اپیون


برابر پارسی: جان دار، نارکوکه

لغت نامه دهخدا

( آپیون ) آپیون. [ آپ ْ ] ( از یونانی ، اِ ) ( از یونانی ِ اُپیُن ) اَپیون. هَپیون. اَفیون. تریاک به استعمال امروز :
تلخی و شرینیش آمیخته ست
کس نخورد نوش و شکر به آپیون.
رودکی.

اپیون. [ اَ ] ( از یونانی ، اِ ) شیره مخدِر و مُنوم که از پوست خشخاش گیرند. افیون. هپیون. ابیون. تریاک. مهاتول :
چه حال است اینکه مدهوشند یکسر
که پنداری که خوردستند اپیون.
ناصرخسرو.
بریده میل عدو خنجر تو چون کافور
ببرده هوش جهان هیبت تو چون اپیون .
رشید وطواط.
و مخفف آن پیون است.

فرهنگ فارسی

( اسم ) شیر. مخدر و منوم که از پوست خشخاش گیرند افیون ابیون هپیون تریاک . مخفف آن : پیون .

فرهنگ معین

( اَ ) [ یو. ] ( اِ. ) افیون ، بنگ .

فرهنگ عمید

= افیون

دانشنامه عمومی

آپیون (خانواده). خانواده آپیون ( یونانی: Ἀπίων ، جمع Ἀπίωνες , آپیونس ) یک طایفه ثروتمند از زمین داران در مصر بیزانس بود، به ویژه در نام های مصر میانی نومه ، فیوم و هراکلئوپولیس . با شروع به عنوان اشراف محلی در قرن پنجم، ششم و اوایل قرن هفتم به شهرت رسید، زمانی که چندین نفر از سران خانواده مناصب عالی امپراتوری، از جمله کنسولگری را اشغال کردند. این خانواده پس از فتح مصر توسط ساسانیان ناپدید می شوند.
منشا خانواده نامشخص است. [ ۱] اورلیوس آپیون، که مدتی قبل از ۳۲۸، بخشدار اگوستالی مصر بود، [ ۲] و همچنین کمی بعد فلاویوس استراتژیوس، او را همراه و از مردم تبایس عنوان می کند، [ ۲] هرچند نمی توان نشان داد که به این خانواده تعلق داشته است. [ ۱]
عکس آپیون (خانواده)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس