امارگیر

/~AmArgir/

لغت نامه دهخدا

( آمارگیر ) آمارگیر. ( نف مرکب ) آماره گیر. آمارگیره. محاسب.
امارگیر. [ اَ] ( نف مرکب ) حساب گیرنده. ( آنندراج ). آمارگیر. ( شرفنامه منیری ). رجوع به آمارگیر و امار و اماره شود.

فرهنگ فارسی

حساب گیرنده . آمار گیر
( آمار گیر ) محاسب

مترادف ها

actuary (اسم)
دبیر، امارگیر، مامور احصائیه

فارسی به عربی

( آمارگیر ) قائمٌ بالإحصاءِ (إِحصائی )
محاسب التامین

پیشنهاد کاربران

بپرس