اهار

/~AhAr/

مترادف اهار: ( آهار ) پرداخت، جلا

معنی انگلیسی:
starch for stiffening, stiffness, size, sizing, starch

فرهنگ اسم ها

اسم: آهار (دختر) (فارسی)
معنی: گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر و پُرپَر دارد
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

( آهار ) آهار. ( اِ ) چیزی از نشاسته یا کتیرا یا صمغ و یالعاب خطمی و مانند آن که جامه و کاغذ و جز آن را بدان آغارند تا شخ و محکم شود یا صیقل و مهره گیرد. شو. شوی. شوربا. پَت. خورش. آش. آش جامه. پالوده. بَت. آهر. تانه. بخیر. آغار. لعاب. و فعل آن آهاردن و آهاریدن و آهار دادن و آهار کردن و آهار زدن باشد در متعدی. و در لازم آهار شدن و آهار گرفتن :
سوار بود بر اسبان چو شیر بر سر کوه
پیاده جمله بخون داده جامه را آهار.
عماره یا عنصری.
در گنج بگشاد و دینار داد
روان را بخون دل آهار داد.
فردوسی.
چو او [رخش ] سست گردد پیاده شوم
بخون و خوی آهارداده شوم.
فردوسی.
بیا تا بکشتی پیاده شویم
بخون و خوی آهارداده شویم.
فردوسی.
درخشیدن تیغ الماسگون
سنانهای آهارداده بخون.
فردوسی.
همه بوم و بر زیر نعل اندرون
چو کرباس آهارداده بخون.
فردوسی.
الماس کرده چنگ را خوش کرده دل نیرنگ را
آهار داده سنگ را از کشتن شیران بدم.
لامعی.
شد خوب به نیکو سخنت دفتر ناخوب
دفتر بسخن خوب شود، جامه به آهار.
ناصرخسرو.
از این پس چون شد از آهار جسمی
مرا در کالبد جانی موقر.
ناصرخسرو.
جامه ست مثل طاعت و آهار بر او علم
چون جامه نباشد بچه کار آید آهار؟
ناصرخسرو.
مرا پرس کز مهر او آستینم
ز مکرش بخون دل آهار دارد.
ناصرخسرو.
شخص را پاکی آورد حمام
جامه را تازگی دهد آهار.
نظام قاری.
|| نام گلی است باساق باریک و تا یک گز ساق آن برشود و گلها برنگهای مختلف دهد، برگ آن پرزدار و مزغّب و شخ و شکننده است و گل و برگ آن بوی و عطر ندارد . || در فرهنگها باین کلمه معنی فولاد جوهردار نیز داده و بیت ذیل را شاهد آورده اند :
نهاد از کمین هرکه سالار بود
عمودش ز پولاد آهار بود.
اسدی.
و این مثال برای دعوی رسا نیست. || ونیز معنی طعام بدان داده اند و شاهدی برای آن یافته نشده است و گمان می برم کلمه خورش که یکی از مترادفات شوی و پت و آهار است منشاء این التباس شده است. و در تأیید معنی طعام برای آهار گفته اند که ناهار مرکب از «نا»ی حرف نفی و آهار به معنی طعام است. واﷲ اعلم.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آهار ) دهی بزرگ در نزدیکی اوشان جزو دهستان رود بار قصران بخش افجه شهرستان تهران ۱۵۲۷ سکنه .
( اسم ) گیاهی از تیر. مرکبان جزو دست. پیوسته گلبرگها که اصل آن از مکزیک است و دارای گونه های متعدد زینتی است .
مایعی ازنشاسته یاکتیراکه پارچه راسفت وبراق کند، آهر نیزگفته شده، گلی درشت وپربرگ برنگهای سفیدیازردیاسرخ کم رنگ

فرهنگ معین

( آهار ) ( اِ. )مایعی که از نشاسته یا کتیرا درست می کنند و به پارچه می زنند تا سفت و براق شود.
(اِ. ) گیاهی از تیرة مرکبان جزو دستة پیوسته گلبرگ ها که اصل آن از مکزیک است و دارای گونه های متعدد زینتی است .

فرهنگ عمید

( آهار ) ماده ای مرکب از نشاسته، کتیرا، و مانند آن که به پارچه یا کاغذ می زنند تا محکم، سفت و براق شود.
گلی درشت و پُربرگ به رنگ های مختلف سفید، زرد، سرخ کم رنگ. بلندی بوته اش به نیم متر می رسد. آن را در باغچه ها می کارند و گیاه یک ساله است.

گویش مازنی

/ehaar/ آهارپارچه

دانشنامه عمومی

آهار. آهار از روستاهای دهستان رودبار قصران بخش رودبار قصران شهرستان شمیران استان تهران می باشد که در ۲۳ کیلومتری شمال غرب گلندوک واقع است. این روستا در محل تلاقی دو تنگه ای که یکی به سمت شمال غرب به ده تنگه و گردنه زرگاه و دیگری به سمت جنوب غرب که به منطقه و مزارع و آبشار شکرآب سرچشمه رودخانه آهار ( بنجوئک ) و قله توچال و مرز شهرستانک منتهی می شود، قرار دارد. روستای آهار از روستاهای آباد و پر رونق منطقه بوده و به علت داشتن مزارع و باغات وسیع، بیشتر ساکنین این روستا به کار باغداری مشغول می باشند. در این روستا بیشتر میوه های گیلاس و آلبالو و گلابی و سیب پرورش داده می شود. طبیعت این منطقه در دو فصل بهار ( اردیبهشت ماه ) و پاییز ( آبان ماه ) بسیار زیبا و دیدنی می باشد.
نشانه های باستانی در روستای آهار و پیرامون آن، گواه دیرینگی تاریخی این روستا است. آتشکده نزدیک آهار ( قلعه دختر ) ، در روزگار ساسانیان و چند سده پس از آن نیز روشن بوده است همچنین از قلعه دختر دریاچه نمک قم و گردنه قوچک کاملاً دیده می شود. [ ۱]
طبیعت روستای آهار بسیار چشم نواز است و رودخانه های خروشان در اطراف این روستا سبب خنکی هوای این منطقه در فصل های گرم سال می شوند. این رودخانه ها سراسر دامنه ها و دره های اطراف روستای آهار را سیراب می کنند و باعث سرسبزی این نواحی می شوند.
نام اصلی و باستانی روستا «اوهار» بوده است که این نام هنوز هم با ترکیب «گل اوهر» به محلی که مدخل روستا و در انتهای جاده فشم و ایگل می باشد گفته می شود. «او» به معنای آب و «هر» به معنای آسیاب می باشد. اوهر به معنای آبادی می باشد که آب فراوان برای احداث آسیاب دارد. [ ۲] نامی که خود آهاری ها به روستایشان می دهند «اوهار» است. گاه نیز «گل اوهر» نامیده می شود. اوهر به معنی آبِ روان است. هرچند آنهایی که باریک بینانه تر به این نام نگریسته اند، آهار را بازمانده واژه «آهور» دانسته اند. «هور» به معنی خورشید است. پس آهار یعنی: «سرزمین خورشید». این معنی درست تر به گمان می رسد. [ ۱]
جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ حدود ۷۰۲ نفر در ۲۳۲ خانوار بوده است. [ ۳] [ ۴] مردم آهار به گویش تجریشی که گونه ای از گویش های فارسی - مازندرانی است صحبت می کنند. [ ۵]
عکس آهارعکس آهارعکس آهارعکس آهارعکس آهار
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آهار. آهار (zinnia)
گروهی از گیاهان تیرۀ مرکبان۱. این گیاهان بومی مکزیک و امریکای جنوبی اند و دورگه۲ های پرورشی آن ها، با نام Zinnia elegans، نظرگیرند. این دورگه ها گل های رنگارنگ میناشکل و زیبا می آورند.

جدول کلمات

آهار
لعاب

مترادف ها

starch (اسم)
تشریفات، نشاسته، اهار

فارسی به عربی

نشا

پیشنهاد کاربران

ایستایی، سفتی پارچه
ایستایی، سفتی
واژه آهار کاملا پارسی است ریشه ی پهلوی دارد در عربی می شود طعام این واژه یعنی آهار صد درصد پارسی است.
منبع. لعنت نامه دهخدا
شاید ریشه در واژه پارسی باستانی فرورتی و معادل اوستایی آن یعنی فروشی و یا معادل پارسی میانه آن به شکل فَر و هَر ( farvahar : فَر و آهار ) داشته باشد. به معنای فر جلا دهنده و برق انداز و یا پیام نورانی و روشنائی بخش.
آهار = مایع نشاسته
پت . .
آش
آهار یک واژه پارسی بجای " جلا" است ، آهار دادن = جلا دادن ، شمشیرش را آهار داده بود یعنی شمشیر خود را جلا داده بود ، آهار نام روستایی در شهرستان شمیران ، و در پشت چکاد توچال می باشد.
کتیرا
پت
اش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس