ابلاغ

/~eblAq/

برابر پارسی: فرمان، دستور، پیام رسانی، رساندن، رسانیدن، فرگفت

معنی انگلیسی:
communication

نامه دهخدا'>

لغت نامه دهخدا

ابلاغ. [ اِ ] ( ع مص ) رسانیدن. گذاردن ( پیام ). ایصال. انهاء. || انذار. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

رساندن، رسانیدن نامه یاپیام بکسی، ابلاغیه: ورقهای که بوسیله آن مطلبی راابلاغ کنند
( مصدر ) ۱- رسانیدن ( نامه یا پیام ) ایصال جمع : ابلاغات . ۲ - رساندن اوراق قضائی بوسیل. مائ مور مخصوص به اشخاصی که در آن اوراق قید شده است . یا ابلاغ حکم . رساندن حکم دادگاه است به محکوم علیه بصورت قانونی . یا ابلاغ دادنامه . رسانیدن حکم بروئ یت اصحاب دعوی یا قایم مقام قانونی آنان بصورت قانونی . یا ابلاغ عادی . رساندن دادنامه است باطلاع محکوم علیه بوسیل. تسلیم رونوشت حکم غیابی به بستگان و خدمه یا الصاق با قامتگاه یا درج در مطبوعات . یا ابلاغ واقعی . تسلیم رونوشت حکم غیابی است بشخص محکوم علیه غایب یا قایم مقام قانونی او بطریق قانونی .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . )رسانیدن ج . ابلاغات .

فرهنگ عمید

۱. رساندن نامه یا پیام به کسی.
۲. (حقوق ) رساندن نامه های قضایی به گیرنده به وسیلۀ مٲمور.
۳. (اسم ) (حقوق ) [مجاز] ابلاغیه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابلاغ به معنی رساندن می باشد. احکام آن در بابهای طهارت، جهاد و وصیت آمده است.
اصطلاح ابلاغ با توجه به کاربرد های مختلف آن اقسام مختلفی نیز دارا می باشد که عبارتند از:۱ - رساندن خبر و پیام، که از آن به «اعلام» تعبیر می شود.۲ - رساندن احکام و معارف دین به مردم، که از آن به «تبلیغ» تعبیر می شود.۳ - رساندن حکم صادر شده از قاضی ای به قاضی دیگر، که به آن «انهاء حکم» گفته می شود.۴ - رساندن صدا به گوش کسی، که از آن به «اسماع» تعبیر می گردد.۵ - ابلاغ به معنای مبالغه در رساندن چیزی به بالاترین حدّ آن ـ از حیث مکان، زمان یا جز آن دو ـ نیز آمده است.
ابلاغ نامه رزمندگان
رساندن نامه رزمندگان اسلام مستحب است.
مبالغه در مضمضه کردن
مبالغه در مضمضه با رساندن آب به انتهای گلو و رساندن آن به بالای بینی در استنشاق مستحب است.
تاثیر ابلاغ در ردّ وصیت
...

[ویکی فقه] ابلاغ (فقه). ابلاغ به معنی رساندن می باشد. احکام آن در بابهای طهارت، جهاد و وصیت آمده است.
اصطلاح ابلاغ با توجه به کاربرد های مختلف آن اقسام مختلفی نیز دارا می باشد که عبارتند از:۱ - رساندن خبر و پیام، که از آن به «اعلام» تعبیر می شود.۲ - رساندن احکام و معارف دین به مردم، که از آن به «تبلیغ» تعبیر می شود.۳ - رساندن حکم صادر شده از قاضی ای به قاضی دیگر، که به آن «انهاء حکم» گفته می شود.۴ - رساندن صدا به گوش کسی، که از آن به «اسماع» تعبیر می گردد.۵ - ابلاغ به معنای مبالغه در رساندن چیزی به بالاترین حدّ آن ـ از حیث مکان، زمان یا جز آن دو ـ نیز آمده است.
ابلاغ نامه رزمندگان
رساندن نامه رزمندگان اسلام مستحب است.
منتهی المطلب (ط.ق) ج۲، ص۹۹۵.
مبالغه در مضمضه با رساندن آب به انتهای گلو و رساندن آن به بالای بینی در استنشاق مستحب است.
نهایة الإحکام ج۱، ص۵۶.
...

دانشنامه آزاد فارسی

رساندن اوراق قضایی (مانند اظهارنامه، اخطاریّه، احضاریه، دادخواست، کیفرخواست، رأی دادگاه، اجراییه و امثال آن) به مخاطب. ابلاغ از سوی مأمورین ادارۀ ابلاغ دادگستری، یا توسط ضابطین دادگستری انجام می شود. ابلاغ به دو گونه است: ابلاغ واقعی و ابلاغ قانونی. ابلاغ واقعی آن است که اوراق قضایی در نشانی مخاطب به شخص او، یا به بستگان، یا به خادمین او، یا، در صورتی که کارمند دولت باشد، به کارگزینی ادارۀ متبوع مخاطب داده شود (مادۀ ۶۸ قانون آئین دادرسی مدنی). ابلاغ قانونی آن است که مخاطب در نشانی مربوطه حضور نداشته باشد و کس دیگری هم نباشد که از طرف او ابلاغ را دریافت کند، یا از دریافت خودداری نمایند که در این صورت ورقۀ ابلاغ در محل به نشانی الصاق می شود (مادۀ ۶۹). در صورتی که مخاطب مجهول المکان باشد، ابلاغ قانونی از طریق آگهی در روزنامه های کثیرالانتشار انجام می شود (مادۀ ۷۳). ابلاغ به مخاطب که در خارج از کشور اقامت دارد از طریق مأموران کنسولی و سیاسی ایران در محل انجام می شود (مادۀ ۷۱).

مترادف ها

signification (اسم)
معنی، اظهار، مفهوم، مفاد، تعیین، ابلاغ، نص صریح

prophecy (اسم)
رسالت، پیش گویی، غیب گویی، نبوت، ابلاغ

پیشنهاد کاربران

رسانش
آگاه کردن کسی از چیزی، رساندن مطلبی به کسی
فرگفتن
اطلاع دادن
به آگاهی رساندن، یاد آوری کردن
به آگاهی رساندن

بپرس