اگندن

لغت نامه دهخدا

( آگندن ) آگندن. [ گ َ دَ ] ( مص ) رجوع به آکندن شود.

فرهنگ فارسی

( آگندن ) ( مصدر ) ( آکند آکند خواهد آکند بیاکن آکننده آکنده آکنش ) ۱ - پر کردن انباشتن امتلا. ۲ - حشو در نهادن آکنه نهادن آکنش نهادن . ۳ - پوشیدن سطح چیزی بچیزی . ۴ - غنی کردن آبادان کردن . ۵ - دفن کردن مدفون ساختن . یا آکندن پهلو . فربه شدن . یا آکندن یال . قوی شدن بزرگ شدن . یاریش بفلفل آکندن . تیز تر کردن غم درد یاخشم بجای تسکین آن .

فرهنگ عمید

( آگندن ) = آکندن

پیشنهاد کاربران

آگندن: به معنی انباشتن و پرکردن با همین ریخت در پهلوی کار برد داشته است .
( ( به رشک اندر ، آهِرْمَن بدسگال
همی رای زد تا بیاگنْد بال. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 239. )
...
[مشاهده متن کامل]

در جای دیگر می نویسد : ( ( پنداشته شده است که آگندن " از " کندن " بر آمده است " وا " در آن پیشاوند است که معنای ناساز و وارونه به واژه می دهد . ) )
( همان، ص 280. )

آگندن = آگنیدن : آلوده کردن ( ب )

بپرس