اذر

/~Azar/

مترادف اذر: ( آذر ) آتش، اخگر، نار، آذرروز، قوس

معنی انگلیسی:
azar, fire, pyre, pyro-

فرهنگ اسم ها

اسم: آذر (دختر) (پهلوی، اوستایی) (طبیعت) (تلفظ: āzar) (فارسی: آذر) (انگلیسی: azar)
معنی: آتش، نام نهمین ماه از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش نزد ایرانیان باستان، نام روز نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نار، ماه نهم از سال شمسی، ( در قدیم ) ( گاه شماری ) نام روز نهم از ماه شمسی در ایران قدیم، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آتشکده، ( اَعلام ) فرشته نگهبان آتش نزد ایرانیان باستان، نام ماه نهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم پهلوی، اسم اوستایی، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

( آذر ) آذر. [ ذَ] ( اِ ) ( از زندی آتارس ) آتش. آدر. نار :
برافروز آذری اکنون که تیغش بگذرد از بون
فروغش از بر گردون کند اجرام را اخگر.
دقیقی.
همانا که برزوی را مادری
که روز و شب از درد بر آذری.
فردوسی.
بدانست کآن زن ورا مادر است
ز درد دلش جانْش پرآذر است.
فردوسی.
پرستش کنان پیش آذر شدند
همه موبدان دست برسر شدند.
فردوسی.
دویست بود کم از پنج عمر ابراهیم
بشد برو گل و ریحان بسوختن آذر.
ناصرخسرو.
مدان مر خصم را خرد ای برادر
که سوزد عالمی یک ذره آذر.
ناصرخسرو.
ای بسا رزما که از هر سو سپاه
زآب خنجر شعله آذر کشید.
مسعودسعد.
آذر بزبان پهلوی آتش بود. ( نوروزنامه ).
ساغرش پر باده رنگین چنان آید بچشم
کز میان آب روشن برفروزی آذری.
انوری.
دیدم از سوی چپ او آذری
سوی دست راست حوض کوثری.
مولوی.
بوقت قهر در میدان ز آب آذر برانگیزی
بگاه لطف در کانون آذر گل برویانی.
سلمان ساوجی.
|| آتشکده. بیت النار. بیت النیران. آتشگاه :
پس آزاده گشتاسب برشد بگاه
فرستاد هر سو بکشور سپاه
پراکند گرد جهان مؤبدان
نهاد از بر آذران گنبدان.
دقیقی.
و در آذرمهر و آذرنوش و آذر بهرام و آذر برزین و آذر زردهشت و امثال آن مراد آتشکده های منسوب به این نامها است.
- هفت آذر. رجوع به آتشکده شود.
|| دوزخ. جهنم :
وگر این یکی را فریبند آن دو
خداوند آن خانه ماند در آذر.
ناصرخسرو.
بر من سفر از حضر به است ارچند
این شد چو نعیم و آن چو آذر شد.
علی شطرنجی.
|| نام ماه نهم از سال شمسی ایرانیان مطابق قوس :
ای ماه رسید ماه آذر
برخیز و بده می چو آذر.
مسعودسعد.
گر نیست آب نقش پذیرنده پس چرا
هر بامداد نقش کند باد آذرش ؟
مختاری غزنوی.
همیشه تا بود دی پیش امروز
همیشه تا بود دی پیش آذر.
خاقانی.
اگر نی کلک او شد ناف آهو
و گر نی طبع او شد ابر آذر
چرا بارد به نطق این درّ دریا
چرا بیزد بنوک او مشک اذفر؟
خاقانی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آذر ) لطفعلی بیگ ابن آقاخان بیگدلی شاملو متخلص به آذر شاعر و ادیب قرن دوازدهم هجری ( و. اصفهان ۱۱۳۴ ه.ق . ف. ۱۱۹۵ ه.ق . / ۱۷۸٠ م. ) وی پس از ۱۴ سال اقامت در قم تحصیلات خود را در آنجا به پایان رسانید و بسفرهای متعدد رفت و در سال چهلم زندگی خود یعنی بسال ۱۱۷۴ تذکره آتشکده را تالیف کرد . وی با هاتف و مشتاق و استادان دیگری که دوره بازگشت ادبی را آغاز کرده اند معاصر و معاشر بود . چندی در خراسان و اصفهان و شیراز گذراند و مدتی مداح جانشینان نادرشاه بود و سپس بمدح کریمخان زند پرداخت . به منظومه ای بنام [ یوسف و زلیخا ] تقلید یوسف و زلیخای جامی ساخته علاوه بر این در قصیده و غزل و رباعی سبک شاعران قدیم پارسی گوی را اقتفا کرده است . تذکره ای بنام [ آتشکده ] در ترجمه احوال شاعران پارسی گوی تا زمان خود دارد که مکرر طبع شده .
( اسم ) ۱ - آتش نار. ۲ - ماه نهم از سال شمسی . ۳ - روز نهم از هر ماه شمسی . ۴ - ( اخ ) نام ایزدی است . ۵ - نامی است از نامهای زنان .
آتش
آتش، نام ماه نهم ونام روزنهم هرماه ازسال خورشیدی، آذرروز و آذرگان و آذرجشن هم گویند

فرهنگ معین

( آذر ) (ذَ ) [ په . ] ( اِ. ) ۱ - آتش . ۲ - ماه نهم از سال شمسی . ۳ - روز نهم از هر ماه شمسی . ۴ - نام ایزدی .

فرهنگ عمید

( آذر ) ۱. آتش.
۲. ماه نهم از سال خورشیدی ایرانی.
۳. [قدیمی] روز نهم از نهمین ماه تقویم اوستایی که ایرانیان قدیم در ماه آذر این روز را به خاطر یکی شدن نام ماه و روز جشن می گرفتند، آذرروز، آذرگان، آذرجشن: ای خردمند سرو تابان ماه / روز آذر می چو آذر خواه (مسعودسعد: ۵۴۶ ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آذر. آذَر، نام نهمین ماه از سال و سومین ماه از فصل پاییز در سال شمسی در تقویم کنونی ایرانی ، و نیز نام نهمین روز از هر ماه شمسی در تقویم ایرانیان قدیم است.
آذر، ایزد نگهبان آتش نزد ایرانیان باستان بود و روز نهم هر ماه شمسی و ماه نهم هر سال شمسی بنام اوست.
معنا
آذر (آدُر، در تلفظ فارسی میانه) به معنی « آتش » است که به عقیده زردشتیان یکی از ایزدان بوده است.
برابری با اعتدال بهاری
در اواخر دوران ساسانی به سبب رعایت نکردن کبیسه ها در زمانی میان ۵۰۷ تا ۵۱۱م، آذرماه با اعتدال بهاری برابر شده بود.
ابوریحان بیرونی، التفهیم، ص۱۸۱، به کوشش جلال همایی، تهران، بابک، ۱۳۶۲ش.
...

[ویکی فقه] أذر. أذر / آزر، نامی منسوب به پدر ابراهیم خلیل الله می یاشد.
در قرآن مجید، نام پدر حضرت ابراهیم علیه السلام فقط یک بار، در آیۀ ۷۴ سورۀ انعام ، آمده و در کتابهای آسمانی دیگر و نیز مآخذ تاریخی قدیم نیامده، اما در سفر تکوین تورات ، نام پدر حضرت ابراهیم علیه السلام، تارح یا تارخ ذکر شده است.

[ویکی شیعه] آذر (ماه). آذر نهمین ماه از سال خورشیدی (شمسی) است و در تقویم کنونی ایران ۳۰ روز دارد.

[ویکی فقه] أذر / آزر، نامی منسوب به پدر ابراهیم خلیل الله می یاشد.
در قرآن مجید، نام پدر حضرت ابراهیم علیه السلام فقط یک بار، در آیۀ ۷۴ سورۀ انعام ،
انعام/سوره۶، آیه۷۴.
بنا برمنابع لغوی اسلامی، آزرغیر عربی، غیر منصرف ونامی اعجمی است که در میان معرّبات قرآن ثبت شده و چون حضرت ابراهیم علیه السلام وپدرانش در بابل اقامت داشته اند، این نام بابلی یا آریایی است.
خزائلی، اعلام قرآن، ج۱، ص۵۸، تهران ۱۳۵۵.
دربارۀ قرائتهای مختلف این نام ، طبرسی در تفسیر خود سه نظر ذکر کرده است:۱) آزر اگر اسم عَلم و بدل از ابیه باشد، مجرور خواهد بود، اما به سبب علم بودن وعجمه ممنوع الصرف است و بنابراین، به فتح راء بایدخوانده شود. ۲) اگر آزر منادا باشد با حذف حرف ندا ، به ضم راء خوانده می شود. ۳) اگر آزر بتی باشد و مفعول برای فعل محذوف، بر حسب قواعد نحو عرب جایز نیست
شیخ ابوعلی الفضل بن الحسین الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، جلدثالث، بیروت ۱۹۸۰.
...

دانشنامه آزاد فارسی

آذر. رجوع شود به:کناره چی، جواد

جدول کلمات

آذر
آتش

پیشنهاد کاربران

آذر : آتش - اخگر . آذر اندامی ( ۱۳۰۵ تا ۱۳۶۳ شمسی )
او پزشک و باکتری شناس و از زنان تاثیرگذار تاریخ ایران بود. آذر اندامی نوع ایرانی واکسن وبا را اختراع کرد. به پاس خدمات علمی و پژوهش های آذر اندامی، یکی از حفره های سیاره زهره را �اندامی� نامیده اند.
آذر یک واژه پارسی است:
شاخه زبانهای آریایی:
اوستایی:ĀDAR، ATHRAVAN، ATUR، ATHRA
پارسی باستان:ĀTER
پارسی میانه پهلوی: ADUR
کردی:ĀGAR
سانسکریت:AGNIS، AGNI
همچنین واژگان دیگر زبان های خانواده هندواروپایی که ریشه آنها از آذر پارسی است.
...
[مشاهده متن کامل]

لاتین: IGNIS
اسلاوی کهن:OGNI
روسی: OHEM
چک:OHEN
اسلواکی: OHEN
لیتونی: UGNUS
آلبانی: ZJARR
هتیت:AGNIS
نکته:معین این واژه را با ( آتش ) همریشه می داند.
پَسگشت: فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان پارسی برگه52 ( نویسنده:منوچهر آریانپور کاشانی ) .

اذر
یک گرگکی بود بی دست و پای / همی کرد زوزه که پانترکم هارای
نفهمی میبارید از چهره اش / او تُرک بود نه آدم میفهمم اش
نَه ز اهل ایران، مغول زاده بود / از نداشت فهم و شعور بیچاره بود
مشکلش تُرک بودن بود نه چیز دیگری / نبرده بود خوی انسانیت ز آدمی
...
[مشاهده متن کامل]

نمادش همی بود🤘گرگ پرستی / حیوانی ز نشان شیطان پرستی
چو درکی نداشت ز دنیای دوروبری / شاد بود میپرید در هوا همچو خری
اینچنین بود که سرایندگان بر آنان تاختند / آری تُرکان فرق بد ز خوب نمیشناختند
چو ندارند تاریخ و قدمتی / بخواهند بدزدند تاریخ هر ملتی

تنها جری که میشه با شاماها حرف زد اینه که بگیم �ننه آدم دروغگو�
آذر عربی شده ی واژه �آگر� است، با ورود اعراب به ایران و نداشتن �گ� در حروف الفبای اعراب حجاز آنها� گ� را به� ذ� تبدیل کردند. مانند تبدیل سپید به سفید یا پیل به فیل و . .
آذر در اصل آثر است. آث در ترکی به معنای سماء عربی است. و امروزه واژه آسمان از آن ریشه است. توجه کنید که خود واژه آسمان نیز ترکی است و در فارسی میانه معنای سنگ می دهد! ر در ترکی معنای پرتو نور می دهد. پس آذر یعنی نور آسمان. این واژه وارد فارسی میانه شده و به مرور معنای زمینی و آتش پیدا کرده است.
درود ُ سپاس
جناب امیر حسین
نوشتاری که در بالا گذاشته ام کاملن مستند و بر پایه بُنمایه های تاریخی مانند نوشته های تاریخنگاران و جغرافیدانان همچون یاقوت حموی، ابن مقفع ودیگران وهمچنین شاعران سده های گذشته آذربایجان و شروان است.
...
[مشاهده متن کامل]

چه کسروی یا دکتر ارانی، زریاب خویی، اقرار علیُف، دکتر طباطبایی، دکتر جوادی، استاد شهریار و بسیاری دیگر از فرزانگان و پژوهشگران که در این زمینه کار کرده و روشنگری نموده اند، همگی فرزندان آذربایگان هستند.

در جواب آقای کشاورز
متن بالا رو ک فرستادم مستند و درست جواب بده نوشته های کسروی ملعون و امثالهم تاریخ این خطه رو عوض خواهد کرد . . . آذری جعلی و هر کسی دوسش داره پدرش ِ . . . 😎
واژه ( آذر ) و دگرریختهای آن در زبانهای گوناگون:
اوستایی:ADAR، ATHRAVAN، ATUR، ATHRA
پارسی باستان:ATER
پهلوی: ADUR
کردی:AGAR
سانسکریت:AGNIS، AGNI
لاتین: IGNIS
اسلاوی کهن:OGNI
روسی: OHEM
...
[مشاهده متن کامل]

چک:OHEN
لیتوانی: UGNIS
هتیت:AGNIS
نکته:معین این واژه را با ( آتش ) همریشه می داند ( در پانوشت برهان قاطع ) .
پَس گشت ( =مرجع ) : فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان پارسی/نویسنده:منوچهر آریانپور کاشانی

درود ُ سپاس
کسی نگفته که چه در گذشته چه اکنون قومی به نام آذر وجود داشته ولی واژه آذری ( الآذریه ) از سده هفتم توسط یاقوت حموی به کار رفته و واژه ای نوساخته در زمان کنونی نیست که آن را رد کنیم و شاید پیش از آن هم برای نامیدن زبان آذربایجان این نام بکار می رفته که ما آگاهی نداریم.
...
[مشاهده متن کامل]

پس چه دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم این نام وجود خارجی داشته و درباره زبانِ روامند در آذربایجان هم بکار رفته:
حموی:" زبان آذربایجان الآذریه است که فهمش برای دیگران مقدور نیست. "
اسناد گویای تاریخی را که نمی توان پوشاند یا دروغ پنداشت.
دیگر تاریخنگاران وجغرافیدانان پیش و پس از حموی، از نامهای پهلوی و پارسی برای نامیدن زبان آن سرزمین بهره برده اند که می توان اینگونه برداشت کرد که آذری یکی از گویشهای زبان پهلوی بوده.
ولی واژه آذری به چه معناست و چگونه ساخته شده؟ به گفته کاربران گرامی، قومی به نام آذر نداشته ایم و آذر نام جایی هم نیست.
پس تنها یک گزینه پیش روی ماست که آذری را کوتاه شده آذربایجانی که واژه ای پرهجا و طولانیست بدانیم، واژه آذربایِجانی دارای پنج یا شش هجاست ( بر پایه نوع واگویی ) که بسیار طبیعی ست که به ریخت آذری که دارای سه هجاست، کوتاه شود، به همان روی که واژه مازندرانی که پنج هجاییست به مازنی سه هجایی کوتاه شده.
تاریخنویسانی مانند ابن مقفع وحمزه اصفهانی، بخشهای میانی ایران را هم پهلوی زبان دانسته اند که با چرخشی اندک به پارسی دری دگرش یافته ولی هنوز هم در برخی شهرها و روستاهای استان اصفهان و سمنان و آذربایجان کاربری دارد و همچنین زبانهای لری، کردی، مازنی، گیلکی، زازاکی ( در ترکیه ) ، تالشی، تاتی و . . . هر کدام گویشی از زبان پهلوی هستند.
این شمارگان اندک پهلوی زبان ( تات ) در آذربایجان امروزی، هرگز باعث این نمی شود که مورخان، زبان این دیار را پهلوی بنامند و باید آن را ترکی می گفتند ولی گواهی همه آنها بر روامندی فراگیر زبان پهلوی در آذربایجان در هزاره پس از اسلام ( تا صفویان ) ، دیگر هیچ شک و گمانی در بود این زبان در این سامان باقی نمی گذارد.
دگرش زبان، در آذربایجان به شکل بنیادین رخ داد و پهلوی را به ترکی دگرگون کردبه گونه ای که به خاطر کوچ قبیله های ستیزه گر ترک که به انگیزه بدست آوردن غنیمت و ثروت در جنگ با رومیان آناتولی به آذربایجان می آمدند و ماندگار هم شدند و جانبداری که از آنها در برابر ساکنان بومی از سوی حاکمان ترک و مغول در طی چند سده صورت گرفت باعث این دگرش پیش رونده گردید.
بومیان آذربایجان که دهقانانی یکجانشین و آرام بودند، در برابر این مهمانان ناخوانده که خود را مجاز به هر کاری می دانستند، چه چاره ای داشتند؟ مولانا:
آن غزان ترک خونریز آمدند / بهر یغما بر دهی ناگه زدند
دو کس از اعیان آن ده یافتند/ در هلاک آن یکی بشتافتند
بدر شروانی شاعر سده نهم ه از شهر شماخی:
گر شماخی شد خراب از ترکمانان غم مخور/ مکه هم گشت از جفای لشکر مشرک خراب
گر ز راه آن ددان دوری گزیدی عیب نیست/ آدمی باید که خود را دور دارد از کلاب
از سگ دیوانه ی کف کرده باید احتراز / بد بود گر دامنی آلوده سازد از لعاب
بومیان آذری چشم امیدی هم به حکومت نمی توانستند داشته باشند، قبایل ترک به هرحال نیروی جنگنده و تاثیرگزار حکومتهای سلجوقی به بعد در آذربایجان بودند بنابراین خود را در برابر دیگران به ویژه کشاورزان غیرجنگجوی آذری، مسلط و خودسر می یافتند که در مواردی دست به سوی مال و ناموس آنها نیز دراز می کردند. حکومت هم ناگزیر به دادن امتیاز و آزادی بی حد به آنها بود که آنها را از دست ندهد. قطران تبریزی:
اگر بگذشت از جیهون گروه ترکمانان را / ملک محمود کاو را بود زابل کان در سنجر
زمانی تازش ایشان به شروان اندرون بودی/ زمانی حمله ایشان به آذربایگان اندر
نبود از تازش ایشان کسی بر چیز خود ایمن/ نبود از حمله ایشان کسی بر مال خود سرور
در اینجا دهقان آذری چه می توانست بکند؟ نه توان درگیر شدن داشت که جانش راهم بر باد رفته می دید، نه در دادخواهی بردن به حکومت، برای خود سودی می یافت. خاقانی شروانی:
خون خوری ترکانه کین از دوستیست؟/ خون مخور، ترکی مکن، تازان مشو
کشتیَم، پس خوشتن نادان کنی / این همه دانا مکش، نادان مشو
دهقان چاره ای نداشت که به مانند ترکان درآید، اگر به چهره آنها نبود دستکم به زبان آنها باشد که در آن اوضاع بلبشو و هرکی هرکی ترکانه، بتواند گلیمش را از آب بیرون بکشد.
این بود که پس از گذشت حدود ششصد سال یعنی از سلجوقی تا صفوی، زبان پهلوی در آذربایجان کم کم رو به فراموشی گذاشت و جای خود را به ترکی داد ولی با واژه های بسیار زیادی که بومیان آذری با خود از پهلوی به ترکی بردند که رد پای پررنگ آن را در زبان امروزین آذربایجان می توان دید.
دیگر گفته های دوست گرامی در بالا مانند معنای نام آذربایجان، نام ایران، تبار اشکانیان، تاثیر جغرافیا بر روی ژنتیک و چهره! به سادگی قابل راستی آزمایی و پاسخگویی ست که بیش از حد متن را دراز و خسته کننده می کند، دوستان فرهیخته خود می توانند پژوهش نمایند.
سنگ انداختن و شبهه و دودلی ساختن ساده است و از هر انسان بی بندو باری برمی آید.
با سپاس از خوانندگان

با سلام و احترام
در جواب جناب م آریان :
آذری . . . . کوتاه شده ی آذربایجان نیست . . . برای خودتون فلسه بافی نکنید چنانچه زنجی کوتاه شده ی زنجان و اردی کوتاه شده ی اردبیل و اصفی کوتاه شده اصفهان و . . . . نیسن . . . یکی از ضعف نوشتاری این خط تحریری الان همینه . . . حرف شما زمانی درست محسوب می شد که فراگیر باشه نه این کلمات . . .
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن حرف از ( ی ) نسبت شد . . . فارسی برای قوم فارس و ترکی برای قوم ترک . . . قوم آذر نداریم که آذری هم داشته باشیم این تا اینجا
بریم برا مسائل زبان شناسی و قومی و تاریخی :
قبلا هم گفتم همه برادریم و هم وطن هستیم و کشورها و ملت های همسایه هم همین طور . . . بحث صرفا تاریخی هست . . . و از نظر دینی من مسلمان و پیرو مکتب اهل ع میباشم و قهرمانان ملی من از باکری ترک گرفته تا شهید همت ها و شهید دوران ها فارس زبان هم برادران ما هستن . . . .
کلمه آذربایجان . . از منبع معتبر فارسی از کلمه ی آذربایگان . . . که کلمه ی کاملا ترکی و منابع معتبر از بستان آباد ان موقع اوجان ( بلند ) نامیده میشد یعنی سرزمین ترکان اغوز . . . منبع اصلی ارسال می گردد 👇👇👇
وقتیکه آغور [اوغوز خان] آن ولایت گرفت، صحرا و مرغزار اوجان - که یکی از محال ولایت آذربایجان است - او را خوش آمد و فرمود که هر یک از مردم او یک دامن خاک بیاورند و آنجا بریزند؛ و خود به نفس خود یک دامن خاک آورد و بریخت. تمامت لشگر و مردم هر یک دامنی خاک بیاوردند و بریختند. پشته ای عظیم برهم رسید، نام آن پشته را آذربایگان کرد. …. . چه آذر به لغت ترکی به معنی بلند است و بایگان به معنی بزرگان و محتشمان؛ و آنجا را با آن مشهور گردانید…. ".
منبع : بسیار معتبر برهان قاطع . . . 🌹🌹
می تواند معنی و مفهوم های دینی و آتش هم داشته باشد . . . که زیاد مهم نیستن
در خصوص ورود ترک در زمان و بعد سلجوقی ؛ در منابع معتبر طبری ؛ التیجان ؛ و حتی با مطالعه دقیق منابع بیزانس نیز مشخص است که ترک و ترکمان بسیار قبل تر از سلجوقیان بوده و هستند و حتی اگر تاریخ غیر نوشتاری قبل اسلام رو بتوانیم بررسی کنیم ؛ در منابع آشوری نیز اسم ترک در منطقه ما موجود بوده و حتی می توان از رشته های دیگری مانند مردم شناسی نیز ثابت کرد . . .
در نامه نادر شاه به عثمانی در زمانی ک عثمانی آذربایجان را اشغال کرده بود دقیقا آورده شده ( نوشته شده ) آذربایجان و عراق از قدیم ملک شاهان ترکمان ( ترکان اغوز ) هست . . .
اصل نامه در منابع اینترنت و هم منابع عثمانی و آرشیو ایران بوده . . . و قابل احصا می باشد . . .
در مورد زبان از خراسان شمال گرفته تا منطقه آذربایجان اقوام افشار . . . بیات . . . قاجار . . بایندر و اصانلو و غیره ک قوم و نام و طایفه مشخص ک ترکان اغوز ی هست هزار سال حاکم بوده و هنوز هم هستند و قبل از اسلام نیز ترکان خلج و بماند ک از نظر تاریخ نگاری ما اشکانیان و التصافی باستانی نیز ترک بود ولی البته میتوانند غیر اغوز باشند . . . ولی ما ترکان اغوز هستیم . .
در مورد زبان در جغرافیای محل زندگی شما اولین شاعر ترک اغوزی. . . حسن اوغلی قبل ار شاعران بزرگ فارسی دری و قابل احترام فارس زبان ک شاعر ما ترکان نیز هستند در اما آنجا بوده اند
در مورد رسمیت درست است ک در سطح دیوانی و علمی زبان ما تا قبل از صفویان به اندازه ی فارسی و عربی در نامه نگاری و متون علمی می استفاده نمی شد ولی زبان علمی جغرافیای ایران همیشه عربی بوده است ولی بعد از صفوی تبدیل زبان اول دولت و خود شاه اسماعیل و دیگر شاهان هم نامه و هم دیوان ترکی دارند . . . و این سنت در زمان نادر شاه ب اوج خود رسیده بطوری ک نانها زبان استفاده شده ( نادر شاه از زبان نژادی در نامه های خود و مشترک با عثمانی و هند و آسیای مرکزی سخن گفته است ) سنگ نوشته کلات نادری در خراسان نیز موجود است
و اما نام خود ایران از نظر بعضی از زبان شناسان ترک از کلمه ترکی است ولی مهم نیست . . . ک در زمان ایلخانان مغول ب مفهوم ایران زمینه برای اولین بار در تاریخ بعد از اسلام در سطح سیاسی ظاهر می شود . . گفته می شود قبل از اسلام نیز می باشد ( ارن شخر یا همان ایران شهر موجود بوده ) بماند ک جغرافیای فرهنگی بوده است آن هم با شک . . . ب عبارتی قبل از اسلام منابع نوشتاری بسیار اندک و یا در دسترس نیست چون در استبداد نه کتابی نه فیلسوفی و نه تاریخ نگاری وجود نداشته است . . .
و اما در مورد ارتباط تاریخ با حقوق وجود یک زبان با منابع مشخص در هر زمان ب یک جغرافیا وارد شود مخصوصا قبل از دوران مدرنیته . . عنصر مشخص و قابل احترام با حقوق مشخص محفوظ و در همه دنیا بصورت عمومی مورد قبول است و انکار ان میتواند مصداق فاشیسم باشد و جرم محسوب می گردد
و در مورد نژاد . . . نژادی در دنیا وجود نداشته و مبنای علمی ندارد
تاثیر جغرافیا در ملت ها و در ژنتیک پذیرفته شده است و در ژنتیک نژاد مشخص نمی گردد . . . ( نژاد وجود خارجی ندارد )
زبان آذری وجود خارجی ندارد . . . آن زبان موهون آذری گفتمان ملت سازی زمان پهلوی بود . . . لطفا زبان پهلوی را و تاتی و . . . را بنام آذری ب ما تحویل ندهید . . . ولی ما منکر زبان پهلوی در منطقه نیستیم چون هنوز هم هست . . . تاریخ نگاران چنین چیزی نگفته اند که آذری زبان وجود دارد . . . . . . و در ادامه زبان منطقه شما پهلوی بوده ک متاسفانه یا خوشبختانه به دری تغییر یافته . . . یا علی مدد 🌹😘🌹 . . . سخنان این دوستمون از روی تعصب ملت سازی دوران مدرنیته بوده ک اشتباه محض و متاسفانه در افغانستان بر علیه قوم شریف فارس و در ترکیه بر علیه قوم شریف کرد اتفاق افتاده است و می افتد. . . ما همه برادریم علمی و عقلی برخورد کنیم و امور را ب متخصصان منصف واگذار نماییم
در خصوص چشم های بادومی و زرد پوست و غیره 😊 تاثیرات جغرافیایی منطقه عوامل موثری در قیافه و اندام و . . . داره 🌹

یعنی مرد نگهبان یا همان کمان دار یعنی زود رنج
پاسخ به مرودشتی
تاریخ رو بخون کسروی کی باشه که زبان آذری رو بخواد بسازه!
زبان آذری بار اول درقرن هفتم توسط جهانگرد وجغرافیدان یاقوت حموی در کتاب معجم البلدان ( سرزمینهای عجمها ) آمده که آن را زبان مردم آذربایجان دونسته و می گوید: زبان آذربایجان الآذریه است که فهمش برای دیگران مقدور نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر ترکی بود، می گفت ترکی. نمیگفت الآذریه!
البته مورخان زیادی وجود دارند که بیشترشون ایرانیند و زبان آذربایجان رو پهلوی و یا فارسی معرفی کرده اند مثل ابن مقفع، ابن حوقل، مقدسی، اصطخری، مستوفی و کسان دیگه که چون با گویش پهلوی آشنا بودند زبان آذربایجان رو پهلوی گفته اند و فارسی هم در نوشته های اونا، کلا به همه زبانهای ایرانی فارسی هم گفته میشده.
ولی یاقوت حموی چون ایرانی نبود و از رومیهایی بود که از کودکی به اسارت گرفته شده بود و بعدا به سفر و تجارت مشغول میشه طبعا با گویش و اصطلاح پهلوی هم هیچ آشنایی نداشته و زبان آنجا را منسوب به آذربایجان یعنی آذری معرفی میکنه وگرنه اگه این زبان رو بهتر میشناخت اوهم مث بقیه پهلوی میگفت.
پس آذری درواقع کوتاه شده ی آذربایجانی هستش یعنی آذری منسوب به آذر نیست، منسوب به آذربایجانه.
واژه هایی که پُرهجا و طولانی هستن در هنگام نسبت دادن، کوتاه میشن مثلا:
ما کسی رو که اهل مازندران باشه مازنی میگیم درحالیکه مازن نه نام مکان است نه نام یک قوم، پس مازنی کوتاه شده ی مازندرانی است.
یا کسی رو که اهل بخارا باشه بخاری میگیم درحالیکه بخار نه نام مکان است نه نام یک قوم ، پس بخاری کوتاه شده ی بخارایی است.
و کسی رو که اهل سوریه باشه سوری میگیم درحالیکه سور نه نام مکان است نه نام یک قوم، پس سوری کوتاه شده ی سوریه ای است.
پس نامهایی مث مازنی، بخاری، آذری، سوری و . . . برای آسون تلفظ کردن نامهای طولانی بکار میرن و ربطی به مکان و قوم ندارند.
با این پاسخ مشخص میشه که این اصطلاح متوهم که گفتی بجز خودت به کس دیگه ای ربط پیدا نمیکنه.
نمونه ش همین قوم ناشناخته آذ که میگی، کی هستن، کجا بودن؟
در کل تاریخ جهان نشان بده این قوم [آذ] در کجاست؟؟؟و در کدام تاریخ نوشته شده؟
و اگر هم شاید یه جایی حوالی چین یا مغولستان، چنین قومی وجود داشته، ربطش با آذربایجان چیه؟
استدلال آبکی هم نیاور که چون آذ یا آز در ابتدای آذربایجان وجود داره! خب ابتدای آزتک یا ازنا یا آزادشهر هم آز وجود داره ولی ربطی به قوم آز نداره.
ربط دادن هر نامی که در اون آذ یا آز وجود داشته باشه، به این قوم، و آوردن چنین دلایل بی پایه و اساسی مث سایر دلیلهاتون، بیشتر کاربرد عوام فریبانه داره و به درد مراجع علمی و تاریخی نمیخوره.

سلام و درود
جناب طاهان؛ آنچه که در ترکی بزرگ معنی می دهد بِیگ یا بیک است نه بایگ!!! و نشانه جمع در ترکی لَر یا لار است نه ان!!!، ان نشانه جمع در پارسی است. بر پایه دیدگاه شما باید آذربِیگلر یا آذربیجلر گفته می شد نه آذربایگان یا آذربایجان.
...
[مشاهده متن کامل]

بر مبنای آنچه برخی دوستان گفتند و بر پایه ی وجود واژه آذر در نام آتشکده ها، اینگونه روشن می شود که آذر معنای آتش دارد و ریشه این واژه در پهلوی نیز دارای همین معناست.
کمتر بگوییم و بیشتر بخوانیم و بسیار بیشتر بیندیشیم

آذر ( Azar ) :در زبان عبری به معنی کمک کردن و حمایت کردن است
آذر ( Azar ) :در زبان اسپانیایی به معنی شانس است
آذر ( Azər ) :در زبان ترکی به معنی بلند است
بایگان ( Baygan ) :در زبان ترکی به معنی بزرگان و محتشمان
منبع:کتاب برهان قاطع
آتشکده های بزرگ ایران آذرگشنسب در تکاب آذربایجان آذربرزین مهر در نیشابور آذرفرنبغ در فارس حتا آتشکده همیشه فروزان باکو این معنا را می رساند که آذر یعنی آتش و ربطی به قوم آز ندارد شاید به احتمال زیاد قوم
...
[مشاهده متن کامل]
آز همان قوم آزتک باشد در مکزیک که پیش از کرستف کلمب ینگه دنیا را کشف کردند و آنجا را قاره آز الیا نامیدند ولی انگلیسیهای پدرنامرد در حق این قوم مظلوم اجحاف کردند و اسپانیاییها هم آنها را از بین بردند.

قوس
به معنی آتش و نام پادشاهی به نام اذرخش د
عنوان لغت نامه یادم نمانده ولی احتمال قوی آنندراج باشد معنی دیگری از آذر دارد به معنی بزرگ و متشخص
و در این معنی ، ، آذربایجان ، ، به معنی جایگاه بزرگ برزگان ملموس تر به نظر می رسد
آذر: بزرگ ومتشخص
بیگ یا بایگ : شخص متشخص صاحب مقام
به معنای تند سریع و آتش است که معنا می گرد آذر
در افغانستان به آذر ماه ، برج قوس گویند
آذر در زبان سریانی به معنی زمستان هم آمده است.
ساتراپ آتروپاتگان ::استان آذربایجان - آذربایگان
قوم ماد :جد قوم آذری
قوم پارس :جد قوم لر
قوم پارت ::افغان - پشتو
طایفه مغان قوم ماد
شهر مغان آذربایجان
نام نهمین ماه سال خورشیدی برابر با ماه قوس افغانستان و در گاه شماری پارسی، نهمین روز هر ماه آذر است.
در آذرروز از آذرماه، جشن آذرگان برگزار میشود. ایزد این ماه ایزدآذر است.
واژهٔ آذر به معنای آتش و اوستایی آن"آتَر" و 'آدُر است و در پارسی میانه به آن آدُر است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژهٔ آتَش که در پارسی میانه آتَخش بوده، برگرفته از این واژه است

آتش وسریع
اتش
در اوستا " آتر " در پهلوی " آدر " و در پارسی " آذر " که همان آتش است.
آتش پاره
احتمالا به معنای آذرخش یعنی صاعقه و برق نیز باشد.
تند وسریع
آتیش پاره
آذر فرشته ی آتش یا همان فرشته نگهبان آتش🌷😀
آتش
آذ ( آس ) نام قوم واَر قهرمان - مرد آذر قهرمان آذ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس