اذین

/~Azin/

مترادف اذین: ( آذین ) آرایش، آیین بندی، چراغانی، زیب، زینت، زیور، آیین، رسم، قاعده، قانون

معنی انگلیسی:
decoration, embellishment, ornament, ornamentation, trimming

فرهنگ اسم ها

اسم: آذین (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: āzin) (فارسی: آذين) (انگلیسی: azin)
معنی: زینت، آرایش، زیور، آیین، زیب، رسم و قاعده، نام یکی از فرماندهان سپاه بابک خرم دین، نام پهلوانی در ویس و رامین
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

( آذین ) آذین. ( اِ ) زیب. زیور. زینت. آرایش. آیین :
گر همی آرزو آیدْت عروسی نو
دین عروست بس و دل خانه و علم آذین.
ناصرخسرو.
ای خوانده کُتْب و زو شده روشن دل
بسته ز علم و حکمت و پند آذین.
ناصرخسرو.
تا ز مشک خم گرفته در گلش آذین بود
خم گرفتن قامت عشاق را آیین بود.
امیر معزی.
از پی قدر خویش صدرش را
بسته روح القدس ز خلدآذین.
سنائی.
ترک من مهر و وفا سیرت و آیین نکند
تا که بر برگ گل از غالیه آذین نکند
اندر آن آذین آیین وفا راست امید
ای نمیدی اگر آذین کند آیین نکند.
سوزنی.
بر گل و نسرین و عنبر بند و آذین ای عجب
وآنگهی نظاره گرداندبر این آذین مرا.
سوزنی.
بهر آذین عروس خاطرش
چرخ اطلس را بدیبایی فرست.
خاقانی.
|| خوازه و قبه یعنی چهارچوبها و گنبدها که گاه قدوم پادشاهی یا امیری و یا در جشنهای بزرگ در راهها و بازارها افرازند و بفرشها و جامه های گرانبها و گلها و چراغها و آینه ها زینت دهند، و آن را شهرآرای و آذین بند نیز گویند :
به آذین جهانی شد آراسته
در و بام و دیوار پرخواسته
همه روم با هدیه وبا نثار
برفتند شادان بر شهریار
جهانی به آذین بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند.
فردوسی.
بهمه شهر بود از آن آذین
در بریشم چو کرم پیله زمین.
عنصری.
|| غرفه و نشیمن گاههای آراسته و مزین در جشنها :
خراسان سربسر آذین ببستند
پریرویان به آذینها نشستند.
( ویس و رامین ).
همه بازارها آذین ببستند
پریرویان بر آذینها نشستند.
( ویس و رامین ).
بمرو اندر هزار آذین ببستند
پریرویان بر آذینها نشستند.
( ویس و رامین ).
همه شهر و ده بودپرخواسته
به آذین و گنبد بیاراسته.
اسدی.
|| آیین و رسم و عادت :
نوشتند برسان و آذین چین
سوی شاه با صدهزار آفرین.
فردوسی.
|| خذرفه ؛ اَی انگور و خرما و انار که از خانه بیاویزند. ( محمودبن عمر ربنجنی ) . || شیرزنه. آلتی که دوغ را از روغن جدا میکند. مرادف آیین. ( برهان قاطع ). چون کلمه آذین و آیین و آنین را به معنی بستو یا نهره که دوغ را در آن کرده بزنند تا روغن از آن جدا شود آورده اند، بعید نیست که دو صورت از آن سه مصحف باشد. || پیرایه از قبیل سرآویز و گوشوارو سلسله و حلقه بینی و گلوبند و بازوبند و دست برنجن و خلخال و انگشتری. || ( اِخ ) نامی از نامهای مردان ایرانی : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آذین ) ( اسم ) ۱- زیب زینت آرایش . ۲ - رسم قاعده قانون .
زیب زیور
( اسم ) مصغر اذن است گوش خرد گوشک .
نامی از نامهای مردان عرب

فرهنگ معین

( آذین ) ( اِ. ) ۱ - زیب ، زینت ، آرایش . ۲ - رسم ، قاعده ، قانون .

فرهنگ عمید

( آذین ) ۱. زیب ، زیور، زینت: ببستند آذین به شهر اندرون / پر از خنده لب ها و دل پر ز خون (فردوسی: ۶/۱۰ ).
۲. [قدیمی] آیین، رسم، قاعده، قانون: نوشتند بر سان و آذین چین / سوی شاه با صدهزار آفرین (فردوسی: لغت نامه: آذین ).
۳. [قدیمی] غرفه و نشیمنگاه های آراسته و مزین در جشن ها.

جدول کلمات

آذین
زیب, زیور, زینت

پیشنهاد کاربران

آذین: این نام در اوستایی از دو بخش ساخته شده است: آذَیوئیت Ażayuit به معنی دیدن، نگریستن، تماشا کردن و پسوند نام ساز اوستایی اینه ina که آذیوئینه گشته و رفته رفته آذین شده است به معنی چیزی که برای دیدن آراسته می شود؛ و به همین انگیزه با ذ نوشته شده و نه با ( ز ) تا نگارش تاریخی آن حفظ شود.
هرچی که شنیدید دروغه چون خودم اسمم آذین هست ومعنی آذین یعنی�شادی و شراوط هست
تزیین شده برای یک رویداد و رسم و اتفاق که به صورت جمعی برای یک رسم و اتفاق خوشایند از قبل تعیین شده انجام میشه مانند اذین کردن شهر برای یک کارناوال
آذین معنی در وگو هر راهم میدهد
قانون، بانو زیبایی
آذین : نام تاج جواهر نشانی که هرمزان فرماندار خوزستان در زمان یزدگرد سوم بر سر داشت بود.
هرمزان در سال ۱۹ هجری همراه با یزدگرد سوم از حُلوان خارج شد و با پیشنهاد او لشکری عظیم برای مقابله با اعراب تدارک دید.
...
[مشاهده متن کامل]

هرمزان خود از خانواده های اصیل ساسانی بود و خواهر او همسر خسروپرویز هم بوده.
او صاحب تاج موروثی بود که از اسلاف و بدو ساخت آن را ( آذین ) نامگذاری کرده بودند.
مجتبی نورایی گیلانغربی.
کارشناس سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی و اشیاء قدیمی فقط مجاز.
کارشناس انواع گوهرها ، شهاب سنگ، انگشترهای کمیاب، نشانهای کهنه، انواع مروارید، و مسکوکات.
عضو شورای قیمتگزاری گوهر سنگها.
دارای مدرک کارشناسی تجربی انواع سنگ و نشانهای کهنه
لینک کانال تلگرام. @gilanegharbantik
پیج اینستاگرام. mssih8624
همراه. 09187381924
آدرس مغازه . کرمانشاه . گیلانغرب . جنب بانک توسعه تعاون.

اسم من آذین هست معنی آن زیبا کننده است
اسمم آ ذینه و یعنی زینت دهنده و افتخار میکنم که اسمم آذینه
زیبا و زیبنده به نظرم اسم ملیح و پر معنایی هست
آذین:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "آذین " می نویسد : ( ( چنان می نماید که آذین ریختی از "آیین" باشد هنوز این ریخت در "آیین بستن" در کاربرد و معنی "آذین" مانده است ریختی نوتر از آن آدین است که در واژه ی "آدینه" به معنی آیینی کاربرد یافته است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( تبیره ببردند و پیل از درش
ببستند آذین همه کشورش ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 355. )

زینت، زیبایی، مهربان
زیور الات - جواهرات -
زیبایی بخش
هوالعلیم
آذین : زیبائی ، زیباسازی ، زینت و زیور کردن ، آرایش ، چراغانی ، بهینه سازی
اسم دخترانه به معنی زیور آرایش و زینت
زینت داده شده زیبا شده تزیین شده وبیشتر به اسم دختر میاد اسم دختر من آذین هست خیلی هم باهوشه
بسیار زیبا و خوش معناست، و برای پسران شایسته نیست چون معنی اسم دخترانه است
در فرهنگ ایرانی ها جا افتاده ک اذین ی اسم دخترانس و ب معنی زینت دادع شدع و زیبا است و شاید 1درصد مردم اسم پسرشان را اذین بنامند
زینت
آذین به معنی زیبایی هست به نظرم دخترانه بیشتر میخوره
فکر کنم بهترین تعبیر از اسم زیبای آذین ( زیبایی بخش ) باشه .
پیشنهادی ندارم همینکه اسم آذین ریشه در فرهنگ ایران دارد کافیست و اسم قشنگی هم است و همیشه خندان
به معنی زینت و زیور هست. ریشه آن نیز فارسی است. ولی به نظر من اسم دخترانه است
آیین، آرایش. . .
اسم قشنگیه هم اسم دختر هم اسم پسر☺☺☺
زینت بخش , روشنایی ( چراغانی )
آذین به معنای عشق و زیبایی هم هست طبق یکی از منابع کوردی
به معنی زینت دادن::
دختری که از گل خوشش نمی آید
آذین به معنای زینت تزئین آرایش و اسمی
دخترانه و پسرانه هست
آذین به معنای نام یکی از سرداران بابک خرمدین عه ک نشون میده آذین اسمی دخترانه و پسرانه است
به معنی زینت زیور آرایش و یه جایی خوندم نمیدونم درست یا نه ولی به معنی رسم قاعده و قانون هم میشد
ریشه ی کلمه ی آیین که در گذشته استفاده می شد و به مرور زمان تغییر یافت.

زینت داده شده و زیبا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس