ازار

/~AzAr/

مترادف ازار: ( آزار ) آسیب، بلا، صدمه، گزند، تعدی، جفا، جور، ستم، ظلم، اذیت، تعذیب، زجر، شکنجه، عذاب، تعب، سختی، محنت، مرارت، مشقت، تاذی، مزاحمت، رنج، رنجه، عنا | قطیفه، لنگ، پیجامه، تنبان، زیرجامه، زیرشلواری، دستار، مندیل، پایاب

معنی انگلیسی:
injury, harm, annoyance, harassment, bruise, ill, fret, irritation, pinprick, mischief, oppression, pain, persecution, punishment, vexation, clampdown, disease, malady

لغت نامه دهخدا

( آزار ) آزار.( اِمص ، اِ ) اَذا. ایذاء. اذیت. اذاة. رنج که دهند. رنجگی. عذاب. شکنجه. عقوبت. آسیب. گزند :
آزار بیش بینی زین گردون
گر تو بهر بهانه بیازاری.
رودکی.
دل گسسته داری از بانگ بلند
رنجگی باشدْت و آزار [ و ] گزند.
رودکی.
پسندش نیامد همی کار من
بکوشد برنج و به آزار من.
فردوسی.
نیامدْش با مغز گفتار اوی
سرش تیزتر شد به آزار اوی...
فردوسی.
ز بس زشت گفتار و کردار اوی
ز بیدادی و درد و آزار اوی...
فردوسی.
پشوتن بدو گفت کاین است راه
بدین باش و آزار مردان مخواه.
فردوسی.
بدانست کاین جادوئی کار اوست
بدو بد رسیدن ز آزار اوست.
فردوسی.
وگر سر بپیچم ز گفتار اوی
هراسان شود دل ز آزار اوی.
فردوسی.
ور بدرّی شکم و بندم از بندم
نرسد ذره ای آزار بفرزندم.
منوچهری.
من نیز از این پس تان ننمایم آزار.
منوچهری.
سوگندان خورد... که ترا هیچ آزار از جهت من نباشد و با تو خیانت نکنم. ( تاریخ سیستان ).
امروز آزار کس مجوی که فردا
هم ز تو بی شک بجان تو رسد آزار.
ناصرخسرو.
چون که بجوئی همی آزار من
گر نپسندی ز من آزار خویش ؟
ناصرخسرو.
جانش از آزار آن جهان برهد
هرکه ز دین گرد جان حصار کند.
ناصرخسرو.
جز که آزار و خیانت نشناسند ازیرا
ببدی فعل چو ماران و چو موشان بشمارند.
ناصرخسرو.
بنالد همی پیش گل زار بلبل
که از زاغ آزار بسیار دارد.
ناصرخسرو.
غیبت مکن و مجوی کس را آزار
هم وعده آن جهان منم باده بیار.
خیام.
گرْت خوی شیر و زور پیل و سم مار نیست
همچو مورو پشه و روباه کم آزار باش.
سنائی.
|| کین. کینه. عداوت. بغض. بغضاء. دلتنگی. آزردگی. ملال. ملالت خاطر. || رنجیدگی.رنجش. شکرآب :
دل من پرآزار از آن بدسگال
نبد دست من چیر بر بدهمال.
ابوشکور.
ز من خسرو آزار دارد همی
دلش از رهی بار دارد همی.
فردوسی.
ترا و مرا رنج بسیار داد
روان وی از ما بی آزار باد.
فردوسی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آزار ) ( اسم ) ۱ - رنج عذاب شکنجه اذیت. ۲ - تعب مشقت. ۳ - کین کینه بغض عداوت . ۴ - رنجیدگی رنجش شکراب . ۵ - اندوه غم تیمار . ۶ - تائ لم توجع . ۷- ضرب کوب صدمه . ۸ - آفت . ۹ - بیماری مرض ناخوشی بیماری مانند جنون و هاری .
اذیت عقوبت
رنج، آسیب، گزند، بیماری، ناخوشی، دردومرض، آزیر هم گفته شده
( اسم ) ۱ - ازاره ایزاره هزاره . ۲ - پایاب قعر آب .
نامی است که در شهسوار بدرخت آزاد دهند
( از آر ) بانگ کردن و غریدن شیر

فرهنگ معین

( آزار ) [ په . ] ( اِ. ) ۱ - رنج ، عذاب . ۲ - بیماری ، مرض .
( اِ ) (اِ. ) ۱ - زیرجامه ، شلوار. ۲ - دستار، فوطه .
( ~. ) (اِ. ) = ازاره . ایزاره . هزاره : پایاب ، قعر آب .

فرهنگ عمید

( آزار ) ۱. اذیت، آسیب، گزند: آزار بیش زاین گردون بینی / گر تو به هر بهانه بیازاری (رودکی: ۵۱۱ ).
۲. عملی که موجب رنجش دیگری شود، رنجش.
۳. (بن مضارعِ آزردن و آزاردن ) = آزردن
۴. (صفت ) آزارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): دل آزار، زیردست آزار، مردم آزار.
۵. (اسم ) [قدیمی] بیماری، ناخوشی، دردومرض.
۶. [قدیمی] ناراحتی.
۷. [قدیمی] کدورت، کینه.
* آزار تلخه: بیماری یرقان، زردی.
* آزار دادن: (مصدر متعدی ) رنج دادن، آزار کردن، اذیت کردن، آزردن.
۱. شلوار.
۲. [قدیمی] لنگی که به کمر می بستند، لنگی، فوطه.
۳. [قدیمی] هرچیزی که با آن بدن را می پوشاندند، پوشاک.
۱. پایین هرچیز.
۲. = ازاره

گویش مازنی

( آزار ) /azzaar/ بیماری صرع - اذیت آزار
/ozaar/ رنج و عذاب & درخت آزاد با نام علمی: chema zekora ddest

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آزار. از عنوان آزار در منابع فقهی به معنای اذیت استفاده شده است و از آن در بابهای صلات، صوم، حج و صید و ذباحه به مناسبت سخن رفته است.
آزار رساندن به مؤمن و نیز پدر و مادر- هر چند با گفتن اف- ، همچنین روزه مستحبی یا سفر اگر موجب اذیت پدر، مادر و جد شود، حرام است.
دفن مرده
واجب است مرده به گونه ای به خاک سپرده شود که بوی آن به کسی آزار نرساند.
کراهت بوی بد در مسجد
رفتن به مسجد برای کسی که بوی دهانش- به خاطر خوردن سیر و مانند آن- دیگران را آزار میدهد، مکروه است.
ذبح حیوان
...

[ویکی فقه] آزار (فقه). از عنوان آزار در منابع فقهی به معنای اذیت استفاده شده است و از آن در بابهای صلات، صوم، حج و صید و ذباحه به مناسبت سخن رفته است.
آزار رساندن به مؤمن
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۷۴.
واجب است مرده به گونه ای به خاک سپرده شود که بوی آن به کسی آزار نرساند.
خمینی، روح الله، توضیح المسائل، ص۸۲.
رفتن به مسجد برای کسی که بوی دهانش- به خاطر خوردن سیر و مانند آن- دیگران را آزار میدهد، مکروه است.
خمینی، روح الله، توضیح المسائل، ص۱۲۶.
...

[ویکی فقه]
ازار به لنگ (پوشش از ناف تا زانو) یا پوشش سراسری بدن گفته می شود.از ازار به مفهوم نخست که از آن به «مئزر» نیز تعبیر شده در باب طهارت، صلات و حج سخن رفته است.از قطعات واجب کفن و نیز یکی از دو لباس احرام برای مردان، ازار است. پوشیدن ازار روی پیراهن (منظور پیراهن بلند همچون پیراهن عربی است) در نماز مکروه است. از ازار به مفهوم دوم در باب طهارت سخن گفته شده است.از قطعات واجب کفن، ازار است؛ یعنی پوشش سراسری که همه بدن میّت را می پوشاند که پس از پوشاندن دو قطعه دیگر، بر بدن میّت پوشانده می شود.

دانشنامه عمومی

آزار. آزار دربرگیرندهٔ طیفِ گسترده ای از رفتارهای آزار دهنده و توهین آمیز می گردد. از دیدگاهِ حقوقی، این رفتار با مزاحمت یا تهدید همراه است. آزارواذیتِ جنسی اشاره به محدودهٔ وسیعی از رفتارها از مزاحمت های خیابانی تا سوء استفاده جنسی و تجاوز جنسی را در بر می گیرد. [ ۱] آزار جنسی، کاری زشت با ماهیتِ جنسی که در آن فرد یا افرادی با تعرض به شخصیت یک فرد، از طریق، ارعاب، بهره گیری ناخواسته یا اجبار خواستار دریافت التفات جنسی یا تحقیر جنسیتی با توسل به آزار کلامی می شوند. [ ۲] که معمولاً پی آمدِ آن برای همیشه قربانیِ آزاردیده را آزار خواهد داد. در قوانین قضایی اکثریت مطلق کشورهای جهان، آزار جنسی، کاری «غیرقانونی» و «مجرمانه» شناخته می شود.
عکس آزار

آزار (فیلم ۱۹۹۷). آزار ( به هندی: Auzaar ) یا اسلحه فیلمی محصول سال ۱۹۹۷ و به کارگردانی سهیل خان است. در این فیلم بازیگرانی همچون سلمان خان، سانجای کاپور، شیلپا شتی، جانی لور، پارش راوال، ایلا آرون، کیران کومار ایفای نقش کرده اند.
عکس آزار (فیلم ۱۹۹۷)

ازار (ستاره). اپسیلون گاوران یک ستاره است که در صورت فلکی گاوران قرار دارد.
عکس ازار (ستاره)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اِزار
(یا: ایزار؛ هزاره) تکه پارچه ای بلند و مستطیل شکل که همچون لُنگ یا دامن به دور پاها و باسن پیچیده می شود. به آن فوطه یا قَطیفه هم می گفتند. اِزار عمدتاً خاص مردان بوده است اما زنان هم آن را می پوشیدند. برخی انواع آن، لباس زاهدان و صوفیان بوده است. اِزار همان بند شلوار یا هَمیان است.

جدول کلمات

آزار
۱. اذیت، آسیب، گزند: آزار بیش زاین گردون بینی / گر تو به هر بهانه بیازاری (رودکی: ۵۱۱). ۲. عملی که موجب رنجش دیگری شود، رنجش. ۳. (بن مضارعِ آزردن و آزاردن) = آزردن ۴. (صفت) آزارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دل آزار، زیردست آزار، مردم آزار. ۵. (اسم) [قدیمی] بیماری، ناخوشی، دردومرض. ۶. [قدیمی] ناراحتی. ۷. [قدیمی] کدورت، کینه. * آزار تلخه: بیماری یرقان، زردی. * آزار دادن: (مصدر متعدی) رنج دادن، آزار کردن، اذیت کردن، آزردن.
۱. شلوار. ۲. [قدیمی] لنگی که به کمر می بستند، لنگی، فوطه. ۳. [قدیمی] هرچیزی که با آن بدن را می پوشاندند، پوشاک.
۱. پایین هرچیز. ۲. = ازاره

مترادف ها

hurt (اسم)
ازار، صدمه، زیان، ضرر، اسیب

annoyance (اسم)
رنجش، دلخوری، اذیت، ازار، ازردگی، سوزش

trouble (اسم)
سختی، ازار، قید، زحمت، مزاحمت، خارش

persecution (اسم)
شکنجه، اذیت، ازار، زجر

torment (اسم)
شکنجه، عذاب، غرامت، ازار، زحمت، زجر

excruciation (اسم)
شکنجه، عذاب، ازار

harassment (اسم)
اذیت، ازار، تعرض، ستوه، بستوه اوری

nuisance (اسم)
اذیت، ازار، ناگواری، سر خر، مایه رنجش، مایه تصدیع خاطر

vexation (اسم)
رنجش، ازار، ازردگی، تغیر، حالت تحریک

trade (اسم)
سرگرمی، ازار، حرفه، کسب، داد و ستد، سودا، تجارت، کاسبی، سوداگری، پیشه، بازرگانی، شغل، مبادله کالا، امد و رفت

hindrance (اسم)
پا بند، اذیت، ازار، منع، بازماندگی، مانع، سبب تاخیر، پاگیری

disservice (اسم)
ازار، صدمه، زیان، بدی، بدخدمتی

فارسی به عربی

اذی , ازعاج , تجارة , عائق , عذاب , مشکلة , مصدر الازعاج

پیشنهاد کاربران

آزار واژه ای فارسی است و از آزردن گرفته شده و آنهم از ریشه �زار� در فارسی پهلوی گرفته شده و به معنای رنجاندن و اذیت کردن و زجر دادن می باشد
فکر میکنی آزار رساندن به دیگران از نفرین شدن در امان بمانی؟!!!
افراد دارای خشم اجتماعی تنها درآمدشان: آزاردهی هست.
آزار، آزردن، آزاردن پارسی هستند
در ریخت آریایی:
در ریخت پارسی اوستایی: ZAR, AZAH
در ریخت پارسی پهلوی: AZAR, AZARITAN، AZARISHN, AZARDAN
در ریخت سانسکریت:ANHAS, ANHOS
همچنین واژگان همریشه در زبانهای دیگر هند و اروپایی: ( مشاهده در پایین )
...
[مشاهده متن کامل]

پسگشت: در برگه 59 از نبیگ ( فرهنگ ریشه های هند و اروپایی زبان پارسی آمده است ) .

ازار
به واژه زار بروید
آزار=آ زار = آ ( بسیار ) زار ( برامده ) => اسیب بزرگ
واژه ( آزار ) با واژه یِ اوستاییِ ( زَر ) به چمِ ( آزردن، رنج دادن، آسیب زدن ) همریشه است. ( آ ) در واژه یِ ( آزار ) پیشوند است. چنانکه در رویه 566 و 567 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:
ازار
آزار آزار دولانماک = گمراه شدن
آزار در ترکی یعنی آواره === از آزماق
رنجاندن
دیواراتاق ازطاقچه تاکف
دیوار، ازرف وطاقچه به پایین دیوار
در پهلوی بِشیشْن می گفتند.
پایین پوش، در مقابل ردا به معنای بالا پوش.
فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی ( قسمتی از دعای عهد )
کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور.
موتزرا هم خانواده کلمه ی ازار ( هرچیزی که با آن بدن را می پوشاندند، پوشیدنی ) و ائتزار ( ازار پوشیدن ) و تأزر است.
برای یادسپاری بهتر، فردی بی قرار را گفتند ترا چه شده است گفت هزار پایی در ازارپای من افتاده است.
ازار یا ازارپا یا ازارپای به معنی شلوار است.
آزار :
غمی گشت و سوداوه را خوار کرد
دل خویش را ز او پر آزار کرد
دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد :《 آزار با همین ریخت در پهلوی، به کار می رفته است. می تواند بود که ستاک، در این واژه، زار باشد که در پارسی در معنی مویه گر و گریان و و فغانوَر به کار برده می شود؛ از آن روی که آزار مایه ی رنج و فغان است، این واژه با پیشاوند " آ " پیوند گرفته است که نزدیک شدن و به کردار در آمدن ِویژگی یا کاری را نشان می دهد. این پیشاوند را در واژه هایی مثل : آرام ، آواز ، آمار، و آمدن نیز باز می توانیم یافت. 》
...
[مشاهده متن کامل]

نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۱.
اِزار:
ازار بمعنی لباس است ، مخصوصا به لباسی گفته می شود که بند آنرا بر کمر گره می زنند ، به همین جهت گاهی به کمر ، یا قوت و قدرت ازر اطلاق شده است .

آزار = آز ( آزماق = منحرف شدن ، گم شدن ، بیمار شدن ) ار ( پسوند ) = بیماری ، ( رفتارِ ) غیر صحیح و با اذیت ؛ آزار دوتماق = بیمار شدن ، توْیوق آزاری = بیماری نیوکاسل در مرغها ،
لُنگ
خواستم از ینجش دوری بگویم، یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد
قیصر امین پور
اذیت
اذیت

آزارَ ( اوستایی ) 1ـ آزار، اذیت، رنج، بلا، گرفتاری، مصیبت، اندوه، غم2ـ نیرو، توان، قدرت، امکان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس