اویزگن

لغت نامه دهخدا

( آویزگن ) آویزگن. [ گ ِ ] ( ص مرکب ) آنکه بهر کس درآویزد. آنکه بهر چیز درآویزد. آنکه بهر چیز تشبث کند. شَبِث. ( ربنجنی ) ( السامی فی الاسامی ). عَلِق. ( السامی فی الاسامی ). متشبث. || مبرم ( چون گدا ).

فرهنگ فارسی

( آویزگن ) ( صفت ) ۱ - آنکه بهر کس و هر چیز در آویزد متشبث . ۲ - مبرم ( چون گدا ).

فرهنگ عمید

( آویزگن ) ۱. درآویخته.
۲. آن که به هرکس یا به هر چیز درآویزد.
۳. آن که باعجز و لابه و التماس چیزی بخواهد.

پیشنهاد کاربران

بپرس