ابعاد

/~ab~Ad/

معنی انگلیسی:
dimensions, measurement, proportions

لغت نامه دهخدا

ابعاد. [ اِ ] ( ع مص ) دور کردن. دور گردانیدن. || راندن. || دور رفتن.

ابعاد. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ بُعد. دوریها.
- ابعاد ثلاثه ؛ سه دوری. دوریهای سه گانه جسم و آن درازا ( طول ) و پهنا ( عرض ) و ژرفا یا ستبرا ( عمق ، ثِخَن ) باشد.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) دورکردن دور گردانیدن راندن . ۲ - ( مصدر ) دور رفتن .
دوریها

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ بعد، دوری ها. ، ~ هندسی طول ، عرض و ارتفاع .
( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) دور کردن ، راندن . ۲ - (مص ل . ) دور رفتن .

فرهنگ عمید

= بُعد
* ابعاد هندسی (ثلاثه، سه گانه ): (ریاضی ) طول (درازا )، عرض (پهنا )، و عمق (ژرفا ).
دور کردن، تبعید کردن.

فرهنگستان زبان و ادب

{dimensions} [فیزیک] حاصل ضربی از کمیت های اصلی فیزیک با توان های مربوط، برای بیان طبیعت کیفی یک کمیت فیزیکی

مترادف ها

girth (اسم)
تنگ اسب، بست، ابعاد، بست آهنی و چرمی، قطر شکم

dimension (اسم)
میزان، بعد، اندازه، اهمیت، ابعاد

فارسی به عربی

طوق

پیشنهاد کاربران

ضلع ها
سویه ها
راستِگان
زوایا
واحد پارامتر های مختلف
زوایا
جنبه های مختلف
زاویه ها

ضلعهای
جنبه ها
aspects
راستاها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس