امون

لغت نامه دهخدا

( آمون ) آمون. ( اِ ) مخفف پیرامون.

آمون. ( ص ) پُر. لب ریز. لبالب. مملو. ( برهان ).

آمون. ( اِخ ) جیحون. آمل. آمو. آموی :
چو از رود آمون گذشت آن سپاه
برآمد هیاهو ز ماهی بماه.
هاتفی.
آن رود که خوشتر است از آمون
بی شبهه که هست رود سیحون.
؟ ( از فرهنگها ).

آمون. ( اِخ ) نام خدای مصریان قدیم ، و کلمه آمین عربی را ( که امروز به معنی برآور، روا فرما، استجابت کن است ) حدس میزنند که همین آمون باشد. || نام چهاردهمین پادشاه یهودا، پسر مِنسه که در 22 سالگی بسال 642 ق. م. بسلطنت رسید. || نام یکی از شهرهای قدیم بمصر علیا.
امون. [ اَ ] ( ع ص ) اشتر ماده استوارخلقت. ( آنندراج ). ناقه امون ؛ شتر ماده استوارخلقت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، اُمُن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

امون. [ اَ م ُ ] ( اِخ ) یکی از خدایان مصر قدیم. ( از لاروس ). امون یا امین به معنی مستور و یکی از خدایان هشتگانه مصریان بود که ثالوث ، اول آنان بوده است. صورت امون بر ابنیه قدیم مصر منقوش است و آن شبیه به انسانی است که قبایی از کتان در بر کرده و زناری بر کمر بسته و آلتی در دست دارد که کنایه از حیات است وعصایی در دست دیگر دارد که کنایه از عصای مملکت است و کلاه درازی بر سر نهاده که دو رشته دراز از آن آویخته است ، و اسم او در کتاب مقدس بیشتر بلفظ نو مقرون است. ( از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به آمون شود.

امون. [ اَ م ُ ] ( اِخ ) قدیس مصری در قرن چهارم م. ( از المنجد ).

فرهنگ فارسی

( آمون ) خدای مصری که رب النوع [ تبس ] بود و در شهر [ کارناک ] معبدی به نام او ساخته بودند ٠ طبق روایات اسکندر تسلط بر جهان را پیش بینی کرد ٠ اسکندر به عنوان فرعون قانونی در معبد کارناک مراسم مخصوص را بجای آورد ٠
( صفت ) پر مملو لبالب .
قدیس مصری در قرن چهارم میلادی

فرهنگ معین

( آمون ) (ص . ) پر، مملو، لبالب .

گویش مازنی

( آمون ) /aamin/ فغان امان

دانشنامه عمومی

آمون. آمون، از خدایان مصر باستان و خدای محلی تبس بود. آمون معادل زئوس در یونان و ژوپیتر رومیان است. آمون به همراه همسرش موت از پادشاهی قدیم گواهی می شود. با سلسله یازدهم ( حدود قرن بیست و یکم قبل از میلاد ) ، آمون با جایگزینی مونتو به مقام خدای حامی تبس رسید پس از شورش تبس علیه هیکسوس ها و با حکومت آهموس اول ( قرن ۱۶ قبل از میلاد ) ، آمون اهمیت ملی پیدا کرد که در آمیختگی او با خدای خورشید، رع، به عنوان آمون رع ( که در انگلیسی به صورت جایگزین Amon - Ra یا Amun - Ra نوشته می شود ) بیان می شود. او به تنهایی پادشاه خدایان نیز تصور می شد.
آمون را با قرص خورشید و دو آرایه بلند پر بر تاج در مصر باستان به نمایش درمی آوردند. [ ۱] در بعضی از تصاویر او را به شکل مردی به صورت برانگیخته با پوست تیره و آراسته به پرهای بلند به تصویر درآمده است. [ ۲] این خدا در بعضی از تصاویر به شکل قوچ کشیده شده است. [ ۳] و همین طور سگ.
معبد اقصر در کرنک بیش از۱۰۰ متر طول و۵۰۰متر عرض دارد. این تالار را ۱۴۴ستون به ۱۶ ردیف نگاه می داشته، ستون های دو ردیف اول از سایر ستون ها بلندتر بوده است. [ ۴] این ستون ها حایل سقف مسطح بودند. این معبد در زمان آمنحوتپ چهارم بسته شده بود. [ ۵]
آملیا ب. ادوارد در کتاب خود، اینگونه این معبد را توصیف می کند:[ ۶]
انتقال تصویری واقعی به کسی که این محل را ندیده است، همان طور که نوشتم غیرممکن است. اگر می شد این محل را به جای دیگری تشبیه کرد، توصیف آن کار دشواری نبود، اما واقعیت این است که در دنیا هیچ ساختمانی با آن قابل مقایسه نیست.
عکس آمونعکس آمونعکس آمونعکس آمون
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آمون. آمون (Ammon)
در اساطیر مصر، خدای خدایان، معادل زئوس در اساطیر یونان و ژوپیتر در اساطیر رم. فراعنۀ مصر خود را در جلال و جبروت با وی همانند می کردند، و خود را با الهام از نام او تحوت عَنخ آمون۱ می نامیدند. نقاشان وی را به هیئت غاز یا قوچ، یا انسانی که سر قوچ یا تاجی با دو شاه پر بلند به سر دارد، تصویر کرده اند. پرستشگاه های وی در واحۀ سیوا۲ در کشور لیبی و نیز ناپاتا۳ و تبس در مصر قرار دارد. یونانیان باستان از معبد وی نگهداری می کردند. آمون، در مقام ایزد مصر علیا، خدایی گمنام بود. پس از پیوند آمون با رع۴، خورشید ـ خدای برتر هلیوپولیس در مصر سفلا، و غلبۀ هجدهمین سلسلۀ فرمانروایان تبس بر هیکسوس ها۵ در حدود ۱۵۷۰پ م، آمون را آمون ـ رع خواندند و بلندمرتبه ترینِ خدایان شد.

پیشنهاد کاربران

بپرس