افنداک

لغت نامه دهخدا

( آفنداک ) آفنداک. [ ف َ ]( اِ ) آدفنداک. آزفنداک. نوشه. قوس قزح. انطلیسون. تیراژه. کمر رستم. کمردون. طوق بهار. سریر. آدینده.

فرهنگ فارسی

( آفنداک ) ( اسم ) قوس و قزح رنگین کمان.
قوس و قزح

فرهنگ عمید

( آفنداک ) = آزفنداک

پیشنهاد کاربران

آفندازک=آفنداک کوچک
قوس و قزح است چون مانند آفندازک خمیده و بزرگ دیده میشود او را آفنداک گویند و در اصل آفندازک مصغر آفنداک است
رنگین کمان
رنگین کمان؛تیروکمان
رنگین کمان. تیروکمان

بپرس