اباضیه

لغت نامه دهخدا

اباضیه. [ اِ ضی ی َ ] ( اِخ ) فرقه ای از خوارج منسوب به عبداﷲبن اباض و آنان مخالفین خود را از اهل قبله کافر شمرند و گویند مرتکب کبیره موحد است لکن مؤمن نیست ، و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و بیشتر صحابه را کافر خوانند.

فرهنگ فارسی

از فرق خوارج ( ه . م . ) تابع عبد الله بن اباض تمیمی ( نیمه دوم از قرن اول هجری ) اند که پیروانش در مغرب هنوز وجود دارند . اینان بعکس ازارقه نسبت به مخالفان خود مبالغه نمی کنند حتی می گویند می توان با آنان وصلت کرد و از خارجی هم ارث برد . بر روی هم بمسالمت نزدیکتردند . قتال با مخالفان را بطور ناگهانی جایز نمی دانند مگر بعد از دعوت و اتمام حجت و اعلان قتال .
فرقه از خوارج

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] اِباضیّه، یا اَباضیّه، فرقه ای منسوب به عبدالله بن اباض تمیمی و از کهن ترین فرق شکل گرفته در بین مسلمانان. با اینکه این فرقه در برابر اکثریت مسلمانان (اهل سنت و تشیع) گروه کوچکی به شمار می آید، ولی از لحاظ تاریخی و شناخت اعتقادات فرق و مذاهب، دارای اهمیت بسیار است. باورمندان به این فرقه در عمان، زنگبار و شمال آفریقا زندگی می کنند.
اگرچه اباضیان را از خوارج دانسته اند و در برخی اندیشه ها همراه خوارجند، اما متأخرین اباضیه از اینکه آنان را از خوارج بدانند، ابا دارند. آنان در تقابل با دیگر مسلمانان راهی معتدلانه تر از خوارج پیش گرفته اند.
جوامع اباضی تاکنون در انزوای نسبی به سر برده و آن چنان که باید، شناخته نشده اند. ظاهراً اباضیان تنها گروه باقیمانده از خوارج اند، اما چنانکه از منابع بر می آید، صُفریان (گروهی دیگر از خوارج) نیز تا نیمه سدهٔ ۵ق/۱۱م در سرزمین های اسلامی می زیستند. که سرانجام در اباضیه محو شدند.

دانشنامه آزاد فارسی

اِباضیِه
پیروان عبدالله بن اِباض و از فرق معروف خوارج. این فرقه در ۶۵ ق، با کناره گرفتن عبدالله بن اباض از ازارِقِه و برگزیدن راه اعتدال، ظاهراً برای سازش با عبدالمَلِک بن مروان و خروج برضد زُبِیْدیان در بصره، پدیدار شد. پس از او جانشینش ابوالشّعْثاء جابر بن زید اَزْدی نیز همان سیاست را در قبال خلفای اموی در پیش گرفت تا این که حجاج بن یوسف به کشتن اباضیه، همچون دیگر خوارج، پرداخت. در روزگار او بیشتر سران اباضی به عُمان تبعید شدند. پس از جابر، شاگرد ایرانی الاصلش، ابوعبیده مسلم بن کریمۀ تمیمی، بصره را مرکز پنهانی تعلیمات اباضی کرد. با درگذشت ابوعبیده، جماعت اباضیۀ بصره متفرق شدند و خود مراکزی در کوفه، حجاز، حَضْرَموت، یمن و عُمان ایجاد کردند. سپس فرقۀ اباضی به شرق و شمال افریقا، سواحل خلیج فارس و ایران نیز گسترش یافت. هم اکنون گروه هایی از اباضیه در عُمان و شمال افریقا باقی اند و اباضیه کیشِ قبایل عمانی غافری، هِنا و برخی سران دولت عمان و مذهب رسمی این کشور است. عقاید اباضیه جز در پاره ای موارد، موافق اهل سنت و جماعت است. افتراق اصلی آنان از سایرین در کافر دانستن مرتکب گناه کبیره است. در نظر آنان، اصرار بنده بر گناهان صغیره موجب هلاکت است، اما او موحّد است نه کافر و نه فاسق. میان نفاق و شرک تفاوت است؛ منافق کسی است که به خدا دروغ ببندد پس نفاق کفر است نه شرک. خداوند قدیم و فَعّال مایَشاء است و صفات خدا عین ذات اوست. وَهَبیۀ مغرب، به نام های حارثیه و طُرَیفیه از شاخه های معروف این فرقه اند. آراء این فرقه نسبت به زمان آغاز آن بسیار تعدیل شده و کلیه احکام و اعتقادات و مواضع این فرقه هم اکنون در مجموعه ای ۴۳جلدی در عمان به چاپ رسیده است.

پیشنهاد کاربران

اباضیه عمان
Hide Details
FROM:
Mehrdad Vahdati Daneshmand
TO:
Mehrdad Vahdati
Message flagged Saturday, September 22, 2012 6:52:36 PM
اِباضیّه، یا اَباضیّه، فرقه ای از خوارج منسوب به عبداللـه بن اباض تمیمی و از کهن ترین فرق پیدا شده در بین مسلمانان. این گروه را پس از اهل سنت و تشیع می توان از لحاظ تاریخی مهم ترین فرق? اسلامی به حساب آورد. با اینکه این فرقع در برابر اکثریت عظیم امت اسلامی ( اهل سنت و تشیع ) گروه کوچکی به شمار می آیند، از لحاظ تارخی و شناخت اعتقادات فرق و مذاهب دارای اهمیت بسیار است.
...
[مشاهده متن کامل]

جوامع اباضی تاکنون در انزوای نسبی به سر برده و آنچنانکه باید، شناخته نشده اند، ظاهراً اباضیان تنها گروه باقیمانده از خوارجند، اما چنانکه از منابع بر می آید، صُفریان ( گروهی دیگر از خوارج ) نیز تا نیمه سد? 5ق/11م در سرزمینهای اسلامی می زیستند ( ابن حزم، 4/190 ) که سرانجام در اباضیه مستحیل شدند ( دائره المعارف الاسلامیه، 14/230 ) .
اباضیان که از همان آغاز با بعضی از تندرویهای خوارج سازگاری نداشتند، در سده های گذشته در پهنه ای بسیار گسترده ــ حتی در اندلس ــ می زیستند ( ابن حزم، 4/189؛ یاقوت، 4/191 ) و گروههایی از آنان تا زمان ما باقی مانده اند و در عمان، زنگبار و شمال افریقا سکونت دارند. امروزه مذهب عموم قبایل و مردم عمان، زنگبار و شمال افریقا سکونت دارند. امروزه مذهب عموم قبایل و مردم عمان اباضی است ( دروزه، 9/158 ) و قابوس، سلطان این کشور نیز بر همین مذهب است، گرچه رهبر مذهبی ملت به شمار نمی آید ( بریتانیکا، XIII/568 ) . شاید چند مومباسا وجود داشته باشند ( نک‍: اسمیت 280؛ والیری، 274 ) . مذهب اباضیه در میان قبایل بربر شمال افریقا هم نفوذ چشمگیری داشته است و هم اکنون در جبل نَفوسه و زواره ( طرابلس ) ، جزیره جِربه ( تونس ) قبایل وادی میزاب ( الجزایر ) زندگی می کنند ( اسمیت، 279؛ لویکی، «اباضیان. . . »، 3؛ بارونی، 31، 32 ) . در زنگبار مسلماً زمانی گروههایی بسیار اباضی مذهب بوده اند، لیکن امروزه ظاهراً شافعی مذهبند و فقط خانواد? حاکم و نزدیکانشان اباضیند. در تانزانیا هم زمانی اباضیانی بوده اند و شاید امروز هم باشند ( نک‍: بارونی، 32 ) .
اباضیه خود را اهل الحق، اهل الدعوه، اصحاب الدعوه، اهل الوفاق، و مذهب یا فرقه خود را الدعوه، مذهب الحق، فرقه المحقه و فرقه الناجیه می خوانند ( اسمیت، 282, 287؛ اسموگورزوسکی، 268 ) . اینان مذهب خود را کهن ترین مذهب اسلامی، نزدیک ترین مذهب به عصر نبوّت و در عین حال نزدیک ترین مذهب به روح اسلام می دانند ( معمر، 1/61 ) و معتقدند که چون اهل حقند، سرانجام مذهبشان پیروز خواهد شد ( اسمیت، 279؛ نک‍: بارونی، 6 ) . چنین ادعاهایی مخصوص اباضیه نیست، ولی در میان خوارج این قول از بدیهیات است و اینان آنچنان بر حقانیت خود تأکید داشته اند که جز خود را کافر انگاشته اند ــ اگرچه در نظر همگی ایشان کفر دارای یک معنی نیست. وجود اعتدال نسبی و دوری از افراط در اباضیان موجب شده است که آنان نزدیک ترین فرق? خوارج به اهل سنت به شمار آیند ( مبرّد، 2/214؛ ابن حزم، 2/112 ) . در طول زمان بعضی از گروههای اباضیه به اهل سنت نزدیک تر هم شده اند، تا جایی که اکنون اباضیان لیبی و تونس تفاوت اندکی با اهل تسنن دارند، اما اباضیان الجزایر و عمان تا حدود قابل ملاحظه ای بر راه و رسم قدیم اباضی پابرجا مانده اند ( نک‍: بارونی، 31 ) .
اباضیان انتساب خود را به خوارج انکار کرده اند. مورخین برجست?، اباضی همچون برّادی در جواهر المُنْتَقات و شماخی در کتاب السیر، تاریخ پیدایش فرق? اباضی را به زمان خلافت عثمان می رسانند و آن را قدیم تر از خروج خوارج در اردوی حضرت علی ( ع ) می شمارند و علت حرکت مخالفت آمیز اباضیه در مقابل عثمان را هم اعمال خلاف او که منجر به قتلش شد، می دانند ( اسمیت، 277 - 278 ) . البته این سخن نمی تواند دلیل جدا بودن اباضیه از خوارج باشد، بلکه بنابر آنچه خواهد آمد، بیش تر بر یکی بودن ایشان دلالت دارد. به هر حال اباضی? کنونی این را که در زمر? خوارج شمرده شوند، ظلمی به خود می انگارند و خود را بیگانه ترین گروه نسبت به خوارج می شمارند ( معمر، 1/38، 64، 133 ) .
اباضیه لفظ خوارج را به کسانی که بر حضرت علی ( ع ) شوریدند یا از وی کناره گرفتند، اطلاق نمی کنند، بلکه بنابر اعتقاد ایشان خوارج کسانیند که از اسلام خارج شوند، و خروج از اسلام یا با انکار یکی از احکام ثابت و قطعی دین یا با عمل آنچه قطعاً خلاف نصوص احکام دینی که خود همان انکار است، تحقق می یابد. به نظر آنان نزدیک ترین فرقه به این معنی ازارقه اند که دماء مسلمین و اموال ایشان و سبی زنان و فرزندان آنان را حلال می شمرند ( معمر، 1/33 ) . چنانکه ابن اباض خود در نامه ای به عبدالملک بن مروان، صریحاً از ابن ازرق و اتباعش تبری می جوید و ایشان را کافر می خواند ( نک‍: بارونی، 25 ) .
زمین? تاریخی: تاریخ گواه آن است که اباضیه در جریان حرکت خوارج ( ه م ) پدید آمدند و سپس راهی مستقل در پیش گرفتند. البته زمین? انشعاب را ابوبلال مرداس بن اُدَیّه و افکار او فراهم ساخت و این گروه با تأثیر پذیرفتن از راه و روش او، از گروههای تندرو خوارج چون ازارقه و. . . کناره گرفتند. ابوبلال ــ چنانکه در جای خود خواهد آمد ــ حلق? واسطی بود میان جریان اصلی خوارج و گروههای معتدل و میانه رو. پس از شهادت امیر مؤمنان علی ( ع ) ، خوارج چند بار قیام کردند که از آن میان قیام ابوبلال مرداس در زمان یزیدبن معاویه دارای اهمیت خاصی است. وی در 58ق/678م پس از رهایی از زندان عبیداللـه بن زیاد همراه با 30 تن از یاران خود از بصره خارج شد و در آسَک ( میان رامهرمز و ارّجان ) فرود آمد. همراهان او در آنجا 40 تن شدند ( مبرد، 2/183 - 185؛ طبری، 5/313 - 314، 471؛ یاقوت، 1/62 ) . وی از ابتدا اعلام کرد که بر کسی شمشیر نخواهند کشید و با کسی نخواهند جنگید، مگر آنکه به ایشان حمله شود ( مبرد، همانجا؛ ابن عبدربه، 2/240، 241 ) . وقتی وی در آسک به کاروانی از . . .

بپرس