استیاک

لغت نامه دهخدا

( استیآک ) استیآک. [ اِ تی ] ( ع مص ) انبوه شدن و درهم پیچیدن ، چنانکه درختان پیلو و جز آن.
استیاک. [ اِ ] ( ع مص ) سِواک. مسواک کردن. مسواک زدن. دندان مالیدن. یقال : استاک زیدٌ. ( منتهی الارب ).

استیاک. [ اُ ] ( اِخ ) قوم فینی در سیبری غربی.

فرهنگ فارسی

انبوه شدن

پیشنهاد کاربران

آخرین پادشاه ماد که سلطنت را برای نوه دختری خود ( کوروش پسر ماندانا ) به دلیل نداشتن پسربه ارث گذاشت. منم بعداز تحقیق خیلی خیلی خیلی زیاداسم پسرموگذاشتم آستیاگ آستا
مار افسانه ای، یکی از صورت های فلکی، آخرین پادشاه ماد
نام چهارمین و آخرین پادشاه ماد

بپرس