ابن واصل

لغت نامه دهخدا

ابن واصل. [ اِ ن ُص ِ ] ( اِخ ) ابوالعباس. از پیوستگان حاجب طاهربن زیرک بود سپس از او ببرید و در شیراز بفولاد پیوست و آنگاه که فولاد اسیر و کشته شد در بطیحه بخدمت مهذب الدوله درآمد و از جانب مهذب الدوله بصره را بگشاد و سپس عصیان آغاز کرد و بر بطیحه نیز مستولی گشت و مهذب الدوله بهزیمت شد و از اینرو ابن واصل کسب قوت و مکنت کرد و از 395 تا 397 هَ. ق. میان او و بهاءالدوله صاحب فارس و اهواز جنگها پیوست و او گاه غالب و گاه مغلوب بود و عاقبت در جنگی منهزم و اسیر و مقتول گشت.

ابن واصل. [ اِ ن ُ ص ِ ] ( اِخ ) محمد. از مردم فارس. در 265 هَ. ق. با همراهی احمدبن لیث کردی به نام خلیفه فارس را متصرف شدند لکن در معنی قصد استقلال و استبداد داشتند. و آنگاه که معتمد خلیفه حکومت فارس به موسی بن بغا داد و او در 361عبدالرحمن بن مفلح را از دست خویش بفارس فرستاد ابن واصل در رامهرمز با عبدالرحمن جنگ کرد و عبدالرحمن هزیمت یافت و سپس اسیر و کشته شد و ابن واصل در فارس مستقر گشت و از آنجا بقصد محاربه با موسی بن بغا بجانب واسط رفت و در راه شنید که یعقوب بن لیث صفاری فارس را بضبط خویش درآورد از اینرو بازگشت و در راه بسیاری از لشکریان او از گرسنگی و گرما بمردند و خود اوبفرار مجبور شد و در 263 اسیر یعقوب بن لیث گردید.

ابن واصل. [ اِ ن ُ ص ِ ] ( اِخ ) جمال الدین ابوعبداﷲ محمدبن سالم. مورخ. مولد او به سال 604 هَ. ق. وی در اول در شهر حماه مدرس بود و سپس او رابه سال 659 بقاهره طلبیدند و بیبرس او را بجزیره صقلیه نزد مَنفرد بسفارت فرستاد و او مدتی دراز در صقلیه با حرمتی تمام نزد مَنفرد سلطان مسیحی بماند و در آنجا کتابی مختصر در منطق به نام الأنبروریه بکرد و این کتاب در مشرق معروف به نخبةالفکر است. پس از بازگشت از صقلیه قاضی القضاتی و مدرسی حماه بدو گذاشتند، و در 697 بدانجا درگذشت . ابن واصل در فقه و فلسفه و ریاضی و تاریخ ماهر بود و از تألیفات دیگر اوست : مفرج الکروب فی اخبار بنی ایوب و دیگر التاریخ الصالحی و آن تاریخ عام است.

فرهنگ فارسی

از مردم فارس با همراهی احمد بن لیث کردی بنام خلیفه فارس را متصرف شد

پیشنهاد کاربران

بپرس