ابن سبعین

لغت نامه دهخدا

ابن سبعین. [ اِ ن ُ س َ ] ( اِخ ) ابومحمد عبدالحق بن ابراهیم اشبیلی. مولد او مرسیه به سال 614 هَ.ق. و وفات به مکه در سنه 668. ابن سبعین حکیم و صاحب طریقتی خاص در تصوف بوده است آنگاه که در سبته میزیست فردریک دویم از علمای آنجا سوءالاتی کرد و ابن سبعین جواب آن سوءالها بنوشت ، و شهرت او نزد مسیحیان بیشتر از طریق اجوبه مذکوره است.

فرهنگ فارسی

مولد او مرسیه حکیم و صاحب طریقتی خاص در تصوف بوده است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِبْن ِ سَبْعین ، ابومحمد قطب الدین عبدالحق بن ابراهیم بن محمد ابن نصر بن سبعین مرسی رقوطی ، عارف ، زاهد و فیلسوف اندلسی . می باشد.
ولادت او را اغلب مؤلفان در ۶۱۴ق /۱۲۱۷م نوشته اند.
القاب
و چون زادگاه او رَقوطه ، از نواحی مُرسیه بوده است ، او را مرسی و رقوطی گفته اند. نسبت های دیگری نیز چون «غافقی » و «عکی » برای او آورده اند که ظاهراً اشاره به انتساب او به قبیله بنی عک و غافق بن الشاهد بن علقمه بن عک بن الدیث بن عدنان ، از قبایل عرب اندلس ، ساکن در نواحی اشبیلیه بوده است و نسبت اشبیلی که بعضی از مؤلفان برای او آورده اند، شاید از این جهت باشد.ذهبی در تاریخ الاسلام و ابن شاکر کتبی در عیون التواریخ او را «قرشی مخزومی » گفته اند، ولی این نسبت درست به نظر نمی رسد و گویا معتقدان او خواسته اند که او را به خاندان نبوت مربوط و منسوب کنند. این نکته از رساله ای که یکی از شاگردانش زیر عنوان الوراثة المحمدیة و الفصول الذاتیة در تکریم و تجلیل او نوشته بوده و مقری تلمسانی در نفح الطیب بخشی از آن را نقل کرده است ، به روشنی دیده می شود. وی در این رساله شرحی مبالغه آمیز درباره استاد خود و کرامات او آورده ، و او را قرشی ، هاشمی و علوی و اجداد او و خاندان بنی سبعین را از اشراف و بزرگان مغرب گفته است.
تحصیلات
وی در اوایل زندگانی در مرسیه به تحصیل منطق ، حکمت ، کلام و ریاضیات پرداخت ، سپس به عرفان روی آورد، و گفته اند که طب ، کیمیا، سیمیا و علم حروف را نیز فراگرفت.
اساتید
...

پیشنهاد کاربران

عبد الحق بن سبعین ( ۶۱۴ هـ - ۹ شوال ۶۶۹ هـ / ۱۲۱۷–۱۲۶۹ ) فیلسوف و عارف اهل اندلس فردریک دوم سوالاتی را برای او فرستاد و او جواب آنها را برای او ارسال کرد و آن را در رساله به نام المسائل الصقلیة جمع آوری کرد. در زمان وی نام او در اروپا معروف شد به حدی که پاپ واتیکان در زمان وی گفته بود که هیچ یک از مسلمانان هم چون او در مورد خداوند دانا نیست. فلسفه او از مهم ترین مباحث فلسفی در چارچوب دین شمرده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

عبد الحق بن إبراهیم بن محمد بن نصر، کنیه او أبی محمد بود و ملقب به قطب الدین بود. وی متولد منطقه رقوطة ( ریکوته ) است.
او ملقب به ابن سبعین شد چرا که او به خود ابن دارة می گفت و دارة در حساب ابجد عدد ۷۰ می شود و سبعین در زبان عربی به معنای ۷۰ است.
جوانی اش در اندلس گذشت و در تصوف شاگرد إبراهیم بن یوسف بن محمد بن الدهاق بود.
به علت این که به عقیده وی فلاسفه از ارسطو کورکورانه پیروی می کنند. او به شدت با فارابی و ابن سینا مخالف بود و به آن ها مشارقة می گفت. او قائل به وحدت اطلاقی وجود بود لذا بر این اساس فقه و علم کلام را تفسیر می کرد؛ و به عبارت دیگر وحدت اطلاقی وجود محور تمام تحقیقات باید باشد. هم چنین او با فقه متداول مخالف بود.
• الکلام علی المسألة الصقلیة
• رسالة النصیحة ( النوریة )
• عهد ابن سبعین
• الإحاطة، بد العارف
• الرسالة الفقیریة
• الحکم والمواعظ
• الرسالة القوسیة
• رسالة فی أنوار النبی صلی الله علی وسلم وأنواعها
• الألواح المبارکة
• الرسالة الرضوانیة
• رسالة فی عرفة
• رسالة خطاب الله بلسان نوره
• الرسالة الإصبعیة
• الکلام علی الحکمة
• حکم القصص

ابن سبعین
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/ابن_سبعین
اِبْن ِ سَبْعین ، ابومحمد قطب الدین عبدالحق بن ابراهیم بن محمد ابن نصر بن سبعین مرسى رقوطى ، عارف ، زاهد و فیلسوف اندلسى . ولادت او را اغلب مؤلفان در 614ق /1217م نوشته اند ( یونینى ، 2/460؛ ابن کثیر، 13/261؛ فاسى ، 5/355 ) و چون زادگاه او رَقوطه ، از نواحى مُرسیه بوده است ، او را مرسى و رقوطى گفته اند ( ابن تغری بردی ، 233؛ ابن کثیر، همانجا؛ فاسى ، 5/326؛ ابن عماد، 5/329 ) . نسبتهای دیگری نیز چون «غافقى » ( ابن حجر، 3/392 ) و «عکى » ( ابن خطیب ، 4/31؛ مقری ، 2/196 ) برای او آورده اند که ظاهراً اشاره به انتساب او به قبیلة بنى عک و غافق بن الشاهد بن علقمة بن عک بن الدیث بن عدنان ، از قبایل عرب اندلس ، ساکن در نواحى اشبیلیه بوده است ( نک: تفتازانى ، 30 - 31 ) و نسبت اشبیلى که بعضى از مؤلفان ( ابن عماد، همانجا ) برای او آورده اند، شاید از این جهت باشد. ذهبى در تاریخ الاسلام و ابن شاکر کتبى در عیون التواریخ او را «قرشى مخزومى » گفته اند ( نک: تفتازانى ، 31 و حاشیة آن ) ، ولى این نسبت درست به نظر نمى رسد و گویا معتقدان او خواسته اند که او را به خاندان نبوت مربوط و منسوب کنند ( فاسى ، 5/334؛ نیز نک: تفتازانى ، 31 - 32 ) . این نکته از رساله ای که یکى از شاگردانش زیر عنوان الوراثة المحمدیة و الفصول الذاتیة در تکریم و تجلیل او نوشته بوده و مقری تلمسانى در نفح الطیب ( 2/198 - 200 ) بخشى از آن را نقل کرده است ، به روشنى دیده مى شود. وی در این رساله شرحى مبالغه آمیز دربارة استاد خود و کرامات او آورده ، و او را قرشى ، هاشمى و علوی و اجداد او و خاندان بنى سبعین را از اشراف و بزرگان مغرب گفته است .
...
[مشاهده متن کامل]

وی در اوایل زندگانى در مرسیه به تحصیل منطق ، حکمت ، کلام و ریاضیات پرداخت ، سپس به عرفان روی آورد، و گفته اند که طب ، کیمیا، سیمیا و علم حروف را نیز فراگرفت ( فاسى ، 5/327؛ ابن شاکر، 2/254؛ ابن کثیر، همانجا ) . برخى از مؤلفان او را شاگرد ابواسحاق ابراهیم بن یوسف بن محمد بن دهاق ( معروف به ابن المرأة ) ، عارف و متکلم مشهور اندلسى ، دانسته اند ( فاسى ، 5/330 - 331؛ ابن خطیب ، 4/33؛ مقری ، 2/202 ) ، ولى وفات ابن دهاق در 611ق /1214م و قبل از ولادت ابن سبعین بوده و این گفته ظاهراً در اصل به ارتباط فکری و تأثیر پذیرفتن ابن سبعین از عقاید ابن دهاق اشاره داشته است . از سوی دیگر، در اواخر سدة 6 و اوایل سدة 7ق افکار فلسفى و عرفانى ابوعبدالله شوذی از طریق شاگردش ابن دهاق و شاگرد او ابن اَحْلى در اندلس رواج گرفته بود و دور نیست که ابن سبعین که در این محیط فکری پرورش یافته و تأثیر پذیرفته بود ( نک: ابن تیمیه ، «سبعینیة»، 107؛ ابن خطیب ، همانجا ) ، چنانکه در بعضى از منابع تلویحاً اشاره شده است ( نک: فاسى ، 5/330 ) ، در مرسیه نزد ابن احلى کسب علم کرده باشد. اینکه منادی در الکواکب الدریة ( نک: تفتازانى ، 37 ) و ابن عماد به نقل از او در شذرات الذهب ( 5/330 ) وی را شاگرد ابوالحسن حرانى و ابوالعباس بونى دانسته اند، نیز نادرست است ، زیرا حرانى در 538ق درگذشته ( نک: بونى ، 532 ) و وفات بونى در 622 ق ( حاجى خلیفه ، 1062 ) ، یعنى در 8 سالگى ِ ابن سبعین بوده است ، و بعید به نظر مى رسد که کودکى در این سن به تحصیل علم الاسماء و اسرار الحروف و موضوعاتى نظیر آنها بپردازد، و گذشته از این هیچ معلوم نیست که بونى از افریقا به اندلس رفته و یا در مرسیه مقیم بوده باشد. این اشارات را نیز باید حاکى از توجه او به تألیفات بونى و حرانى دانست ، و این نکته را از برخى از آثار او و نیز از سخنى که ابن خلدون ( شفاءالسائل ، 63 ) دربارة او گفته است ، مى توان دریافت .
ابن سبعین در جوانى - و به گفته ابن شاکر کتبى ( همانجا ) در 30 سالگى - با جمعى از یاران و شاگردان خود رهسپار مغرب شد و در راه چند گاهى در خانقاهى نزدیک غرناطه توقف نمود ( ابن خطیب ، 4/37 ) . ظاهراً علت مهاجرت او از زادگاهش مخالفتهایى بود که از طرف فقها و متشرعین با افکار و اقوال او مى شد ( نک: همو، 4/33 - 34؛ ابن خلدون ، تاریخ ، 6/634 - 635؛ ابن شاکر، 2/254 - 255 ) . پس از ورود به مغرب در شهر سبته 1 بر ساحل جنوبى تنگة جبل الطارق اقامت گزید و به تبلیغ و ترویج عقاید خود در میان پیروان ، و تحقیق ، مطالعه و تألیف پرداخت . با اینکه در سنین جوانى بود، در همین دوران شهرت او به جایى رسیده بود که هنگامى که پرسشهای علمى و فلسفى فردریک دوم ( 1194 - 1250م ) ، امپراتور صقلیه از علمای ممالک اسلامى به مغرب رسید، خلیفه عبدالواحد الرشید ( حک 630 - 640ق /1233 - 1242م ) ، آنها را به سبته فرستاد و از ابن سبعین خواسته شد که جواب بنویسد. ظاهراً به سبب همین اشتهار به فلسفه و نیز شاید به سبب استقبالى که از عقاید او مى شد، ناچار گردید که آن شهر را ترک گوید و به عدوه و سپس به بجایه 2 رود. وی چند سالى در این شهر اقامت داشت و همچنان به نشر افکار خاص خود مشغول بود، و پیروان و مریدان بسیاری که از طبقات مختلف نزد او گرد آمده بودند، آراء و عقاید او را به نقاط دیگر مى رساندند. در اینجا نیز افکار و اقوال او و طرز سلوک پیروانش مخالفت و خصومت فقها و متشرعین را برانگیخت ( ابن خطیب ، همانجا؛ شعرانى ، 1/17 ) و به الحاد و کفر متهم و مجبور به ترک آنجا شد ( ابن خلدون ، همانجا ) . وی ظاهراً در حدود سال 648 ق از مغرب به مقصد حجاز عازم شرق افریقا شد ( فاسى ، 5/334 ) ، ولى پیش از آنکه خود به آن نواحى برسد، شهرتش به آنجا رسیده بود و فقهای مغرب پیامهایى به مردم مصر فرستاده و آنان را نسبت به افکار و اقوال وی ظنین و بدبین کرده بودند ( نک: شعرانى ، همانجا ) . چنین به نظر مى رسد که در شرق افریقا میان او و علمای آن دیار مناقشات و ماجراهایى وجود داشته ( ابن خطیب ، 4/34 ) و نامساعد بودن محیط و مخالفتهای فقها و اهل ظاهر او را به عزیمت به سوی مکه ناگزیر کرده بود.
زمان ورود او به مکه به درستى معلوم نیست ، ولى در نخستین سالهایى که ابونمى محمد اول شریف مکه بود ( 652 - 702ق /1254 - 1303م ) ، وی در آنجا بوده و از نزدیکان او به شمار مى رفته ( فا . . .

بپرس