اسان گذاری

لغت نامه دهخدا

( آسان گذاری ) آسان گذاری. [ گ ُ ] ( حامص مرکب ) سماحت.مسامحه. تسامح. مسامحت. مساهله. اغماض :
به آسان گذاری دمی میشمار
که آسان زیَد مرد آسان گذار.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( آسان گذاری ) عمل و حالت آسان گذار مسامحه سهل انگاری .
سماحت مساهله اغماض

پیشنهاد کاربران

بپرس