ابلاس

لغت نامه دهخدا

ابلاس. [ اِ ] ( ع مص ) مأیوس کردن. ناامیدکردن. || ناامید شدن. نومید شدن. مأیوس گشتن. || آواز نکردن ناقه از غایت خواهش گشن. || متحیر و اندوهگین و شکسته خاطر گردیدن. شکسته و اندوهگین شدن. غمگین شدن. || خاموش ماندن از اندوه. || بریده حجت شدن.

فرهنگ فارسی

مایوس شدن، ناامیدشدن، اندهگین شدن
ناامید کردن غمگین شدن

فرهنگ عمید

۱. مٲیوس شدن، ناامید شدن.
۲. اندوهگین شدن.

پیشنهاد کاربران

ابلیس از مبلس گرفته شده است مبلس از ماده ابلاس در اصل به معنی اندوهی است که از شدت ناراحتی به انسان دست می دهد ، و از آنجا که چنین اندوهی انسان را به سکوت دعوت می کند ماده ابلاس به معنی سکوت و بازماندن از جواب نیز به کار رفته ، و از آنجا که در شدائد سخت ، انسان از نجات خود مایوس می شود ، این ماده در مورد یاس نیز به کار رفته است ، و نامگذاری ابلیس به این نام به خاطر همین معنی است که مایوس از رحمت خدا است .
...
[مشاهده متن کامل]

( لا یفتر عنهم و هم فیه مبلسون ) .
هرگز عذاب از آنها تخفیف نخواهد یافت ، و هیچگونه راه نجاتی برای آنان نیست ، و آنها از همه جا مایوس خواهند بود
تفسیر نمونه ج : 21 ص : 121

اساس از ابلاس گرفته شده به معنی یاست و ناامیدی است
چه کسی جز گمراهان از رحمت الله مایوس میشه .
راغب می گوید: ( ابلاس ) به معنای اندوهی است که از شدت گرفتاری به دل روی می آورد - تا آنجا که می گوید - و چون مبلس و اندوهگین بیشتر اوقات خاموش و از فرط اندوه هر کار مهمی را هم فراموش می کند، از این جهت
...
[مشاهده متن کامل]
به کسی هم که در مباحثه و محاکمه ، دلیلش ‍ کند و سست شود، می گویند ( ابلس فلان - فلانی واماند و خاموش شد ) .

بپرس