ابن خلدون

/~ebnexaldun/

لغت نامه دهخدا

ابن خلدون. [ اِن ُ خ َ ] ( اِخ ) ابومسلم عمربن احمدبن خلدون حضرمی. از خاندان مبرز اشبیلی. شاگرد مسلمه. او به تتبع فلسفه و ریاضی و نجوم و طب می پرداخت و در اشبیلیه به سال 448 هَ.ق. درگذشت. ( از تاریخ اطبای عرب لکلرک ).

ابن خلدون. [ اِ ن ُ خ َ ] ( اِخ ) ابوزید عبدالرحمن بن محمدبن محمدبن حسن حضرمی یمنی. شاید از ابناء. یکی از بزرگان و مشاهیر حکماء مورخین. خلدون جد اعلای او از مردم حضرموت بوده و باندلس هجرت کرده بود و در شهر قرمونه و اشبیلیه عده ای از مردم این خاندان از اعیان رجال و کبارعلما بوده اند. آنگاه که مسیحیان اشبیلیه را از مسلمین بازستدند جد او بتونس رفت و صاحب ترجمه در 732 هَ.ق. بدانجا بزاد و در اوان صِبا نزد پدر و دیگر دانشمندان در مدتی کوتاه ادب و فنون و علوم متنوعه دیگر فراگرفت. پدر و مادر و نزدیکان و بیشتر اساتید اودر بیماری طاعونی عام درگذشتند و او از غایت اندوه به ترک تونس جازم گشت لکن محمدبن تافراگین حکمران تونس او را از این عزیمت بازداشت و طغرانویسی خویش بدومحول کرد. در جنگی که متعاقب آن پیش آمد و محمد مزبور مغلوب گشت ابن خلدون با او به سبته شد و از آنجا بتلمسان و بسکره رفت. ملوک طوائف این نواحی مقدم او را گرامی داشتند و در عنفوان شباب صیت علم و فضل او بهمه اقطار مغرب برسید و امیر فاس ابوعنان یکی از دوستاران و مروجین علم او رابنزد خویش خواند و ابن خلدون بپذیرفت و بفاس رفت ( 755 ) و رتبت کاتبی سلطان فاس بدو مفوض گشت ، در این وقت هنوز از پای طلب نمی نشست و از علماء مهاجر اندلس و دانشمندان بومی مغرب استفادات علمی میکرد لکن دیری نگذشت که دچار تهمت های حُسّاد گشت و بسعایت آنان معزول و محبوس گردید و تا مرگ ابوعنان در بند ببود و پس از او رهائی یافت و ابوسالم مرینی جانشین ابوعنان اورا به ریاست کاتبان خویش برگزید ( 760 ) و در این وقت طبع او بشعر و شاعری گرایید و قصاید بلیغه بسیاری بسرود لکن ابن مرزوق خطیب بعناد و خصومت او برخاست وبه وشایت او از توجه ابوسالم نسبت بوی بکاست ، پس ازوفات ابوسالم عمر وزیر که امور فاس بدو محول بود ابن خلدون را در مقام خویش بازماند. در آن وقت ابن خلدون آرزوی سیاحت اندلس کرد و از وزیر دستوری گرفت و زن و فرزندان به قسنطینه نزد خال خویش فرستاد و خود به غرناطه رفت ( 764 ) و بتوصیه لسان الدین بن خطیب وزیر، مورد اعزاز و اکرام ابن احمر امیر غرناطه شد. پس از یک سال بخواهش امیر قشتاله بدانجا رفت و آن امیر با آنکه نصرانی بود از احترام او چیزی فرونگذاشت و اقامت او را نزد خویش تقاضا کرد و گفت در صورت قبول این خواهش ، املاک موروثه ابن خلدون را نیز که در اشبیلیه داشته است بدو باز خواهد داد لکن ابن خلدون نپذیرفت و امیر او را با هدایا و تحف گرانبها بغرناطه بازگردانید. در این وقت ابن خلدون از ابن احمر برای دیدار زن و فرزند خویش اجازت سفر خواست و ابن احمر رخصت نفرمود و کشتی خاص بقسنطینه فرستاد و عیال او را بغرناطه بازگردانید. بار دیگر به تفتین بدخواهان در دوستی او و ابن خطیب برودتی پیدا آمد و ابن خلدون اندلس را ترک گفت و به بجایه رفت و امیر بجایه ابوعبداﷲ او را منصب وزارت یا حاجبی داد وپس از آنکه مدتی در آن شغل بسر برد از آزار و ایذاءبداندیشان ، بجایه را ترک گفت و به بسکره در نواحی صحرای کبیر گوشه گرفت. در این اثنا حاکم تلمسان و وزیر غرناطه هر دو، او را بخدمت خود میخواندند و او اجابت هیچیک نکرد و وقت خویش وقف تألیف و مطالعه فرمود. پس از چندی از جانب حاکم تلمسان ابوحمو بسفارت خاص برفتن اندلس مأمور شد و در اثنای راه حاکم فاس عبدالعزیز مرینی او را دستگیر و یک روز توقیف و سپس آزاد کرد و بمشاغلی چند بگماشت. در 776 از ابوالعباس حاکم فاس رخصت گرفت و باز به اندلس شد و ابن احمر او را بجای ابن خطیب بوزارت برگزید و در این هنگام خواست خانواده خود را بفاس بازگرداند، امیر تلمسان مانع آمد و ابن خلدون خود برفتن تلمسان ناگزیر گشت ، امیر تلمسان تقاضای استخدام وی کرد لکن او از تقلد امور ملکی بیزاری و تنفر نمود و در قلعه بنی سلامه از بلاد بنی توجین عزلت گزید و بمطالعه و نوشتن تاریخ مشهور خویش پرداخت. و در 780 بتونس مسقطالرأس خود بازگشت و بتدریس اشتغال جست. لکن شهرت فضل و توجه خاص امیرابراهیم بن عباس بدو و به تاریخ نوشته او، نیات سوء کوته نظران را بر او برانگیخت چنانکه در 784 از ترک تونس و هجرت به اسکندریه ( از طریق بحر ) ناگزیر گشت و از آنجا بزیارت خانه شد لکن توفیق حج نیافت و بقاهره بازگشت و در جامع ازهر بتدریس مشغول و از دست برقوق سلطان مصر به قاضی القضاتی مذهب مالکی منصوب گشت ( 786 ) وعیال خویش بازگردانیدن خواست. از سوء حظ، کشتی بشکست و کسان او همگی فروشدند، در عقیب این مصیبت او از شغل قضا استعفا گفت و بقیت عمر را در قاهره بتدریس و تألیف و مکاتبه با ادبای اندلس و مغرب صرف کرد و در789 ایفای فریضه حج کرد و آنگاه که تیمور لنگ ممالک شام بگرفت در معیت برقوق بحضور تیمور بار یافته بعنایت او نایل گشت. وفات او در 806 یا 808 است. کتاب تاریخ او موسوم به کتاب العبر و دیوان المبتدء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر در هفت مجلد ضخم به طبع رسیده و مقدمه آن که یکی از هفت مجلد است در فلسفه تاریخ و اجتماعات باشد و آنرا علم عمران نامیده و خود را حقاً مخترع و موجد آن گفته است و بی شبهه چنین است و بعید نمی نماید که منتسکیو و دیگر علمای اجتماع متأخر، از این اثر ملهم و متأثر شده باشند.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابوزید عبد الرحمن بن محمد از بزرگان حکما و مورخان ( و . تونس ۷۳۲ - ف . ۸٠۶ یا ۸٠۸ ه ق . ) . وی چون شهرت علمی یافت بدعوت ابو عنان حاکم فاس بان دیار شتافت و سپس بسعایت حاسدان بزندان افتاد و پس از رهایی بشاعری گرایید . سفری بقسطنطنیه و غرناطه و قشتاله کرد و عاقبت در قلعه بنی سلامه ( از بلاد بنی توجین ) عزلت گزید و بنوشتن تاریخ معروف خود مشغول گردید و سپس بتونس بازگشت و بتدریس پرداخت و بعد در جامع ازهر تدریس کرد . در مصر قاضی القضاه شد و سپس استعفا داد و بتدریس در قاهره اشتغال ورزید. کتاب تاریخ او موسوم به [ کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و- العجم و البربر ] معروف است .
یکی از بزرگان و مشاهیر حکمائ مورخین

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن محمد بن محمد بن الحسن بن محمد بن جابر الخضرمی (حَضرَمی) الاشبیلی المالکی که معروف به ابن خلدون، وی تاریخ نگار، جامعه شناس، مردم شناس و سیاست مدار بود. وی را از پیشگامان تاریخ نگاری به شیوهٔ علمی و از پیشگامان علم جامعه شناسی می دانند.
آموزش های آغازین را را نزد پدرش فراگرفت و سپس نزد علمای تونسی قرآن و تفسیر، فقه، حدیث، علم رجال، تاریخ، فن شعر، فلسفه و منطق آموخت. از اندیشندان بلندپایه دنیای اسلام است که به دلیل نگارش مقدمه به عنوان بنیانگذار جامعه شناسی علمی شناخته شده است. درباره اندیشه های وی آثار فراوانی تالیف شده که ضمن هر کدام به نوعی تازه شکل گیری افکار و اندیشه های او را مطرح کرده و دیدگاه هایش را درباره تحول در جامعه تشریح کرده اند.
مشایخ
علم فقه را نزد قاضی الجماعه ابن عبدالسلام و همچنین عبدالمهمین خضرمی و محمد بن ابراهیم اربیلی و دیگران آموخت.
فعالیت سیاسی
وی در تونس به دنیا آمد و افزون بر شخصیت علمی، بخش های از عمر خویش را در کارهای حکومتی هم گذراند. وی در سال ۷۵۵ فاس مراکش شغل کتابت فرامین دولتی را برعهده داشته است. از سال ۷۵۸ قریب دو سال در زندان ماند. آنگاه بار دیگر ریاست دیوان انشاء و سپس دیوان مظالم را عهده دارد شد. وی پس از پشت از پشت سرگذاشتن شکست های سیاسی چندی در سال ۷۶۴ عازم غرطانه در اسپانیا شد. نخستین تجربه سیاسی او نمایندگی سلطان غرطانه برای بستن پیمانی با سلطان مسیحی اسپانیا با نام پدرو اول بود که در اشبیلیه دیدار کرد و کارش را با موفقیت انجام داد. اندکی بعد مجبور شد تا غرطانه را هم ترک کند. وی در سال ۷۶۵ بار دیگر به بجایه در شمال افریقا رفت و نزد ابوعبدالله سلطان بنی حفص احترام کاملی یافت و کار اداره شهر به او سپرده شد. یکسال بعد ابوعبدالله سقوط کرد و ابن خلدون این بار برای همیشه با سیاست خداحافظی کرد.
فعالیت علمی
...

[ویکی اهل البیت] ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حَضرَمی (۸۰۸-۷۳۲ ه‍ـ.ق، تونس) معروف به «ابن خلدون»، تاریخ نگار، جامعه شناس، مردم شناس و سیاست مدار عرب مسلمان است. وی را از پیشگامان تاریخ نگاری به شیوه علمی و از پیشگامان علم جامعه شناسی می دانند که حدود ۴۰۰ سال پیش از اگوست کنت - مؤسس علمی به نام جامعه شناسی می زیسته است. ابن خلدون این علم جدید را عمران نام نهاد.
عبدالرحمن آموزش های آغازین را را نزد پدرش فراگرفت و سپس نزد علمای تونسی قرآن و تفسیر، فقه، حدیث، علم رجال، تاریخ، فن شعر، فلسفه و منطق آموخت. او در دربار چند امیر در مراکش و اندلس (جنوب اسپانیا) بکار سیاسی پرداخت، اما در ۴۲ سالگی به نگارش کتابی پیرامون تاریخ جهان رو آورد که مقدمه آن بیش از خود کتاب شناخته شده است.
این کتاب تاریخی موسوم به «العبر و دیوان المبتداء والخبر فی ایام العرب والعجم والبربر» در هفت جلد به دلیل سبک بدیع و نگرش نوینش، توجهات بسیاری را به خود جلب داشت و از دلایل اصلی شهرت وی است.
کتاب او با نام «مقدمه ابن خلدون» در ایران شهرت دارد و توسط محمد پروین گنابادی به فارسی ترجمه شده است.
او به عنوان بزرگترین اندیشمند شرق شناخته می شود. در کتاب مقدمه وی از تکرار تاریخ در یک چرخه شش نسلی سخن گفته. این چرخه از آغاز یک اجتماع با تکیه بر کشاورزی سپس فنون آغاز می شود. در آخرین مرحله اجتماع چنان قدرتمند می شود که مردم آن به هنر و موسیقی روی می آورند و پس از آن مردم از فرط امنیت و بی نیازی تعصب خود را نسبت به جامعه از دست می دهند تا این که قوم دیگری آن جامعه را از خارج فتح می کند و در اینجا تاریخ بر همین منوال تکرار می شود.
او برای مثال می گوید که ایرانیان از عربها شکست خوردند. عربها از ترکان سلجوقی و ترکان نیز از مغولها شکست خوردند. اگرچه عقاید ابن خلدون تحت تأثیر افکار افلاطون و به خصوص سیاست ارسطو است اما این دانشمند توانسته با اندیشه یونانی و با نگاه ژرف و تجربه طولانی خویش به عنوان سیاست مداری کارکشته تئوری های نوین جامعه شناسی خود را توسعه دهد. از ابن خلدون به عنوان بنیانگذار علم تاریخ هم یاد می شود. او در همین کتاب برای نخستین بار شیوه هایی علمی برای استخراج حقیقت از منابع دست اول را طراحی کرده است. اثر معروف دیگر او کتاب العبر است.
ابن خلدون از مورخان مشهوری است که به توصیف و تحلیل واقعه ی عاشورا پرداخته و گزارشهایی البته آمیخته به تعصب و غیرمنصفانه ارائه نموده است. ابن خلدون متوفی (806 یا 808) است که هم امام حسین علیه السلام را که بر اجتهاد خود عمل کرده شهید و مأجور دانسته و هم یزید را که برابر اجتهاد خود برابر امام ایستاده برحق خوانده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس