امد شد

لغت نامه دهخدا

( آمدشد ) آمدشد. [ م َ ش ُ ] ( اِمص مرکب ) آمد و شد. رفت و آمد. مراوَده :
ندانی که ویران شود کاروانگه
چو برخیزد آمدشد کاروانی ؟
منوچهری.
|| تکرار :
کشیده دار به دست ادب عنان نظر
که فتنه دل از آمدشد نظر یابی.
کمال اسماعیل.

فرهنگ فارسی

( آمد شد ) ( مصدر ) ۱ - آمد و شد رفت و آمد مراوده . ۲ - تکرار .

فرهنگ معین

( آمد شد ) ( ~. شُ ) (مص مر. ) ۱ - آمد و شد، رفت و آمد. ۲ - تکرار.

پیشنهاد کاربران

بپرس