اخوند کاشانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] آخوند کاشانی. آخوند ملّا محمّد کاشانی (کاشی) (م ۱۳۳۳ ق) فقیه، حکیم و عارف بزرگ عصر قاجار است. که در حکمت و فلسفه، فقه و اصول، ادبیات و ریاضی استاد مسلّم حوزه اصفهان بود و شاگردان بسیاری تربیت نمود.
بر اساس اشاره مرحوم میرزا حسن خان جابری، که مدت زندگی او را نود سال دانسته است (جابری انصاری، ص۳۱۶) می توان او را به تقریب، متولد سال ۱۲۴۳ق دانست. از دقایق دوران نخست زندگی او نیز، اطلاعی در دست نداریم. تنها بر اساس شهرت او، می توان دریافت که در کاشان، زاده شده است.
کاشانی گویا در همان شهر، مراحل ابتدایی تحصیل را آغاز نموده، و سالهای بعد، آنگاه که ۴۳ سال از عمر او می گذشته، در اصفهان توطن گزیده است. در این زمان، او در شمار فضلا قرار داشته، و نه تنها همچنان به تحصیل می پرداخته، که خود جلسه تدریسی نیز داشته است. علامه شهید سید حسن مدرس، درباره این دوره از زندگی این استاد خود می نگارد: او در سال ۱۲۸۶ق بعد از آنکه بنابر قرائن خارجی، به مراتبی از فضل دست یافته بود، رحل اقامت خود را از کاشان به اصفهان کشید و در اصفهان در مدرسه ساکن شد و به تحصیل پرداخت، پس از آن که زمانی را به تحصیل گذرانید، به تدریس پرداخت.
او از همین دوران تا پایان عمر، در مدرسه صدرِ اصفهان، واقع در میانه بازار بزرگ صفوی این شهر، که در این زمان ها و تا امروز هم به عنوان مرکز حوزه شناخته می¬شده است، اقامت داشت. در این دوران، گویا زندگی او در نهایت تنگدستی می گذشته؛ به گونه-ای که بعضی از تلامیذ او ، برگونه زندگی استاد ترحم می آورده اند.
برای این حکیم ربانی بیش از صد شاگرد ذکر کرده اند که همگی از علمای بزرگ روزگاه خویش بودند. از جمله شاگردان او حاج آقا رحیم ارباب، شیخ محمّد حکیم خراسانی، شهید بزرگوار سید حسن مدرس، حاج میرزا علی آقا شیرازی را می توان نام برد.
آخوند کاشانی در زهد و عبادت نیز بی نظیر بود. برای این عارف گرانقدر حالات غریب و مکاشفاتی نقل شده که همگی دلالت بر عظمت روحی آن بزرگوار می کند. چنانچه گویند در نماز صبح در سوره ی حمد عبارت «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را گاه بیش از صد بار به حالت خضوع عاشقانه و عارفانه تکرار می کرد و آنقدر این را مکرر می گفت که به حالت بیهوشی نقش بر زمین می شد و هنگامی که به هوش می آمد، برمی خواست و دو رکعت نماز معمولی و ساده می خواند.
از بزرگانی چون حاج آقا رحیم ارباب در احوال آخوند ملّا محمّد کاشانی نقل است: «هر نیم شب نمازی چنان با سوز و گداز می خواند و بدنش به لرزه می افتاد که از بیرون حجره صدای حرکت استخوان هایش احساس می شد.»
وی به دلیل صفای باطن و طهارت روح که از طریق عبادت، تقوا و اخلاص به دست آورده بود حالاتی را از خویشتن بروز می داد که برخی این خلق و خوی را حمل بر تندخویی او می نمودند. حال آنکه او باطن آدمیان را مشاهده می کرد و با دیدن بدن برزخی افراد و اوضاعی که بر اثر گناه و خطا به وجود آورده بودند عصبانی می شد.

پیشنهاد کاربران

بپرس