنند
( آب چین ) جامه که تن مرده را پس از غسل بدان خشک کنند

فرهنگ معین

( آبچین ) (اِمر. ) ۱ - حوله . ۲ - پارچه ای که مرده را پس از غسل با آن خشک می کنند. ۳ - کاغذ آب خشک کن .

فرهنگ عمید

( آبچین ) ۱. پارچه ای که بدن خود را پس از شست وشو با آن خشک کنند، حوله.
۲. پارچه ای که تن مرده را پس از غسل دادن با آن خشک کنند: به پیمان که چیزی نخواهی ز من / ندارم به مرگ آبچین و کفن (فردوسی: ۶/۴۳۱ ).

گویش مازنی

( آبچین ) /aabchin/ از توابع دهستان یخکش بهشهر
/ebchin/ روستایی از دهستا یخکش بهشهر
( آب چین ) /aabchin/ نایلون کیسه ی پلاستیکی - زرورق

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] آب چین. آب چیننده یا قطیفه (به عربی) در لغت به پارچه یا جامه ای اطلاق می شده است که پس از غسل دادن مرده، او را به وسیله آن خشک می کرده اند.
در عُرفِ کاتبان متأخر به گونه ای از کاغذ گفته می شده که سیاهی و مرکّب نوشته تر و آبگین را توسط آن خشک می کرده اند. این نوع کاغذ ـ که "مداد پاک کن" و "کاغذ آب خشک کن" نیز نامیده شده ـ به لحاظ آن که الیاف آن از بافتی فشرده برخوردار نیست، با سرعت، آب مرکّب مانده بر حروف و نوشته ها را به خود می کشد. به همین سبب آن را جاذب و هم کاغذ نشاف خوانده اند.
البته کاربرد صورت های مفرد و ترکیبی این واژه، در حوزه کتابت و نسخه نویسی، پیشینه ای دیرینه ندارد و ظاهراً از سده 10 ق. به بعد ـ که گونه های کاغذ فرنگی به مشرق زمین راه و رواج یافته است ـ با کاغذ مورد بحث آشنا شده اند. پیش از آن کاتبان، نوشته ها را در معرض هوا می گذاشته و خشک می کرده اند یا بر نوشته آبگین و تر، خاک نرم و ماسه می ریخته و آب مرکّب و سیاهی را می گرفته و به این عمل "خاک پاشی" می گفته اند. معزالدین استرآبادی در کشکول خویش این عمل کاتبان را از زمره آداب کتابت برشمرده و به استناد حدیث نبوی: "اذا کتب احدکم فلیتربه فانّ التراب مبارک"، آن را مؤکد کرده است.
در عملِ خاک پاشی بر نوشته های تر، کاتبان از ماسه قرمز یا خاک استفاده می کرده اند و به این مناسبت ظرفی مانند دوات چوبی یا فلزی با سوراخ هایی بسیار کوچک و تَنگ داشته اند که خاک نرم یا ماسه را در آن می کرده و بر نوشته می پاشیده اند. این ظرف را کاتبان عربی زبان مِرمَلَه و مِترَبَه می خوانده اند.

دانشنامه آزاد فارسی

آب چین. (یا: کاغذ آب خشک کن؛ قَطیفه) در اصطلاح کتابت، کاغذی که الیاف آن فشرده نیست و به راحتی آب مُرکّب را به خود جذب می کند. کاتبان ایرانی با این نوع کاغذ از قرن ۱۰ق آشنا شدند. پیش از آن خطاطان و کاتبان با پاشیدن خاک نرم بر نوشته های خود آب مرکب را می گرفتند که به این کار «خاک پاشی» می گفتند، یا نوشته را در معرض هوا می گذاشتند تا خشک شود.

جدول کلمات

آبچین
۱. پارچه ای که بدن خود را پس از شست وشو با آن خشک کنند، حوله. ۲. پارچه ای که تن مرده را پس از غسل دادن با آن خشک کنند: به پیمان که چیزی نخواهی ز من / ندارم به مرگ آبچین و کفن (فردوسی: ۶/۴۳۱).

مترادف ها

towel (اسم)
دستمال کاغذی، حوله، ابچین

فارسی به عربی

منشفة

پیشنهاد کاربران

آبچین در گویش مازنی = به معنی کیسه البته به نایلون هم می گویند. با توجه به اینکه از قدیم گرفتن آب از ماست و دوغ از کیسه استفاده می شد ( برای تولیدماست کیسه ای یا ماست چکیده ) به همین دلیل به آن کیسه آبچین می گفتند لذا بعدها به کیسه نایلونی هم به غلط مصطلح آبچین می گویند.
پلاستیک فریزر
آب چین: [ اصطلاح عمران] آجرکارها وقتی که چیدن آجرها را تمام می کنند یک نوع دوغاب را روی آن ها می پاشند. این دوغاب از عناصری مثل ماسه، سیمان و … ساخته می شود.
در اصطلاح بنایی به معنای دوغاب ریزی آجر کار ها با ملات ماسه و سیمان و مانند آن است
نایلون یا پلاستیک
آب چین . ( اِ مرکب ) آب چین که با نام قطیفه، مداد پاک کن، و کاغذ آب خشک کن هم شناخته می شود در صحافی و تولید نسخه های خطی کاربرد داشته و به معنای نوعی کاغذ خاص است که برای خشک کردن مرکب و نوشته ها به کار می رفته است. واژه آب چین از قرن دهم به بعد در میان
...
[مشاهده متن کامل]

صحافان رایج شده است. از دائره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی. سرویراستار عباس حری

بپرس