ازادی

/~AzAdi/

مترادف ازادی: ( آزادی ) استخلاص، استقلال، خلاص، خلاصی، رهایش، رهایی، نجات، اختیار، حریت، فراغت

متضاد ازادی: ( آزادی ) اسارت، بندگی، رقیت

معنی انگلیسی:
deliverance, disengagement, emancipation, freedom, freeness, liberty, release, manumission

لغت نامه دهخدا

( آزادی ) آزادی. ( حامص ) عتق. حریت. اختیار. خلاف بندگی و رقیت و عبودیت و اسارت و اجبار. قدرت عمل و ترک عمل. قدرت انتخاب :
به آزادی است از خرد هر کسی
چنان چون ننالد ز اختر بسی.
فردوسی.
جانت آزادی نیابد جز بعلم و بندگی
گر بدین برهانْت باید رو بدین اندر نگر.
ناصرخسرو.
آزادی اندر بی حاجتی است. ( کیمیای سعادت ).
آزادی آرزوست مرا دیر سالهاست
تا کی ز بندگی ، نه کم از سرو و سوسنم.
عمادی شهریاری.
|| جدائی. دوری :
ز مهر خویش جز شادی نبینم
که از پیروزی آزادی نبینم .
؟
|| رهائی. خلاص. || آزادمردی. || شادی. خُرّمی. خشنودی.رضا :
بدو گفت شاه ای زن کم سخن
یکی داستان گوی با من کهن
بدان تا بگفتار تو می خوریم
بمی درد و اندوه را بشکریم
بتو داستان نیز کردم یله
از این شاهت آزادی است ار گله
زن کم سخن گفت آری نکوست
هم آغاز و فرجام هر کار از اوست.
فردوسی.
تا دلم نستدی نیاسودی
چون توان کرد از تو آزادی ؟
فرخی.
خداوندا بدین مایه بکردم بر تو استادی
نه زآن گفتم من این کز تو پدر را نیست آزادی.
فرخی.
سپهبد فرستاد نامه بشاه
ز پیروزی و کار آن رزمگاه
ز رزم نریمان یل روز کین
وز آزادی شاه توران زمین.
اسدی.
که داند گفت چون بد شادی ویس
ز مرد چاره گر آزادی ویس.
( ویس و رامین ).
نشسته ویس چون خورشید بر تخت
هم از خوبی به آزادی هم از بخت.
( ویس و رامین ).
چو فغفور بنهاد در کاخ پای
بیامد سر خادمان سرای
ز گرشاسب آزادی آورد پیش
همان نیز خاتون ، زاندازه بیش
که بر ما ز تو مهر به داشته ست
پس پرده بیگانه نگذاشته ست.
اسدی.
ترا روز برنائی و شادی است
ز بختت بصد گونه آزادی است.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
ای گروه مؤمنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید.
مولوی.
آنکه زو هر سرو آزادی کند
قادر است ار غصه را شادی کند.
مولوی.
جَستن چشم راست از شادی
خبرت گوید و ز آزادی.
اوحدی.
|| خوشی. استراحت :
ای جهانی ز تو به آزادی بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آزادی ) ( صفت اسم ) آزارنده زننده : سخن در نامه آزاری چنان بود که خون از حرفهای او چکان بود . ( ویس و رامین ).
حریت عتق

فرهنگ معین

( آزادی ) [ په . ] (حامص . ) ۱ - آزادگی . ۲ - آزاده بودن . ۳ - رهایی ، خلاص . ۴ - شادی خرمی . ۵ - استراحت ، آرامش . ۶ - جدایی ، دوری . ۷ - شکر، سپاس .

فرهنگ عمید

( آزادی ) ۱. آزاد بودن، رها بودن از قیدوبند، زندانی یا اسیر نبودن.
۲. رهایی، خلاصی.
۳. حق انجام دادن افکار و خواسته ها بر اساس ارادۀ خود.
۴. جوانمردی.
۵. گسستگی از تعلقات، وارستگی: نعمتی بهتر از آزادی نیست / بر چنین مائده کفران چه کنم (خاقانی: ۲۵۲ ).
۶. [مقابلِ بندگی] [قدیمی] بنده نبودن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آزادی. یکی از مهمترین شرایط وجوب تکلیف بر انسان ، مختار بودن و مجبور نبودن او توسط دیگران یا شرایط خاص می باشد که از آن به آزادی یا حریت تعبیر می شود .
آزادی در دو معنا بکار می رود:۱ - رهایی انسان از سلطه دیگری: آزادی فرد یا ملت، رهایی از یوغ بردگی دیگری و سلطه بیگانه و مستقل بودن در اراده و تصمیم گیری در عرصه های گوناگون اجتماعی اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن است. از این رو، آزادی و استقلال ملازم یکدیگرند؛ یعنی نبود استقلال، نبود آزادی و نبود آزادی، نبود استقلال را به همراه دارد.۲ - رهایی از بردگی.
← جایگاه آزادی به معنای نخست در فقه
۱. ↑ نهج البلاغه، نامه۳۱.۲. ↑ ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۶.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۷.
...

[ویکی فقه] آزادی (قرآن). واژه آزادی در لغت و اصطلاح و در حقوق انسانی تعریف شده است.
آزادی در لغت به معنای، حریت ، اختیار ، خلاف بندگی، قدرت عمل و ترک عمل و قدرت انتخاب است.
لغت نامه دهخدا.
۱. ↑ لغت نامه دهخدا.۲. ↑ فرهنگ علوم سیاسی.
منبع
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱، ص۲۶۱، برگرفته از مقاله «آزادی».
...

دانشنامه آزاد فارسی

آزادی. آزادی (liberty)
حق افراد برای عمل کردن به هر نحو که صلاح بدانند. آزادی در این مفهوم غالباً «آزادی فردی۱» نامیده می شود. در مورد دست یافتن یک ملت به خودمختاری نیز همین واژه به کار برده می شود. اگرچه آزادی در مفهوم های سنّتی ممکن است اختصاصاً جنبۀ مدنی یا سیاسی داشته باشد، اما مفهوم جدید بیشتر بر مجموعۀ تعمیم یافته ای از حقوق ـ از قبیل حق برخورداری از فرصت اقتصادی و بهره مندی از آموزش و پرورش ـ دلالت می کند.
حقوق و موانع. از آن جا که آزادی عمل کاملاً بی قید و شرط امکان زندگی صلح آمیز آدمیان را از بین می بَرَد، نهادن برخی قیود و موانع در برابر آزادی عمل لازم و اجتناب ناپذیر است. در همۀ قانون نامه های مربوط به رفتار، این محدودیت اساسی عملاً به رسمیت شناخته شده است. در چنین قانون نامه هایی، آزادی این گونه تعریف شده است: حق افراد برای عمل کردن بی قید و بند تا زمانی که اعمالشان برای همین نوع حقوقِ افراد دیگر مزاحمتی ایجاد نکند؛ اعمالی که موجبات تجاوز به حقوق دیگران را فراهم آورند، مردودند. ماهیّت و گسترۀ موانعی که باید تحمیل شوند و انتخاب وسایلِ اِعمال آن ها مسائل مهمی برای فیلسوفان و قانون گذاران در سراسر تاریخ بوده اند. تقریباً در همۀ راه حل هایی که سرانجام حاصل شده اند نیاز اساسی به نوعی حکومتِ مورد تأکید همگان بوده است، بدین معنا که یک فرد یا گروهی از افراد قدرت تحمیل یا اجرای محدودیت ها را ـ که ضروری تشخیص داده می شوند ـ برعهده داشته باشند. در دوران جدید، بر نیاز به قوانینی برای تعیین ماهیّت و گسترۀ این موانع و محدودیت ها نیز تأکید فراوان شده است؛ نظریۀ آنارشیسم (دولت ستیزی)۲ از این قاعده مستثناست؛ این نظریه با هر دولتی مخالف است و آن را شرّ محض می انگارد و جامعه ای با ساختار آرمانی را جانشین آن می کند که قید و بند اجتماعی در آن از طریق پای بندی فرد به رعایت اصول ورای اخلاقی حاصل می شود.
گسترش آزادی ها. در دوران باستان، آزادی، به معنی آزادی فرد به مفهوم امروز آن نبود، بلکه آزادی و رهایی کل یک قوم و ملت بود. برده داری یکی از نهادهای ضروری جامعه به شمار می رفت. آزادی در دوران قرون وسطا عمدتاً مربوط به گروه هایی اجتماعی بود که می خواستند از فرمانروایانی که با آنان بر سر قدرت دست و پنجه نرم می کردند امتیازاتی فراچنگ آورند. این نوع مبارزه به صدور منشور کبیر (مَگنا کارتا)۳ انجامید که در قرون ۱۳ از جانب گروهی از بارون ها به جان۴، شاه انگلستان، تحمیل شد؛ این سند در پیشبرد آزادی انسان اهمیت بسیار دارد. با پایان یافتن قرون وسطا، در دورۀ رنسانس مسائل مربوط به آزادی اندیشه مطرح شدند و عقاید جزمی و تثبیت شدۀ کلیسای کاتولیک در معرض اعتراض قرار گرفتند؛ سپس جنبش اصلاح دینی۵ به طرح عقاید مربوط به آزادی دینی و رهایی وجدان بیش از پیش دامن زد. سه انقلاب بزرگ کمک کردند که آزادی فردی تعریف و مشخص گردد و حفظ آن تضمین شود. در انگلستانِ قرن ۱۷، «انقلاب باشکوه۶» نقطۀ اوج چندصد سال تحمیل تدریجی محدودیت های قضایی و قانونی بر حکومت سلطنتی۷ بود. «منشور حقوق۸»، که پارلمان انگلستان در ۱۶۸۹ آن را پذیرفت، حکومتِ پارلمانی۹ را در انگلستان مستقر کرد. «جنگ استقلال امریکا» مسئله حصول آزادی فردی را با مسئله ایجاد کشوری جدید درآمیخت. در «اعلامیۀ استقلال۱۰»، که انقلابیان امریکایی به صدور آن همّت گماشتند، رهایی آنان از قید حاکمیت بریتانیا اعلام شد. دومین منشور بزرگ آزادی که از «جنگ استقلال امریکا» حاصل شد «قانون اساسی امریکا» بود. در دَه اصلاحیۀ اول قانون اساسی، مشهور به «منشور حقوق»، تضمین هایی برای حقوق مدنی برقرار شد. «انقلاب فرانسه» در ۱۷۸۹ نظام فئودالی را در فرانسه برانداخت و حکومتِ انتخابی را پی نهاد. در جنبش «روشنگری۱۱»، یعنی قالب اندیشه ای که تفکر رهبران انقلاب فرانسه در آن شکل گرفت، آزادی به منزلۀ یکی از حقوق طبیعی انسان تعریف شد ـ حقِ عمل کردن بدون مزاحمت از جانب هیچ منبع و مرجعی؛ اما در عین حال تسلیم خودخواسته به محدودیت های ضروری را ایجاب می کرد تا سودمندی های ناشی از زندگی سازمان یافتۀ اجتماعی به دست آیند. این نظریۀ تازه، که با نظریۀ مربوط به حق الهی شاهان برای فرمانروایی تعارض داشت، بر بنیاد این عقیده استوار بود که مردم سرچشمه هرگونه قدرت سیاسی به شمار می روند و حکومت استبدادی هنگامی آغاز می شود که حقوق طبیعی انسان ها زیر پا گذاشته شود. «اعلامیۀ حقوق بشر و حقوق شهروندان»، که برای بسیاری از اعلامیه های آزادیِ مورد قبول کشورهای اروپایی در قرن ۱۹ حکم الگو را داشت، ثمرۀ انقلاب فرانسه بود. مسئلۀ مرتبط با آزادی فردی در دوران جدید عبارت بوده است از حفظ و گسترش حقوق مدنی، از قبیل آزادی بیان و آزادی مطبوعات. هر قدر وسعت و پیچیدگی اجتماعی ملت ها افزایش می یافت، دولت ها خواستار اختیارات بیشتری برای محدودکردن افراد و گروه ها بودند و این اختیارات را بر حوزه های وسیع تری گسترش می دادند. کسانی که به این سیر تحول ایراد می گیرند معتقدند که دامنۀ اختیارات حکومت چنان وسیع شده است که نفس وجود آزادی فردی را تهدید می کند. کسانی دیگر معتقدند که مسائل پیچیدۀ جهانی ـ جهانی که بیش از پیش در حال تغییر بوده و پرجمعیت می شود ـ فقط در صورتی می تواند حل شود که چنین اختیاراتی به حکومت ها داده شود. انقلاب روسیه در ۱۹۱۷ مفاهیم سنّتی آزادی را به چالش گرفت. دولتی که درنتیجۀ این انقلاب برپا شد (اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی)، بر طبق نظریۀ مارکسیستی۱۲، که تکیه گاه آن بود، عقیده داشت که همۀ اصول و ضوابط پیشینِ آزادی صرفاً ایدئولوژی های طبقات حاکم یا ایدئولوژی های طبقاتی بودند که می خواستند به قدرت برسند و برای اکثریت جامعه سودی نداشتند. گمان می رفت که آزادی حقیقی فقط با ریشه کن شدن استثمار طبقاتی امکان پذیر است. توفیق انقلاب موجب شد که امیدهایی برای پیدایش عصر جدید آزادی انسان در دل ها بیدار شود. اما متعاقب آن، ظهور دیکتاتوری هراس انگیز۱۳ به رهبری یوسیف استالین۱۴ بسیاری از مردم را متقاعد ساخت که سوسیالیسم۱۵، که بر مالکیتِ جمعیِ وسایل تولید مبتنی است، ناگزیر به دیکتاتوری می انجامد. خطرهای دیگری که آزادی را تهدید می کردند در نیمۀ اول قرن ۲۰ به شکل حکومت های خودکامه یا تمامیت خواه۱۶ ایتالیا، آلمان و اسپانیا قد عَلَم کردند. در این کشورها، آزادی های مدنی از میان رفتند، حقوق افراد یک سر تابع مقتضیات حکومت بودند و کسانی که با این خط مشی ها سرِ آشتی نداشتند با ارعاب وادار به تسلیم می شدند. آزادی در ایتالیا و آلمان غربیِ سابق پس از پایان جنگ جهانی دوم و در اسپانیا در ۱۹۷۵، پس از درگذشت فرانسیسکو فرانکو۱۷ی دیکتاتور از نو برقرار شد.
آزادی از دیدگاه اسلام. از نظر اسلام، آزادی امری مقدس و از لوازم رشد و تعالی انسان است. همۀ پیامبران در مسیر آزادی اجتماعی و ازبین بردن روابط مبتنی بر نابرابری، استثمار و استعباد مبارزات پیوسته و دامنه داری را به انجام رسانده اند. یکی از نمونه های برجستۀ آن تلاش های موسی (ع) در رهانیدن بنی اسرائیل از قید اسارت و بندگی آل فرعون است. قرآن در پیامی از همۀ کسانی که مدعی پیروی از کتاب آسمانی اند دعوت می کند (آل عمران، ۶۴) همگی دور یک کلمه که مشترک میان آن هاست جمع شوند؛ و آن این که اوّلاً جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنند، ثانیاً هیچ کدام دیگری را بنده و بردۀ خود نداند و هیچ کس هم کس دیگر را ارباب خویش نداند (آزادی اجتماعی). امّا تفاوتی که در دیدگاه ادیان آسمانی نسبت به آزادی در مقایسه با فلسفه های اجتماعی دیگر وجود دارد تأکید آن ها بر بُعد دیگر آزادی است که به زعم آن ها، بدون آن نظریه آزادی ناقص و ناکام است و آن، آزادی معنوی است. آزادی معنوی آزادی انسان از خود است. همچنان که آزادی اجتماعی رهاشدن انسان از قیدهای بیرونی و موانعی است که دیگران بر دست و پای او می نهند، آزادی معنوی رهاشدن از اسارت و بندگی انسان در روح و باطن خویش است: رهایی از قیدوبندهایی که خودخواهی ها، نفع طلبی ها، غرایز و شهوات بر پای نفس او می نهند و سبب می شوند که آدمی همه چیز ازجمله دیگران را در خدمت خود بخواهد و آزادی های آنان را سلب کند. به همین دلیل، در عصر حاضر که بشر از آزادی معنوی غفلت ورزیده اسارت و بردگی انسان ها از بین نرفته بلکه تغییر شکل داده است. از این رو، پیامبران آزادی معنوی انسان را بزرگ ترین برنامۀ خود قرار داده اند و اصولاً تزکیه نفس که بیش از هرچیز مورد تأکید ادیان است مفهومی جز آزادی معنوی ندارد.

جدول کلمات

آزادی
رهایی

مترادف ها

release (اسم)
رهایی، پخش، بخشش، ترخیص، خلاصی، ازادی، رهتیی، استخلاص

emancipation (اسم)
رها سازی، رهایی، تخلیص، رستگاری، ازادی

immunity (اسم)
بخشودگی، ازادی، معافیت، مصونیت، جواز، مقاومت در برابر مرض

option (اسم)
اختیار، انتخاب، خیار، ازادی، خیار فسخ، خصیصه اختیاری، اظهار میل

liberty (اسم)
اختیار، اجازه، ازادی، فاعل مختاری

toleration (اسم)
مدارا، بردباری، ازادمنشی، ازادی، تحمل، ازادگی

relief (اسم)
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی

freedom (اسم)
اسانی، ازادی، معافیت، روانی، استقلال

independence (اسم)
ازادی، استقلال، بی نیازی از دیگران

freeness (اسم)
ازادی، ازاد بودن

manumission (اسم)
ازادی، ازاد سازی، ازادی برده

فارسی به عربی

استغلال , اغاثة , انعتاق , حریة , حصانة , خیار

پیشنهاد کاربران

آزادی ( انگلیسی: Liberté ) یک فیلم در ژانر درام به کارگردانی آلبرت سرا است که در سال ۲۰۱۹ اکران شد. از بازیگران آن می توان به هلموت برگر اشاره کرد.
ازادی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/آزادی_(فیلم_۲۰۱۹)
اطلاق
از دیده ما اشکها جاری شود
گر انسانیت را یاری شود
گر منافع وامیال نفسانی در دل ساری شود
چشم پوشی بر جنایات جنگی آرام دل ومستی شود
ز منافع مادی و نفت دل رو به سیاهی شود
ز مرگ کودکان حس غرور بر دل جاودانه شود
...
[مشاهده متن کامل]

بر آزادی و انسانیت پرچم بر افراشتن دگر بهانه شود
بر روی بمب فسفری بنویسید ازادی عادت بر هر دیوانه شود
مرگ انسانیت با علم وتکنیک و سلاح های مدرن روانه شود
این چه حقوق بشر است که با خون جاودانه شود
پارسی ندا حق بر گلوی مظلومان عالم کی جوانه شود
ز پرواز پروانگان کی مهر و محبت و انسانیت پادشاه شود 😔😔😔😔😔☝️

الهه آتش نفس ( سبا ) : تشریح واژه ی � آزادی � بر اساس � سبک سبا � : یعنی بیان مفاهیم مهم مربوط به یک واژه یا عبارت بر اساس تک ، تک ، حروف آن کلمه ( اقدامی از سال 1388 ، در حوزه ی خلاقیت و سرگرمی )

...
[مشاهده متن کامل]

* آ :
1 ) آرمانی ارزنده ، اصیل و والا در جهت دستیابی انسان به کمال وجودی خود ، شکوفا نمودن استعدادهای خویش و برخورداری از یک زندگی سالم ، عزت مندانه و عادلانه
2 ) آزمونی برای انسان در زمینه نحوه و میزان استفاده ی وی از عقل و تفکر خویش در انتخاب های خود ( به عبارتی آزمونی برای آزادی و حق انتخاب بر اساس عقل و تفکر در مقابل اجبار و یا انتخاب ، بر اساس هوای نفس )
* ز :
زور آزمایی بین دو مورد ذیل در درون انسان حین انتخاب های آزادانه ی خود ( که ناشی از قدرت اختیار و انتخاب انسان ) می باشد :
1 ) پای بندی به معیارهای وحی ( قوانین و فرامین الهی ) ، عقل ، اخلاق و توجه به اصل : � پندار ، گفتار و کردار نیک � ( حق (
2 ) هوای نفس ( باطل ) ( یعنی هر آنچه را که دل و هوای نفس انسان اراده کند ، آن را پذیرفته و در بیان ، قلم و رفتار خود به منصه ی ظهور برسانیم (
* ا :
احترام به حقوق و ضایع نکردن آن به نام داشتن آزادی و قدرت اختیار :
1 ) حق الله : اطاعت از قوانین و فرامین الهی ، بندگی خدا و داشتن ارتباط با او از طریق عبادات ، تفکر و تدبر در هستی و آفرینش موجودات و غیره
2 ) حق الناس : رعایت و ضایع نکردن حق دیگران نظیر عدم توهین و اهانت به دیگران ، ممانعت ایجاد نکردن برای افراد جهت برخورداری از یک زندگی سالم ، عزت مندانه و عادلانه و غیره
3 ) حق طبیعت : عدم تخریب محیط زیست و همچنین حفاظت از سایر موجودات ( گیاهان و حیات وحش )
* د :
1 ) دوری از ایجاد تنش و هرج و مرج به نام داشتن قدرت اختیار و آزادی ( نظیر توهین به مقدسات و اهانت به پیامبران الهی و کتب ادیان آسمانی )
2 ) دوری و اجتناب از اهانت و وارد کردن آسیب و صدمه به خود و سایر افراد و موجودات به نام داشتن قدرت اختیار و آزادی ( نظیر آزادی های جنسی )
3 ) دوری و اجتناب از عدم پذیرش مسئولیت در قبال رفتارهایی که بر مبنای آزادی ، قدرت اختیار و انتخاب خود انجام می دهیم ( به عبارتی این را بدانیم که عمل کردن بر اساس آزادی و قدرت انتخاب و اختیار خود در مسیر مثبت و یا منفی ، همواره با پذیرش مسئولیت پیامدها ی آن همراه خواهد بود ، زیرا انسان بر اساس برخورداری از حق آزادی ، مکلف به پاسخگویی در قبال آن و پذیرش تبعات مثبت و منفی آن می باشد )
به طور مثال :
1 ) عدم اطاعت آدم و حوا از فرمان الهی ( در بهشت ) که منجر به رانده شدن آنان از بهشت و هبوط انسان به زمین گردید ( استفاده از قدرت انتخاب و اختیار خود در مسیر منفی )
2 ) عدم اطاعت پیامبران الهی و یاران آنان از فکر ، گفتار و رفتار جاهلیت و پذیرش هزینه های یکتا پرستی و تبلیغ آن ، به دلیل پای بندی و وفا داری به عهد الهی ( استفاده از قدرت انتخاب و اختیار خود در مسیر مثبت )
* ی :
یوغ اسارت و بردگی را شکستن و رسیدن به رهایی :
1 ) رهایی و آزادی از بند هوای نفس و فریب شیطان و رسیدن به مرحله ی بندگی خدا و قرب الهی ( اطاعت از فرامین الهی )
2 ) رهایی از بار حاکمیت افراد یا گروههای دیکتاتور ، فاسد ، غیر عادل و غیر صالح برای دستیابی به کرامت انسانی و برخورداری از یک زندگی سالم ، شرافتمندانه و عادلانه
** آزادی اصیل ( آزادی در فکر ، بیان و کردار ) ، آزادی است که :
سازگار با سنتها ، قوانین و فرامین الهی ، عقل و فطرت پاک انسانی بوده و نتیجه ی آن :
رستگاری ،
رسیدن به مقام قرب الهی ،
دستیابی به کمال وجودی و شکوفا شدن استعدادها ،
رعایت حقوق و کرامت انسانی ،
و رسیدن به آرامش ، تعادل ، اعتدال و عدالت است ،
** در صورتی که آزادی غیر منطقی و غیر اصیل ( آزادی در فکر ، بیان و کردار ) ، آزادی است که در جهت :
ارضای هوای نفسانی و خود پرستی ،
ایجاد تنش ، نا امنی ، هرج و مرج و قانون گریزی ( قوانین و فرامین الهی )
و صدمه به خود ، دیگران و محیط زیست می باشد .
** دو نمونه از آزادی های غیر منطقی و غیر اصیل :
1 ) توهین به مقدسات و اهانت به پیامبران الهی و کتب ادیان آسمانی که با پیامدهای منفی و زیان باری نظیر نزاع ، درگیری های فیزیکی ، خشونت ، کشتار ، تخریب اموال ، از بین رفتن زمینه های صلح و همزیستی مسالمت آمیز و . . . . . . همراه می باشد .
2 ) آزادی های جنسی که با پیامدهای منفی و زیان باری نظیر ابتلاء به بیماریهای آمیزشی و ایدز، متزلزل نمودن کیان خانواده ، مشکلات روحی و روانی ( به دلیل ایجاد تنوع طلبی جنسی ، تجاوز به عنف ، حاملگی های ناخواسته و در زمان نامناسب ( نظیر حاملگی های دوران نوجوانی ) و ارضاء نیازهای جنسی از طرقی که سازگار با فرامین الهی ، عقل و فطرت پاک انسانی نمی باشد نظیر همجنس بازی )

ازادی کلمه ای است که انسان را جوگیر می کند در این دنیا پر از چراغ های قرمز وسبز است ودر بعضی جا ها باید رد شد وگاهی ایستاد و پر از محدودیت است و کسی که در دنیا خودش را برای مال دنیا از بین نبرد وتا میتواند
...
[مشاهده متن کامل]
از دنیا لذت ببرد وعاشق باشد ازادی واقعی را دارد چون دنیا خیلی عجیب است یه طرف را درست میکنی طرف دیگه خراب میشه وبر عکس

مختاری
حالت رها بودن از کنترل یا قدرت
مستقلو مونث مستقله ( mosetegheh ) مذکر
صاحب اختیارو مونث اختیاره ( ، mokhetareh ) مذکر
به سنگسری
مختارو برای مونث مختاره ( mokhetareh ) برای مذکر بی کلکو مونث بی کلکه مذکر
در ازادی استعداد شکوفا می شود
در خرد ودانش جهل رسوا می شود
حریت . . . .
از بند جستن
Liberty
freedom
( صفت اسم ) آزارنده زننده : سخن در نامه آزاری چنان بود که خون از حرفهای او چکان بود . ( ویس و رامین ) . تصحیح بفرمایید. ازاری نیست آزادیست
رها شدن، ازاد شدن
ازاد شدن ، رها شدن از چیزی
رهایی
رهایی - آزادی
رها یی ، استقلال
استقلال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس