ارامانیدن

لغت نامه دهخدا

( آرامانیدن ) آرامانیدن. [ دَ ] ( مص ) اِسکان. ( زوزنی ). اِهداء. اضجاع. اهجاع. || مطمئن کردن. ( زمخشری ). || آرام کردن. آرام دادن.

فرهنگ فارسی

( آرامانیدن ) ( مصدر ) ۱ - آرام کردن آرام دادن . ۲ - مطمئن کردن . ۳ - سکونت دادن مسکن دادن اسکان .
اسکان آرام کردن

فرهنگ معین

( آرامانیدن ) (دَ ) (مص م . ) ۱ - آرام کردن . ۲ - مطمئن کردن . ۳ - سکونت دادن ، اسکان .

فرهنگ عمید

( آرامانیدن ) آرام دادن، آرام کردن، آرامش دادن، آرام ساختن.
آرام دادن، آرام کردن، آرامش دادن، آرام ساختن.

پیشنهاد کاربران

بپرس