اراء متفکران جدید درباره خاتمیت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آراء متفکران جدید درباره خاتمیت. نظری اجمالی بر گفتمان اندیشه دینی در چند دهه اخیر، از تاثیرگذاری روشنفکران دینی در این عرصه خبر می دهد. یکی از متمایزترین آراء نواندیشان و متفکران دینی، تلقی و برداشت خاص نسبت به آموزه «خاتمیت» است.
اعتقاد به خاتمیت به معنی عدم تجدید نبوت بعد از پیامبر خاتم یکی از عقاید مسلمانان بوده که در عصر حاضر با عنوان بحث از «سر خاتمیت» سخن به میان می آید. مبحث خاتمیت در هیچ دوره ای همانند دوره معاصر بحث برانگیز و پرچالش نبوده است؛ زیرا متفکران پیشین با پشتوانه برخی ادله درون دینی و عرفانی، مساله خاتمیت را مفروض گرفته بودند؛ اما در دوره اخیر، آراء مختلف و نقدهای برون دینی وارد شده بر این موضوع، بحث های دامنه داری را در کلام جدید اسلامی ایجاد کرده که توجه به آنها ضرورت دارد.
اولین گام در تبیین فلسفه خاتمیت
اقبال لاهوری در میان متفکران مسلمان معاصر، اولین گام را در تبیین فلسفه خاتمیت برداشته است و بعد از او عده ای از متفکران همچون؛ شهید مطهری ، شریعتی، سروش و دیگران با رهیافت های بعضا متفاوت به آن نگریسته اند که در ذیل به بررسی آنها می پردازیم.
خاتمیت از دیدگاه اقبال لاهوری
اقبال لاهوری نخستین روشنفکری است که در کتاب «احیای فکر دینی در اسلام » به سر مساله خاتمیت پرداخته است و نگاه ویژه وی به این مسئله، ناشی از دیدگاه خاصی است که ایشان درباره اصل نبوت و وحی داشتند. تاثیرپذیری ایشان از فلسفه تجربی غرب مثل فلسفه کانت و برگسون و آشنایی وی با افکار فیلسوفانی همچون شلایر ماخر باعث ظهور نگاه ویژه ای توسط وی در باب خاتمیت شد بطوری که قبل از ایشان کسی با این نگاه جدید به مسئله نپرداخته بود. ایده ای که اقبال لاهوری مطرح کرد بدین صورت بود که عقل (مراد از رشد عقلی، عقل استقرایی (عقل تجربی) می باشد.) بشری به اندازه ای از رشد و بالندگی دست یافته است که انسان می تواند به وسیله آن بقیه مسیر را برای رسیدن به سعادت و هدایت طی کند؛ بنابراین در دین خاتم، «عقل» جانشین «وحی» شده و ارسال رسل و ادامه نبوت لازم نیست. او معتقد است که پیامبران، متعلق به دوران حاکمیت غرایز هستند؛
اقبال لاهوری، محمد، احیای فکر دینی در اسلام، ص۱۴۵_ ۱۴۶، ترجمه احمد آرام، تهران، کانون نشر و پژوهشهای اسلامی، بی تا.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس