ابن خمار

لغت نامه دهخدا

ابن خمار. [ اِ ن ُ خ َم ْ ما ] ( اِخ ) ابوالخیر حسن بن سواربن بابأبن بهرام خوارزمی. مولد او به بغداد به سال 331 هَ.ق. فاضلی منطقی ، شاگرد یحیی بن عدی. در طب و فلسفه استاد بود و مأمون بن محمد خوارزمشاه او را از بغداد بخوارزم بخواست و ندیم و طبیب خاص خویش کرد و آنگاه که سلطان محمود غزنوی بر خوارزم دست یافت او را بغزنه برد و بدانجا در 102 سالگی مسلمانی گرفت و تا پادشاهی سلطان ابراهیم بزیست. روزی سواره از بازار کفشگران میگذشت اسب او از اشتری برمید و وی را بیفکند و او از این زخم در 108 سالگی به سال 440 درگذشت. شیخ الرئیس ابوعلی بن سینا نام وی را بعظمت می بُرد و آرزوی دیدار او میکرد. و در تتمه صوان الحکمه آمده است که سلطان محمود پس از اسلام آوردن ابوالخیر ناحیت خماررا از اعمال غزنه باقطاع وی کرد و از این رو او را ابن خمار گفتند. لکن ابن الندیم که سالها پیش از رفتن او بغزنه و ظاهراً به بغداد او را دیده است کنیت او را ابوالخیربن خمار گوید و از اینرو گفته صاحب صوان الحکمه بر اساسی متین نیست و بی شبهه خمار لقب یا نام یکی از اسلاف اوست. و نیز صاحب صوان الحکمه گوید او رادر اجزاء علوم حکمت تصانیف بسیار است و ابوالخیر رابقراط ثانی گویند و در تدبیر مشایخ تصنیفی لطیف دارد. ابن الندیم گوید: ابوالخیر حسن بن سواربن بابأبن بهرام ، معاصر ما از افاضل منطقیین و شاگرد یحیی بن عدی است در نهایت ذکاء و فطنت. مولد 331. او راست : کتاب الهیولی در یک مقاله. کتاب الوفاق بین رأی الفلاسفة والنصاری در سه مقاله. کتاب تفسیر ایساغوجی ، مشروحاً. کتاب تفسیر ایساغوجی ، مختصراً. کتاب الصدیق و الصداقة در یک مقاله. کتاب سیرةالفیلسوف در یک مقاله. کتاب الحوامل و آن مقالتی است در طب. کتاب دیابطا یعنی تقطیر در یک مقاله. کتاب الاَّثار المخیلة فی الجو الحادثه عن البخار المائی و هی الهالة و القوس و الضباب در یک مقاله و آنرا از سریانی به عربی نقل کرده. کتاب الاَّثارالعلویه و آن نیز ترجمه است. کتاب اللبس فی الکتب الاربعة فی المنطق ، الموجود من ذلک. کتاب مسائل ثَاُوفرسطس و آنرا نیز نقل کرده است. کتاب مقالة فی الاخلاق و آن هم ترجمه است.

فرهنگ فارسی

فاضلی منطقی شاگرد یحیی بن عدی که در طب و فلسفه استاد بود

پیشنهاد کاربران

بپرس