ایین کهن ایرانی

پیشنهاد کاربران

محاسبه طول و عرض و ارتفاع پل جینوت یا پل صراط به روش و زبان علمی : طوریکه از آموزش و معارف دین اسلام بر می آید، اندازه پهنای پل صراط به باریکی مو یا لبه یک شمشیر تیز می باشد. اما از مقادیر طول و ارتفاع آن صحبتی به میان نیامده یا اینکه این حقیر تاکنون به آن مقادیر مطلع نگشته ام. بهر حال باور و اعتقاد و بینش فردی این حقیر در این زمینه این است که ما انسان ها بهمراه کلیه موجودات زنده و غیر زنده یعنی بهمراه طبیعت یا کیهان در حال حاضر و تا پاین سفر بر روی پل قرار داریم و بسوی بازگشت به نظام احسن آفرینش مبداء در حرکت به سر می بریم و نه میتوانیم از سمت چپ یا راست پل پایین بیافتیم و نه می توانیم مستقل و مجزا و زودتر از طبیعت یا کیهان و موعد مقرر به معاد برسیم. بر اساس باور و بینش شخصی این حقیر، پهنا و عرض و عمق پل صراط به باریکی مو و لبه تیز و پهنای شمشیر نمی باشند بلکه به اندازه فضای هندسی سه بُعدی یا به اندازه حجم مکان و بیمکانی مطلق می باشد که توسط آفریننده نقش نگاه دارند محتوا به آن سپرده شده است و این حجم از طریق معکوس نمودن طول پلانک یعنی 10 بتوان منهای 35 متر به عنوان قطر، قابل محاسبه و تعیین می باشد و آنهم برای سه شکل مختلف هندسی از قبیل کره یا مکعب مربع و یا منشور شش ضلعی و هشت سطحی مثل خانه های روی شان مومی در کندوی زنبور عسل. طول زمانی این پل برابر است با زمان کل یعنی طول زمانی سفر مقطعیِ نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین نظام های احسن آفرینش مبداء و معاد.
...
[مشاهده متن کامل]

مقدار این طول زمانی از طریق معکوس نمودن زمان پلانک یعنی 10 بتوان منهای 43 ثانیه قابل محاسبه و تعیین می باشد و برابر است با 19 ضربدر 10 بتوان 36 سال شمسی ( نه قمری ) ، یعنی عدد 19 و تعداد 36 تا عدد 0 در سمت راست و پسوند سال در سمت چپ آن. تلفظ آن عبارت خواهد بود با ( یک میلیارد بتوان چهار ) سال. اگر طول عمر کلی یا دهر کیهانی یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو مه بانگ متوالی، یک روزی در آینده توسط منجمین و کیهان شناسان برجسته محاسبه و تعیین گردد، آنگاه میتوان مقدار زمان کل را بر آن تقسیم نمود و تعداد جهنم ها ( یا وقوع مه بانگ های متوالی ) را محاسبه نمود که ما انسان ها بهمراه کلیه موجودات زنده و غیر زنده یعنی بهمراه طبیعت یا کیهان از آنها عبور خواهیم کرد تا رسیدن به معاد یعنی بازگشت به نظام احسن آفرینش مبداء و آغاز مجدد حیات یا زندگی در سطح کمال ایده آل بهشتی. نتیجه اینکه می توانیم مطمئن باشیم و باور و اعتقاد و ایمان و امید داشته باشیم که هیچکدام از ما انسان ها بابت پندار ها و گفتار ها و کردارهای بد دنیوی و از هیچ بابت دیگری از طرف خداوند متعال مورد استنطاق و مؤاخذه و باز پرسی و بازجوئی و ملامت و سرزنش قرار نخواهیم گرفت و هیچکدام از ما محکوم و دچار و گرفتار عذاب و جزای جهنمی نخواهیم گردید. بر طبق محاسبات کودکانه این حقیر ، طول عمر کلی کیهان به احتمال قریب به یقین برابر خواهد بود با مقدار عددی سرعت نور ( یعنی بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه ) در خلاء بتوان 2 یعنی 90 میلیارد سال. نیمی از این عمر یعنی 45 میلیارد سال به فاز انبساط و نیمی دیگر به فاز انقباض تعلق خواهد داشت. حال محاسبه تعداد جهنم ها را در طول سفر مقطعیِ نزولی و صعودی بین دو حالت کلی مبداء و معاد را به عهده خوانندگان گرامی می سپارم و در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را با بیان مقادیر و اعداد و اوحاد بدرد نیاورده باشم.

عنوان اهورامزدا از سه هجا یا کلمه به شکل زیر ساخته شده است :
الف - اَهو به معنای هو آغازین یا اولیه یا ازلی.
ب - را ، نشانه مفعول بی واسطه می باشد.
پ - پسوند مزدا در اصل و ریشه به شکل مَزِدا نوشته و تلفظ می شده است. بصورت امر نفی ریشه در مصدر زِدودن دارد و به معنای پاک نکن ؛ از یاد نبر بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

لذا واژه ترکیبی اهورامزدا در اصل و ریشه به معنای زیر بوده است : هو آغازین را فراموش نکن و آنرا همیشه به یاد داشته باش.
اوستا هم در اصل و ریشه به شکل هو ستا بوده که دارای دو معنی بوده است ؛ یکی خبری به معنای ستاینده هو و دیگری امری به معنای هو را ستایش کن. هو نام خدای پدر قوم فارسی زبان ایلام ( elam : با تلفظ اِل یا ایل عام ) مخترع یکی از خطوط میخی بوده و محل فرمانروایی زمینی وی در پانتئون یا مجمع خدایان در شهر های شوش و اِشان ( انشان ) بوده است . نگهبان آن مجامع یک موجود افسانه ای به نام humban با تلفظ هوم بان به معنای حافظ یا نگهبان هوم بوده است. در حماسه گیل گامِش قوم فارسی زبان سومر ، نگهبان جنگلی که در آن گیاه افسانه ای هوم می روئیده ، یک موجود افسانه ای دیگری به نام humbaba با تلفظ هوم بابا بوده است. کشیدن برگ های خشک آن گیاه مثل تنباکو حالت خلسه را ایجاد میکرده و نوشیدن عصاره یا شیره آن موجب توقف گذر زمان و جوان ماندن می شده است. نوشتار و تلفظ اصلی و ریشه ای واژه هوم به شکل هوَم بوده است. از زبان و دیدگاه آفریدگار به معنای " من هو هستم " و از دیدگاه انسان آفریده شده به معنای " هوِ من یا خدای من " بوده است. لذا این واژه در مراحل اولیه پیدایش خود در زبان اقوام فارسی زبان ایلامی و سومری گیاه نبوده است. شاید منظور این بوده باشد که هر انسانی که نام هو را بر زبان جاری کند و یاد اورا در سر و دل خود زنده نگاه دارد، از زندگی جاودانه برخوردار خواهد گردید. آئین مزدی سنا در اصل و ریشه یک آئین به خاطر سپردن نام هو و فراموش نکردن آن نام بوده است. قوم سامی اکّد ( akkad : اَک کَد به معنای کوتاه قد یا کوتاه نظر ) واژه هو را اقتباس نموده و پیشوند " یا " را به آن افزوده و آنرا به یاهو ( یا خدا ) تبدیل کرده که بعدا در زبان عبری به یَهوَ مبدل گردیده است. آیه قرآنی در سوره 112 یعنی " قل هوَّ اللهُ احد " در همین رابطه به سه قوم عرب ( arab : آ رَب به معنای رب آغازین یا ازلی ) و یهود و عجم بیان گشته و به این معنا بوده است که دو واژه الله و هو به یک معنا می باشند، یعنی این دو نام یکی اند و اشاره به یک خدای واحد و احد دارند. واژه اوستایی سپنته مینو چیز دیگری نیست غیر از پند های سه گانه معنوی پندار و گفتار و رفتار نیکو. واژه امشاسپند در اصل و ریشه یعنی قبل از پیدایش خاندان و ایل زرتشت بصورت زیر نوشته و تلفظ می شده است : آم شا س پند . حرف س بین شا و پند نشانه یا علامت جمع بوده است و شا مخفف شاه. لذا این واژه ترکیبی در بین مردم سرزمین ایران ماقبل زرتشت و پیدایش پادشاهان پیشدادی و کیانی دو معنا داشته است : یکی پندهای شاهِ عام و دیگری پندهای عامِ شاه. شاهِ عام اشاره به آفریننده آسمان ها و زمین ها و هرآنچه بین آنهاست داشته. آن پندهای عام، هفت تا بوده اند به صورت مخفف " هفت سین " یعنی هفت سرزمین یا دیار و یا سامان کیهانی یا هفت نظم جهانی و هفت زندگی انسانی. خاندان زرتشت و خود وی تلفظ ریشه ای و اصلی امشاسپند و معنای آنرا درک نکرده و آنرا به شش ایزد یا فرشته دستیار اهورامزدا معنی و تفسیر نموده و از راه راست منحرف گردیده اند. از دیدگاه امروز در پشت پرده ضخیم و رنگین و مجلل و باشکوه مراسم چیدن سفره یا میز هفت سین بهنگام بر پایی جشن باستانی عید نوروز یک معنای ژرف و یک راز بزرگ و یک معمای حل نشده نهفته است که در طول تاریخ پیدایش این رسم تاکنون توسط محقیقن و پژوهشگران آئین های کهن باستانی و اوستا شناسان ایرانی و غیر ایرانی کشف نگردیده و به شهود رسانده نشده است. واژه اوستایی" خویدوده " کلمه دیگری است در همین رابطه و در پیوند با نظم های هفتگانه کیهانی و زندگانی های هفتگانه انسانی. تلفظ ریشه ای و معنای اصلی این واژه هم در مقابل فکر و خیال زرتشت و شاگردان و پیروان وی مخفی و پنهان باقی مانده و بعدا توسط مورخین یونانی و اوستا شناسان غربی اشتباها به معنای ازدواج با محارم ترجمه و تفسیر گشته است و اندیشه و فکر و خیال انسان ایرانی را از راه راست دور نموده و تا به امروز به انحراف کشانده است. این واژه در اصل و ریشه خطاب به هر فرد انسانی به معنای 《 خود تو ده تایی 》 بوده است. یعنی خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبداء هر فرد انسانی را از یک خانواده خودی ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن ( به زبان دینی : پنج آدم و پنج حوای خودی ) در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی آفریده و به آنان حیات یا زندگی جاودانه اهداء نموده است و آنهم با هدف زوجیت هر فرد انسانی با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف و در قالب پنج زوج بنیادی و ملکوتی. و کلیه افراد انسانی را هم سن و سال و در یک سن معتدل ملکوتی و همگی را بطور مطلقا همزمان آفریده است، یعنی بدون افزایش جمعیت از طریق آمیزش جنسی والدین و تولید مثل و تسلسل نسل. آن
باور و بینش کهن ایرانیان آریایی - میترائی در زمینه انسان شناسی و کیهان یا جهان شناسی و خدا شناسی یعنی خود ها یا نفس های دهگانه انسانی و زندگانی های هفتگانه انسانی و سامان ها یا نظم های هفتگانه کیهانی بعدا در سرزمین یونان منجر به پیدایش ایده هفت آسمان و یک زمین در مرکز آنها توسط ارسطو و در اسکندریه منجر به پیدایش هیئت یا نجوم بطلمیوسی و در بین اقوام بین النهرین و در بین قوم عرب منجر به باور به سماوات سبعه و الارض گردیده است. خود ها یا نفوس دهگانه آریایی - میترائی منجر به زایش و پیدایش دو واژه در ادبیات یونانی گردیده است به شکل زیر :
الف - phenomen با تلفظ فِن و مِن به معنای من های تجربی و به پیدایش رسیده.
ب - noumen با تلفظ نو مِن یا نُه تا من ، به معنای نُه من استعلائی و به ظهور و پیدایش نرسیده. این دو واژه در اصل و ریشه فارسی بوده اند و متفکرین و اندیشمندان یونانی نه با تلفظ و نه با معنای آنها آشنا نبوده اند. واژه یونانی Category یا Kategorie با تلفظ به زبان انگلیسی کَیتِ گوری و تلفظ به زبان آلمانی کاتِ گوری هم در اصل و ریشه فارسی بوده و افلاطون و ارسطو با تلفظ ریشه ای و معنای اصلی آن آشنایی نداشته و نتوانسته اند آن را به روشنی تفسیر نمایند و معنای نهفته در پشت آنرا کشف و به شهود برسانند. پیشوند کات در این واژه باستانی به معنای کُمُد یا صندوق و یا جعبه می باشد و پسوند گوری به معنای قبری یا به خاک سپرده شده. معنای نهفته در پشت این لفظ از دیدگاه میترائیان آریایی این بوده است که در خاک وجود افراد انسانی یک گنج پربها دفن گردیده است که میتواند کشف شود و محتوای آن به شهود رسانده شود. تصور افلاطون از این واژه این بوده است که در خاک هستی پنج مفهوم بنیادی نهفته است و ارسطو در بررسی زبان و هستی به ده مفهوم بنیادی باور آورده است. در صورتی که این گنج در وجود انسان نهفته است و محتوای آن عبارت اند از :
الف - تمایلات جنسی پنجگانه و سرنوشت های جنسی پنجگانه افراد انسانی.
ب - من ها یا خودها و یا نفوس مجرد دهگانه افراد انسانی.
باور و بینش خردمندان آریایی - هندو یعنی چرخه یا گردش تولد و مرگ و باور و بینش خردمندان آریایی - میترایی یعنی تمایلات و سرنوشت های جنسی پنجگانه و نفوس دهگانه افراد انسانی و متعاقب آن زندگانی های هفتگانه انسانی و سامان ها یا نظم های هفتگانه کیهانی یا جهانی از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان به روش و زبان علمی قابل تفسیر و معنا کردن می باشند و آنهم بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت و نه اوهامی و بریده از واقعیت.
آمدن انسان به عنوان بخش مهمی از کل از برترین حالت ملکوتی یا آسمانی و بهشتی طبیعت یا کیهان یعنی از نظام احسن آفرینش مبداء و وارد شدن او به سلسله طویل نظم ها و حیات های کوتاه مدت دنیوی و رفتن یا بازگشتن وی به آن حالت کمال ایده آل اولیه در معاد بهمراه طبیعت یا کیهان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان جاری گشته و ساری است و صورت می پذیرد و نه از طریق هبوط یا جدایی و ترد و تبعید آدم و حوا از باغ بهشت و پیشگاه خداوند و یا حلول روان یا تناسخ و یا جدایی و قبض روح از کالبد به اصطلاح مادی و مهاجرت یا معراج آن به عالم میانی برزخ در قالب مثالی افلاطونی - صدرایی و یا پریدن جان از قفس تنگ خاکی و پرواز آن از جهان فانی به جهان باقی و یا رهایی من یا نفس مجرد از چاه طبیعت و پراوز و فرار آن به بیرون از افق طبیعت و رسیدن آن به ماوراء طبیعت بهنگام فرا رسیدن لحظه اجل مرگ.
داستان آفرینش شش روزه جهان و خلق آدم و حوای دینی یک افسانه بیش نمی باشد و این افسانه باید از نو سروده شود و آنهم متکی به قدرت و علم و آگاهی مطلق و بیکران خداوند متعال و موجود بودن طرح مطلق آفرینش و اتکاء به شناخت و دانش علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات و به زبان و روش علمی. ما انسان ها در زمینه شناخت خود و طبیعت یا کیهان و یا جهان ( و جهان های موازی و مساوی و بیشمار ) و شناخت خداوند، هنوز در مقدمه راه بسر می بریم و نه در میانه یا مقاطع پایانی راه. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.

بپرس