ابگین


معنی انگلیسی:
aqueous, waterlogged

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

( آبگین ) آبگین. ( اِ مرکب ) آینه. مرآت :
همه سقف و دیوارها و زمین
بپوشید بر تخته آبگین.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).

فرهنگ فارسی

( آبگین ) ( اسم ) ۱ - مائی دارای طبیعت آب . ۲ - آبکی آبدار . ۳ - آینه آیینه مر آت .
آینه مر آت

پیشنهاد کاربران

بپرس