ابن زهر

لغت نامه دهخدا

ابن زهر. [ اِ ن ُ زُ ] ( اِخ ) چند تن از دانشمندان خاندانی اندلسی بدین کنیت مشهورند، از نسل مردی موسوم بزهر ایادی عدنانی ، مهاجر باندلس و متوطن به اشبیلیه : 1 - ابوبکر محمدبن زُهر فقیه. معروف بفصاحت و کرم. او به 86 سالگی در سال 422 هَ.ق. بشهر طلبیره درگذشته است. 2 - ابومروان عبدالملک بن محمدبن مروان ،فرزند ابوبکر مزبور. او سفری بمشرق کرده و چندی به بغداد و مصر و قیروان ریاست اطبا داشته و سپس در دانیه مسکن گزیده و تا آخر عمر بدانجا بزیسته و نام او در اقطار اندُلس مشهور شده است. 3 - ابوالعلا زهربن عبدالملک بن زهر فرزند ابومروان مذکور. در طب و نیز در ادب و حدیث بارع و بدرباربنی عباد در اشبیلیه صاحب مکانتی شامخ بوده و پس از خلع معتمد عبادی چندی وزارت یوسف بن تاشفین مرابطی داشته است. ابوالعلا دانش طب از پدر خویش و هم ابوالعینا فراگرفته و در عمل نیز ماهر بوده است. گویند آنگاه که قانون ابن سینا را بمغرب بردند ابوالعلا را پسند نیامد و گفت جنبه عملی این کتاب ضعیف است. او راست : کتاب الخواص. کتاب الادویةالمفرده. کتاب الایضاح بشواهد الافتضاح. حل شکوک الرازی علی کتاب جالینوس. کتاب المجرّبات. مقالة فی الرّد علی ابی علی بن سینا. وفات او به سال 525 هَ.ق. بوده است. 4 - ابومروان عبدالملک بن زهر فرزند ابوالعلاء سابق الذکر. در دانش طب مشهور وکتب او مرجع اطبای قرون وسطی بوده. طب نزد پدر خویش خواند و ابن رشد دانش طب از او آموخت و او را پس ازجالینوس بزرگترین ِ اطبا میشمرد. ابن زهر بعلتی نامعلوم چندی گرفتار حبس بود. و سپس بدربار عبدالمؤمن موحدی مقام وزارت یافت و به سال 557 هَ.ق. در اشبیلیه به بیماری خراج ردّی بمرد. گور او در مقبره پدرش به اشبیلیه است. از کتب اوست : کتاب التیسیر فی المداوات و التدبیر، و آنرا برای ابن رشد نوشته و آن به زبان لاطینی ترجمه و طبع شده است. کتاب الاقتصاد فی اصلاح النفس و الاجساد، و آنرا بتقاضای امیر ابراهیم بن یوسف بن تاشفین تصنیف کرده. در مبحث کسر عظام از این کتاب گوید: «علم تشریح استخوان آسان است و طبیب را کافی است که یک بار آنرا بدقت ببیند و بجای خود قرار دهد». و از این کلام ظاهر میشود که اطبای مسلمین برخلاف ظاهر شرع استخوان اموات در دسترس خویش داشته اند. کتاب الاغذیه. مقالة فی علل الکلی. کتاب فی علة البرص و البهق. و چون کتب او بعبری ترجمه شده بعض نویسندگان مغرب بخطا او را یهودی گفته اند. او را در معالجات اقتراحاتی خاص است و در کشف و وصف پاره ای امراض مبتکر ومخترع است. در آخر عمر از اعمال جراحی و بالخاصه ازاخراج سنگ مثانه اجتناب میوزریده است. 5 - حافظ ابوبکر محمدبن عبدالملک معروف بحفید. مولد او به سال 504یا 507 هَ.ق. و وفات در سنه 595 بوده است. هرچند در هر دو دانش طب و ادب بارع بود لکن شهرت او در شعرو ادب بیش از طب است. او در دربار ابویعقوب یوسف المنصور و پس از او ابوعبداﷲ محمد الناصر حرمت و مکانت بسزا داشته چنانکه ابوزید عبدالرحمن ، وزیر ابویعقوب بر او رشک می برده و در آخر او و دخترخواهرش را که امراض زنانه و قابلگی میدانسته بزهر بکشته است. 6 - ابومحمد عبداﷲبن محمد ( 577-602 هَ.ق. ). او نیز چون پدر و سایر اسلاف خویش شغل طبابت می ورزید و در دربار منصور ناصر موحدی مرتبتی بلند داشت. عاقبت او را بزهربکشتند و جسد او را از رباط باشبیلیه حمل و در گورستان خاندان او بیرون باب النصر بخاک سپردند. ابومحمد دو پسر داشت و هر دو طبیب بودند یکی از آن دو ابوالعلاء فقط به تتبع کتب جالینوس می پرداخت. ( ابن خلکان ) ( عیون الانباء ) ( کشف الظنون ) ( تاریخ اطبای عرب لکلرک ).

فرهنگ فارسی

چند تن از دانشمندان خاندانی اندلسی بدین کنیت مشهورند

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِبْن زُهْر، لقب افراد خاندانی منسوب به اِیاد بن مَعَدّبن عدنان که در سده های ۴ تا ۷ق/۱۰ تا ۱۳م، فقیهان، پزشکان ، ادیبان و وزیرانی نامدار از آن برخاستند.
شاخه اسپانیایی این خاندان از آغاز سده ۴ق در جَفْن شاطبه ، واقع در اندلس شرقی ، اقامت گزیدند. نیای این خاندان «زُهْر» نام داشته، از این رو افراد آن به «ابن زهر» شهرت یافته اند. آنان بعدها به دیگر شهرهای اندلس و مراکش انتقال یافتند، چنانکه آثار خانه های آنان تا ۶۴۵ق/۱۲۴۷م که مسیحیان بر شاطبه تسلط یافتند، بر جای بوده است. افراد این خاندان در چند نسل متوالی به مدارج علمی و مناصب مهم سیاسی دست یافتند و پزشکان آنان که مایه افتخار مغربیان بودند. در دربارهای سلاطین و امرای بنوعباد ، مرابطون و موحدون در اندلس و مراکش به خدمت اشتغال داشتند.
افراد مشهور خاندان
افراد مشهور خاندان ابن زهر اینانند:
← محمد بن مروان بن زهر
(۱) ابن ابار محمد بن عبدالله، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش عزت عطار، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.(۲) ابن ابی اصیبعه احمد بن قاسم، عیون الانباء، بیروت، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۷م.(۳) ابن ابی زرع فاسی علی، الانیس المطرب، رباط، ۱۹۷۲م.(۴) ابن بشکوال خلف بن عبدالملک، الصلة، قاهره، ۱۹۶۶م.(۵) ابن خطیب محمد بن عبدالله، جیش التوشیح، به کوشش هلال ناجی، تونس، ۱۹۶۷م.(۶) ابن خلکان، وفیات الاعیان.(۷) ابن خیر محمد، فهرسة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، سرقسطه، ۱۸۹۳م.(۸) ابن دحیه عمر بن حسن، المطرب بن اشعار اهل المغرب، به ک وشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.(۹) ابن رشد محمد بن احمد، الکلیات، اسپانیا، ۱۹۳۹م.(۱۰) ابن زهر عبدالملک، التذکرة فی الدواء المسهل، به کوشش محمد عربی خطابی، الطب و الاطباء فی الاندلس الاسلامیة، بیروت، ۱۹۸۸م.(۱۱) ابن زهر عبدالملک، التیسیر فی المداواة و التدبیر، به کوشش میشیل خوری، دمشق، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.(۱۲) ابن سعید علی بن موسی، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.(۱۳) ابن سناء الملک هبة الله بن جعفر، دارالطراز، به کوشش جودت رکابی، دمشق، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.(۱۴) ابن شاکر کتبی محمد، عیون التواریخ، به کوشش فیصل السامر و نبیله عبدالمنعم داوود، بغداد، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.(۱۵) ابن ظافر علی، بدائع البدائة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۰م.(۱۶) ابن عذاری محمد، البیان المغرب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۷م.(۱۷) انصاری محمد بن محمد، الذیل و التکملة لکتابی الموصول و الصلة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.(۱۸) پالنسیا آنخل گونزالس، تاریخ الفکر الاندلسی، ترجمه حسین مؤنس، قاهره، ۱۹۵۵م.(۱۹) تجیبی صفوان بن ادریس، زادالمسافر، به کوشش عبدالقادر محداد، بیروت، ۱۹۷۰م.(۲۰) حاجی خلیفه، کشف الظنون.(۲۱) حمارنه سامی خلف، «ابن زهر، ابومروان عبدالملک بن ابی العلاء»، زندگی نامه علمی دانشوران، به کوشش احمد بیرشک، تهران، ۱۳۶۷ش.(۲۲) کابخانه خدیویه، فهرست نسخ خطی.(۲۳) خوری میشیل، التعریف بابن زهر، مجلة مجمع اللغة العربیة بدمشق، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م؛ س ۴۹، شم ۴؛(۲۴) دجیلی عبدالصاحب عمران، اعلام العرب، نجف، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.(۲۵) دورانت ویل، تاریخ تمدن (عصر ایمان)، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اقبال.(۲۶) ذهبی محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.(۲۷) ذهبی محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.(۲۸) ذهبی محمد بن احمد، العبر، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.(۲۹) سارتن جورج، مقدمه بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدری افشار، تهران، ۱۳۵۵ش.(۳۰) کتابخانه شفیع، نسخ خطی.(۳۱) کتابخانه مجلس شورای ملی، نسخ خطی.(۳۲) صفدی خلیل ابن ایبک، توشیع التوشیح، به کوشش البیر حبیب مطلق، بیروت، ۱۹۶۶م.(۳۳) صفدی خلیل ابن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.(۳۴) عامری حرضی یحیی ابن ابوبکر، غربال الزمان، به کوشش محمد ناجی زعبی العمر، دمشق، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.(۳۵) عربی خطّابی محمد، الطب و الاطباء فی الاندلس الاسلامیة، بیروت، ۱۹۸۸م.(۳۶) عنان محمد عبدالله، عصر المرابطین و الموحدین، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.(۳۷) فروخ عمر، تاریخ الادب العربی، بروت، ۱۹۸۲م.(۳۸) قاضی عیاض عیاض بن موسی، ترتیب المدارک، به کوشش احمد بکیر محمود، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.(۳۹) قطب الدین اشکوری، محبوب القلوب، نسخه عکسی دانشگاه تهران، شم ۴۸۸۹.(۴۰) کحاله عمررضا، المستدرک علی معجم المؤلفین، بیروت، ۱۴۰۶ق.(۴۱) مراکشی عبدالواحد، المعجب، به کوشش محمد سعید عریان و محمد عربی علمی، قاهره، ۱۹۴۹م.(۴۲) کتابخانه مرکزی، نسخ خطی.(۴۳) مقری احمد بن محمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف شیخ محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.(۴۴) کتابخانه ملی، نسخ خطی.(۴۵) منجد صلاح الدین، «التعریف بالمخطوطات، مصادر جدیدة عن تاریخ الطب عندالعرب»، مجلة معهد المخطوطات العربیة، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م، س ۵، شم ۲.(۴۶) واندیک ادوارد، اکتفاء القنوع بما هو مطبوع، به کوشش محمد علی بیلاوی، قاهره، ۱۳۱۳ق.(۴۷) یاقوت حموی، معجم الادبا.(۴۸) فلوگل گوستاو، نسخ خطی عربی فارسی ترکی، هیلدسهایم/نیویورک، ۱۹۷۷.(۴۹) ال لکلرک، تاریخچه پزشکی عربی، نیویورک، ۱۹۷۱.(۵۰) اف ووستنفلد، تاریخچه از پزشکان عرب و طبیعت، نیویورک، ۱۹۷۸.

[ویکی فقه] ابن زهر (ابهام زدایی). ابن زهر ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • خاندان ابن زهر، اِبْن زُهْر، لقب افراد خاندانی منسوب به اِیاد بن مَعَدّ بن عدنان در سده های ۴ تا ۷ق/۱۰ تا ۱۳م • ابن زهر ابوالعلاء زهر بن عبدالملک، ابوالعلاء زهر بن عبدالملک، پزشک و وزیر اشبیلی، یکی از شخصیت های ابن زهر• ابن زهر ابوبکر حفید محمد بن عبدالملک، ابوبکر محمد بن عبدالملک بن زهر، معروف به ابوبکر حفید، یکی از شخصیت های ابن زهر• ابن زهر ابوبکر محمد بن مروان، ابوبکر محمد بن مروان بن زهر ایادی، محدث، فقیه مالکی، یکی از شخصیت های ابن زهر• ابن زهر ابومحمد عبدالله بن محمد، ابومحمد عبدالله بن محمد بن عبدالملک، یکی از شخصیت های ابن زهر• ابن زهر ابومروان عبدالملک بن زهر، ابومروان عبدالملک بن زهر، پزشک و وزیر اشبیلی و مهم ترین شخصیت خاندان ابن زهر• ابن زهر ابومروان عبدالملک بن محمد، ابومروان عبدالملک بن محمد بن مروان بن زهر، فقیه و طبیب اشبیلی، یکی از شخصیت های ابن زهر
...

پیشنهاد کاربران

اِبْن ِ زُهْر، لقب افراد خاندانى منسوب به اِیاد بن مَعَدّبن عدنان که در سده های 4 تا 7ق /10 تا 13م ، فقیهان ، پزشکان ، ادیبان و وزیرانى نامدار از آن برخاستند. شاخة اسپانیایى این خاندان از آغاز سدة 4ق در جَفْن شاطبه ، واقع در اندلس شرقى ، اقامت گزیدند. نیای این خاندان زُهْر نام داشته ، از این رو افراد آن به ابن زهر شهرت یافته اند ( سارتن ، 2 ( 1 ) /1314 ) . آنان بعدها به دیگر شهرهای اندلس و مراکش انتقال یافتند، چنانکه آثار خانه های آنان تا 645ق /1247م که مسیحیان بر شاطبه تسلط یافتند، بر جای بوده است ( ابن ابار، 1/334 ) . افراد این خاندان در چند نسل متوالى به مدارج علمى و مناصب مهم سیاسى دست یافتند ( ذهبى ، تاریخ الاسلام ، 114؛ ابن خلکان ، 4/434 ) و پزشکان آنان که مایة افتخار مغربیان بودند ( ابن ابار، همانجا ) . در دربارهای سلاطین و امرای بنوعباد، مرابطون و موحدون در اندلس و مراکش به خدمت اشتغال داشتند. افراد مشهور خاندان ابن زهر اینانند:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ابوبکر محمد بن مروان بن زهر ایادی ( 338 - 422ق / 949 - 1031م ) ، محدث ، فقیه مالکى و وزیر در اشبیلیه 1. وی در قرطبه از ابوبکر محمد بن معاویة قرشى اموی ، ابو ابراهیم اسحاق بن ابراهیم ، ابوبکر بن زرب ، ابوعلى قالى بغدادی و دیگران روایت شنید و نقل کرد ( ابن بشکوال ، 2/514 ) . دیگر شیوخ وی را قاضى عیاض ( 4/747 ) و ذهبى ( سیر، 17/422 ) نام برده اند. کسانى چون ابوالمظفر ابن سلمة طلیطلى ، حاتم بن محمد، ابوعبدالله محمد بن حصار خولانى ، ابن فرات بطلیوسى و جمعى دیگر از وی روایت کرده اند ( همانجا ) . ابن زهر به هنگام قیام ابوالقاسم بن عباد در اشبیلیه بر جان خود بیمناک شد و به طلیطله رفت و مدتى در آنجا به تدریس فقه مشغول شد. پس از آن به حدود شرقى اندلس رفت و در 86 سالگى در شهر طلبیره 2 درگذشت . پس از مهاجرت وی از اشبیلیه بنو عباد اموال او را تصرف کردند ( قاضى عیاض ، ابن بشکوال ، همانجاها ) . در منابع تنها یک اثر با عنوان فهرسة به وی نسبت داده اند ( ابن خیر، 435 ) .
2. ابومروان عبدالملک بن محمد بن مروان بن زهر ( د ح 470ق / 1077م ) ، فقیه و طبیب اشبیلى . از تاریخ تولد و استادان وی آگاهى در دست نیست ، ولى نوشته اند که نخست به شیوة پدر به تحصیل فقه و حدیث و علوم قرآنى پرداخت ، اما بعد به علوم دیگر علاقه مند شد ( ابن ابار، 3/606 ) و به عزم زیارت به مشرق سفر کرد و در مصر و قیروان به فراگیری دانش پزشکى پرداخت و مدتى طولانى در این دو شهر سکنى گزید ( همانجا ) ، اما به گفتة ابن خلکان ( 4/436 - 437 ) وی نخست به بغداد رفت و در آنجا ریاست پزشکان یافت ، آنگاه رهسپار مصر و قیروان شد و سپس به شهر دانیه 3 در اندلس بازگشت و در آنجا مورد احترام مجاهد عامری ( حک 407 - 432ق /1016 - 1041م ) امیر دانیه قرار گرفت . ابومروان در پزشکى شهرتى بسزا یافت و سرآمد پزشکان روزگار خود شد ( ابن ابار، همانجا؛ ابن ابى اصیبعه ، 3 ( 1 ) /104 ) . او نخستین فرد از خاندان ابن زهر بود که به پزشکى روی آورد و موجب شد که فرزندان و اعضای این خاندان نیز پس از او به این فن بپردازند ( عنان ، 1/473 ) . یکى از آراء عجیب و مخالف نظر عمومى او این بود که حمام با آب گرم را روا نمى دانست ، زیرا معتقد بود که بدن را بدبو مى کند و ترکیب خلطها را بر هم مى زند ( ابن ابى اصیبعه ، همانجا ) .
ابو مروان در دانیه درگذشت ( ابن خلکان ، 4/437 ) و در مقابل جامع قدیم آن شهر به خاک سپرده شد. گر چه ابن ابار ( همانجا ) نوشته است که در 633ق /1235م که در این شهر به قضا اشتغال داشته ، به رغم جست و جوها نتوانسته است مدفن او را بیابد. ابن ابى اصیبعه ( همانجا ) بر آن است که وی به اشبیلیه بازگشت و در همانجا درگذشت .
3. ابوالعلاء زهر بن عبدالملک ( د 525ق /1131م ) ، پزشک و وزیر اشبیلى . در منابع لاتین نام وی به صورتهای گوناگون که همگى تحریف نام ، کنیه و لقب اوست ، آمده است ( نک: 2 EI ) .
از تاریخ تولد وی آگاهى در دست نیست ، اما نوشته اند که در اشبیلیه زاده شد ( همانجا ) . ادبیات و طب را نزد پدر آموخت ( صفدی ، الوافى ، 14/225 ) ، سپس به قرطبه سفر کرد و در آنجا از ابوعلى غسانى دانش آموخت . همو بود که به ابوالعلاء توصیه کرد که از ابوبکر بن مفوز و ابوجعفر بن عبدالعزیز به استماع حدیث بپردازد. او احادیث مسلسله را نیز از ابومحمد عبدالله بن ایوب فرا گرفت و با ابومحمد حریری بصری ( صاحب مقامات ) مکاتبه داشت ( ابن ابار، 1/334 ) . گویا وی نزد ابوالعیناء مصری نیز دانش آموخته است ( ابن ابى اصیبعه ، 3 ( 1 ) /105 ) . کسانى چون ابومروان و ابوبکر فرزند و نواده اش نیز از او حدیث شنیده اند. ابن بشکوال نیز از او حدیث شنیده و اجازة روایت یافته است ( ابن ابار، 1/335 ) . از دیگر شاگردان نامدار او ابوعامر بن یَنَّق شاطبى شاعر اندلسى ( ابن ابى اصیبعه ، همانجا ) و ابوالخطاب بن دحیة اندلسى ( عامری ، 417 ) را مى توان نام برد. ابوالعلاء نخست به دربار معتمد بن عباد آخرین فرمانروای عبادی اشبیلیه راه یافت ( سارتن ، 2 ( 1 ) /1314 ) ، اما پس از غلبة دولت مرابطون در 484ق / 1091م و استقرار حکومت یوسف بن تاشفین ، به خدمت او درآمد و مقامى بلند و به روایتى وزارت یافت ( مقری ، 3/13، 4/400؛ 2 EI؛ قس : ووستنفلد، ) ، I/89 - 90 ولى در منابع متقدم اشاره ای به وزارت او نشده است ؛ گر چه ابن دحیه ( ص 203 ) از او به عنوان وزیر یاد کرده ، اما اشاره ای به اینکه وزیر امیران مرابطى بوده ، نشده است . بر اساس نوشتة ذهبى ( سیر، 19/596 ) ابوالعلاء با پرداخت مالى بسیار به سلطان ، به حکمرانى شهر خویش رسید. دیگران نیز به نفوذ و منزلت والای او در دستگاه مرابطون اشاره کرده و نوشته اند که تعیین حاکمان ولایات با نظر او انجام مى گرفت و شهود محاکم قضایى نیز با حکم وی منصوب مى شدند ( ابن عذاری ، 4/65؛ ابن ابى اصیبعه ، 3 ( 1 ) /104 ) . شاید مراد ابن ابار ( 1/335 ) که نوشته است وی به حکمرانى شهر خود دست یافت ، همین معنى بوده باشد. اما نفوذ و مقام او موجب شد که حسات و کینة رقیبانش تحریک شود و شاید از این رو بود که فتح بن خاق . . .

بپرس