ابوالحسن

/~abolhasan/

فرهنگ اسم ها

اسم: ابوالحسن (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abolhasan) (فارسی: ابوالحسن) (انگلیسی: abolhasan)
معنی: پدر حسن، کنیه ی حضرت امیرالمؤمنین ( ع ) و چهار تن از امامان شیعه، ) ابوالحسن علی ابن ابی طالب ( ع ) : ( = حضرت علی )، ) ابوالحسن علی ابن محمّد ( ع ) : ( = امام علی النقی )، ) ابوالحسن علی ابن موسی ( ع ) : ( = امام رضا )، ) ابوالحسن موسی ابن جعفر ( ع ) : ( = امام موسی کاظم )، ) ابوالحسن خرقانی: صوف و عارف ایرانی، مؤلف نورالعلم، آرامگاهش در قلعه نو ( خرقان ) در نزدیکی شاهرود زیارتگاه است، ) ابوالحسن ابن عبدالله: آخرین فرمانروای سلسله ی قطبشاهیان دکن، ) ابوالحسن علی ابن اخشید: از امیران  اخشیدیه، که پس از مرگش غلام سیاه پوست او به نام کافوراخشیدی، فرمانروای مصر شد، کنیه علی ( ع )، نیز کنیه طاووس
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح ُ ] ( ع اِ مرکب ) طاوس. ( المزهر ). ابوالوشی. ( مهذب الاسماء ). فلیسا.

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( ع اِ مرکب ) گوذاب. جوذاب. ابوالفرج. ( مهذب الاسماء ). جوذابه. ( منتهی الارب ). طعامی از برنج و شکر و گوشت. ( قاموس ). آشی از گوشت و برنج و نخود و گردکان. ( برهان قاطع ).

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) شاعری ایرانی از سادات شیراز معاصر شاه سلیمان صفوی متوفی به سال 1005 هَ. ق. در احمدآباد هندوستان. ( قاموس الاعلام ).

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) شاعر ایرانی شارح دیوان انوری. ( قاموس الاعلام ).

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) شاعری ایرانی صاحب منظومه ای به نام سیر نور مولود؟ ( قاموس الاعلام ).

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت آمدی ، علی بن ابی علی محمدبن سالم تغلبی فقیه. رجوع به آمدی سیف الدین ابوالحسن علی... شود.

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن عبداﷲبن الصباح بن بشربن سویدبن الاسود التیمی ثم السعدی.یکی از خوشنویسان و دانایان فن کتابت ، و او برادر ابوالحسین خطاط معلم مقتدر خلیفه است. ( ابن الندیم ).

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی رافع منجم. رجوع به ابن ابی رافع ابوالحسن... شود.

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی الرجال. رجوع به ابن ابی الرجال ابوالحسن... شود.

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی زرع. و بعضی ابوعبداﷲ گفته اند. رجوع به ابن ابی زرع... شود.

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی الصقر. رجوع به ابن ابی الصقر ابوالحسن محمد... شود.

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی عباد. رجوع به ابن ابی عباد مکنی به ابوالحسن شود.

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن ابی علی ، از خاندان ابن مقله معروف ، و او نیز مانند اجداد خویش بحسن خط مشهور است. ( ابن الندیم ).

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن ابی عمرو الخیاط. رئیس فرقه خیاطیه از معتزله.

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن اثیر عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم محمد. رجوع به ابن اثیر عزالدین... شود.

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن احمد. یکی از سادات علوی ، از حکمرانان گیلان و طبرستان ( از 304 تا 311 هَ. ق. ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

خرقانی علی بن جعفر ( یا احمد ) از بزرگان مشایخ طریقت ( و ٠ خرقان ۳۴۸ - ف . ۴۲۵ ه . ق ٠ ) پدر او از دهقانان خرقان بود و او در اول امر به تحصیل علوم دینی همت گماشت و در آن سر آمد عصر گردید و سپس به طریقت مایل شد ٠ و با مجاهدت و ریاضت بکمال رسید ٠ گویند ابو سعید ابو الخیر یکبار به دیدار او رفت و ویرا بولایت عهد خویش برگزید ٠
شاعری ایرانی از سادات شیراز
علی بن اسماعیل اشعری از اعقاب ابو موسی اشعری است ( و۲۶٠ ٠ - ف . ۳۳٠ یا سیصد و بیست و اند ه . ق ٠ ) وی شاگرد ابو علی جبائی بود و بدین ترتیب در میان معتزله تربیت شد ٠ و مانند آنان بسلاح منطق و فلسفه مسلح گردید و در حدود چهل سالگی از طریقه معتزله دست برداشت و باقی حیات را در مبارزه با آنان گذراند و کتب بسیار در اثبات روش خود نوشت ٠ وی موسس مذهب اشعری ( ه . م ٠ ) است ٠ از جمله مولفات وی کتاب المعه کتاب الموجز کتاب ایضاح البرهان کتاب التبیین عن اصول الدین کتاب الابانه و کتاب الشرح و التفصیل فی الرد علی اهل الافک و التضلیل راباید نام برد ٠ ویرا در مشرع الزوایا ( ظاهرا محلتی ببغداد ) بخاک سپردند٠

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابوالحسن (ابهام زدایی). ابوالحسن ممکن است اسم یا کنیه برای اشخاص ذیل باشد:• ابوالحسن، امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) اولین امام شیعیان و سومین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام)• ابوالحسن اول، امام موسی (علیه السلام) هفتمین امام شیعیان و نهمین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام)• ابوالحسن ثانی، امام رضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان و دهمین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام)• ابوالحسن ثالث، امام هادی (علیه السلام) دهمین امام شیعیان و دوازدهمین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام)• ابوالحسن ابن حماد، فقیه ، محدث و شاعر امامی سده ۴ق / ۱۰م • ابوالحسن ابن نجار، محدث، مقری و نحوی• ابوالحسن علی اشعری، اَشْعَری ، ابوالحسن علی بن اسماعیل بن اسحاق (۲۶۰-۳۲۴ق / ۸۷۴ -۹۳۶م )، متکلم نامدار و بنیان گذار مکتب اشعری• ابوالحسن ایبوردی، معروف به دانشمند (۹۳۶-۹۶۶ق/۱۵۳۰-۱۵۵۹م)، متکلم و فقیه امامی و آشنا به علوم ریاضی• ابو الحسن باخرزی، باخَرزی، نورالدین ابوالحسن (ابوالقاسم) علی بن حسن، شاعر و ادیب عربی نویس ایرانی قرن پنجم• ابو الحسن باروسی، باروسی، ابوالحسن سُلْم بن حسن، از صوفیه خراسان در قرن سوم• ابوالحسن بن حسین بافقی حائری یزدی، محدث و رجالی شیعی قرن سیزدهم• ابو الحسن بن بابویه قمی، اِبْن ِ بابِویه ْ، ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (د ۳۲۹ق /۹۴۱م )، فقیه ، محدث شیعی و مرجع مردم قم و اطراف آن • ابو الحسن جرجانی، جرجانی ، ابوالحسن علی بن عبدالعزیز، ادیب، شاعر، فقیه و قاضی شافعی و متکلم معتزلی قرن چهارم• ابو الحسن شعرانی، از شخصیت های برجسته دانشمندان کم نظیر اسلامی قرن چهاردهم هجری• ابو الحسن علی بن محمد بن محمد بن عبد الکریم شیبانی جزری ، مشهور به ابن اثیر، مورخ، ادیب، و محدث، صاحب دو کتاب تاریخی الکامل و اسد الغابة• ابوالحسن سجستانی آبری، بُری، ابوالحسن، محمد بن حسین بن ابراهیم بن عاصم بن عبدالله سجستانی، حافظ قرآن، و مورخ و محدث شافعی• ابوالحسن ابن باذش، ادیب ، لغت شناس ، قاری ، راوی ، محدث و نحوی جیانی الاصل • ابوالحسن ابن زبیر، معروف به ابن کوفی ، ادیب ، کاتب و راوی • ابوالحسن ابن زیاد، اِبْن ِ زیاد، ابوالحسن علی بن زیاد تونسی ، فقیه و محدث مالکی • ابوالحسن ابن سراج، ادیب، شاعر، نحوی ، لغوی و فقیه مالکی عصر ملوک الطوایف در اندلس• ابوالحسن ابن قطان، فقیه و محدث مالکی• ابوالحسن احمد بن علی نجاشی، ابوالحسن احمد بن علی نجاشی از اساتید و بنیان گذاران علم رجال• ابوالحسن بستی، بُستی، ابوالحسن علی بن محمد بن جعفر لَحیانی (لَحسانی)، از مشایخ صوفیه خراسان در قرن پنجم• ابوالحسن بغوی، بَغَوی، ابوالحسن علی بن عبدالعزیزبن مرزبان بن سابور، محدث و لغوی سده سوم• ابوالحسن بقاعی، بِقاعی، ابوالحسن ابراهیم بن عُمر ملقب به برهان الدین، ادیب، شاعر، مورخ و مفسّر شافعی قرن نهم• ابوالحسن بکری، بَکری، ابوالحسن احمد بن عبدالله، مؤلف و فقیه امامی• ابوالحسن بنان حمال، بُنان حمّال، عارف و زاهد قرن های سوّم و چهارم• ابوالحسن بوشنجی، بوشَنجی، ابوالحسن علی بن احمد، از صوفیان و جوانمردان خراسان در نیمه اول قرن چهارم• ابوالحسن بهرامی سرخسی، بهرامی سرخسی، ابوالحسن علی، از شاعران و استادان فنّ عروض در قرن پنجم• ابوالحسن بیهقی، بِیْهَقی، ابوالحسن علی بن زید بن محمد (۱۹ شعبان ۴۹۰-۵۶۵ق/اول اوت۱۰۹۷-۱۱۷۰)، از علمای بزرگ• ابوالحسن پزدوی، پَزْدَوی، یا بزدوی، ابوالحسن فخرالاسلام علی بن محمد بن حسین، فقیه و اصولی حنفی• ابوالحسن ترکی، تُرْکی، ابوالحسن علی بن بَکْمَش بن عبدالله عِزّی معروف به فخر ترکی، ادیب و عالم نحوی• ابوالحسن تهامی، علی بن محمد تِهامی، مکنّا به ابوالحسن، شاعر عرب در قرن پنجم• ابوالحسن حائری، ابوالحسن حائری از روحانیون و دولت مردان معروف شیعه عراق در قرن چهاردهم هجری• ابوالحسن رزاز واسطی، بَحْشَل، ابوالحسن اَسلَم بن سَهْل واسِطی رَزّاز، مؤلفِ تاریخ واسط• ابوالحسن رستغفنی، رُستُغفَنی، ابوالحسن علی بن سعید، متکلم ماتریدی و فقیه حنفی• ابوالحسن شیخ علی خاقانی، از علمای بزرگ شیعه• ابوالحسن طبری، پزشک دانشمند ایرانی قرن ۴ ق• ابوالحسن علی باقولی اصفهانی، مفسر و نحوی قرن ۶ هجری• ابوالحسن علی بن احمد خرقانی، خَرَقانی، ابوالحسنعلی بن احمد بن جعفر، عارف و صوفی نامدار قرن چهارم و پنجم• ابوالحسن علی بن بویه عمادالدوله، از بزرگان آل بویه• ابوالحسن علی بن سهل ، معروف به «ابن ربن طبری»، پزشک و داروشناس مشهور ایرانی سده سوم هجری• ابوالحسن علی بن هلال، از بزرگ ترین هنرمندان خوش نویس تاریخ تمدن اسلامی• ابوالحسن کرمانی، کرمانی، حمید الدین، احمد بن عبدالله ابوالحسن، سخنگوی بزرگ فلسفه اسماعیلیه در دورۀ خلافت فاطمیِ الحاکم بأمرالله (۳۸۶-۴۱۱)• ابوالحسن کوشیار دیلمی، دانشمند اخترشناس• سید رضی، از علمای بزرگ شیعه و شاگرد شیخ مفید• ابوالحسن محمد بن محمد بصروی، بُصْرَوی، ابوالحسن محمد بن محمد بن احمد (د ربیع الاول ۴۳/ ژوئیه ۰۵۱)، فقیه امامی شام • میرزا ابوالحسن مشکینی، از علمای معاصر شیعه• ابوالحسن علی بن اسماعیل، ادیب، لغوی و نحوی عصر ملوک الطوایفی اندلس• آقا سیدابوالحسن اصفهانی، اِصْفَهانی ، آقا سیدابوالحسن (۱۲۸۴- ۱۳۶۵ق /۱۸۶۷-۱۹۴۶م )، فقیه بزرگ امامی و مرجع تقلید شیعیان جهان • سید ابوالحسن حافظیان خراسانی، از خاندان سیادت و تقوا و علمای بزرگ• سید ابوالحسن مولانا، آقا سید ابوالحسن مولانا، اولین فرزند آیة الله حاج سید علی مولانا• سیدابوالحسن جلوه مظهر، از علمای بزرگ شیعه در قرن چهاردهم• سیدابوالحسن حائری زاده، نماینده مجلس شورای ملی و از فعالان سیاسی• ابوالحسن ابراهیم بن صالح اصفهانی، عالم فاضل قرن سیزده هجری در اصفهان• ابن رسته ابوالحسن علی بن جبله تمیمی اصفهانی، از محدّثان اصفهان در قرن سوم هجری• ابوالحسن علی بن عبدالرّحمن، علی بن عبدالرّحمن بن ابی عمر، از شخصیت های آلِ قُدامه
...

[ویکی شیعه] ابوالحسن (ابهام زدایی). ابوالحسن کنیه پنج امام است:

[ویکی فقه] ابوالحسن (علیه السلام). ابوالحسن (علیه السّلام) ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابوالحسن امام علی (علیه السلام)، امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) اولین امام شیعیان و سومین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام)• ابوالحسن اول، امام موسی (علیه السلام) هفتمین امام شیعیان و نهمین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام)• ابوالحسن ثانی، امام رضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان و دهمین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام)• ابوالحسن ثالث، امام هادی (علیه السلام) دهمین امام شیعیان و دوازدهمین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام)
...

دانشنامه عمومی

ابوالحسن (الجزایر). ابو ال حسن ( به عربی: أبو الحسن ) در الجزایر است که در استان الشلف واقع شده است. [ ۱]
ابو ال حسن ۲۰٬۱۶۴ نفر جمعیت دارد.
عکس ابوالحسن (الجزایر)عکس ابوالحسن (الجزایر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

ابوالحسن (1589ـ1616م)
ابوالحسن (۱۵۸۹ـ۱۶۱۶م) نقاش دورة گورکانی هند. در دربار امپراتور جهانگیر گورکانی با تخصص چهره پردازی کار می کرد، ضمن این که چندین طراحی ظریف و بسیار دقیق از جانوران نیز از او به دست ما رسیده است. نمونه ای عالی از نگارگری او تمثال شاه جهانگیر در حال نگریستن بر تصویر اکبرشاه گورکانی در اوایل قرن ۱۷ (موزة گیمه ، پاریس) است. ابوالحسن نیز مانند بسیاری دیگر از صورتگران آن دورة گورکانی از هنر مغرب زمین تأثیر گرفته بود؛ خصوصاً از لحاظ رنگ آمیزی.

پیشنهاد کاربران

معنی ابوالحسنی
پدر امام حسن ( ع )
ابوالحسن به معنای پدر خوبی ها است.
ابوالحسن به معنی پاک. ساده. قلبی بزرگ و بی کینه.
خوشرویی و خوشقلبی و. خوش احوالی
زیبا با ادب باغیرت با مرام

بپرس