ابوخالد کابلی

لغت نامه دهخدا

ابوخالد کابلی. [ اَ ل ِ دِ ب ُ ] ( اِخ ) وردان ، ملقب به کنکر. او از اصحاب علی بن الحسین علیهماالسلام است و گویند پس از شهادت حضرت حسین بن علی علیه السلام همه شیعیان از مذهب خویش بگشتند جز چهارتن و آنان ابوخالد کابلی و یحیی بن ام طویل و جبیربن مطعم و جابربن عبداﷲ باشد. او در اول به امامت محمدبن حنفیه گروید و مذهب کیسانیه گرفت و سپس بوسیله یحیی بن ام طویل از آن طریقت بگشت و بخدمت علی بن الحسین علیهماالسلام پیوست و برای احتراز از قتل و سفک حجاج مدتی متواری بزیست و سپس بمکه مکرمه پناه جست و در آخر عمر سفری برای دیدار مادر بکابل شد. و پس از وفات علی بن الحسین در سلک اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام درآمد. و رجوع به نامه دانشوران ج 1 ص 90 شود.

فرهنگ فارسی

او از اصحاب علی ابن الحسین علیهماالسلام است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابوخالد کابلی، وردان ملقب به کنکر، از رجال شیعی سده اول هجری قمری و از اصحاب امام سجاد (علیه السلام) می باشد.
کنکر عنوانی بود که مادرش وی را بدین نام می خواند و در روزگار خود میان عامه مردم بدان شهرت نداشت، اما به واسطه خطابی که از سوی امام سجاد (علیه السلام) به او با عنوان کنکر در روایات بر جای مانده ، به این لقب شهرت یافته بود. ابن طاووس به او کنیه «ابو یحیی» داده که مآخذ دیگر آن را تایید نمی کند.از مجموع روایات چنین برمی آید که موطن نخستین ابو خالد، کابل بوده است. با این که تصریحی به سال ورود او به حجاز نشده است، ظاهر روایات، حکایت از آن دارد که وی در طول حضور خود در حجاز، آنگاه که در صحبت امام سجاد (علیه السلام) (امامت: ۶۱-۹۵ق) بوده، دست کم یک بار با مساعدت امام، به کابل سفر کرده است.
تغییر عقیده درباره امامت
در آغاز اقامت در مدینه ، وی محمد بن حنیفه را امام می دانست و زمانی دراز او را مانند امامی واجب الطاعة خدمت می کرد. آورده اند که ابو خالد در مدت ملازمت با محمد بن حنیفه از اشارات وی درباره مقام والای امام سجاد (علیه السلام) و احترام فوق العاده ای که محمد برای آن امام قائل بود و نیز با راهنمایی و اصرار یحیی بن ام طویل ، به دیدار امام نائل شد و چون امام او را با نام دوران کودکیش «کنکر» خطاب کرد، بر امامت آن حضرت یقین آورد.
جایگاه ویژه ابوخالد
پس از آن که به ملازمت ایشان درآمد چنان پایگاهی یافت که وی را «باب» و یکی از ثقات و حواریون امام دانسته اند . برقی ، مفید و طوسی او را در زمره اصحاب آن حضرت آورده اند. فضل بن شاذان نیز، ابو خالد را یکی از پنج تنی می شمارد که در اوایل امامت حضرت سجاد (علیه السلام) از شیعیان ایشان به شمار می آمدند.
نحوه تغییر عقیده
...

[ویکی شیعه] ابوخالد کابلی وردان ملقب به کَنکَر، از رجال شیعی سده اول هجری و از اصحاب امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) که در کابل از شهرهای افغانستان به دنیا آمد و پس از مهاجرت به مدینه در جرگه یاران امام سجاد(ع) درآمد. ابوخالد علاوه بر این دو امام، از کسانی چون اصبغ بن نباته و یحیی بن ام طویل نیز روایت کرده است.
کنکر عنوانی بود که مادرش وی را بدین نام می خواند و در روزگار خود میان عامه مردم بدان شهرت نداشت، اما به واسطه خطابی که از سوی امام سجاد(ع) به او با عنوان کنکر در روایات بر جای مانده، به این لقب شهرت یافته بود. ابن طاووس به او کنیه ابویحیی داده که مآخذ دیگر آن را تایید نمی کند.
از مجموع روایات چنین برمی آید که موطن نخستین ابوخالد، کابل بوده است. با اینکه تصریحی به سال ورود او به حجاز نشده است، ظاهر روایات، حکایت از آن دارد که وی در طول حضور خود در حجاز، آنگاه که در صحبت امام سجاد(ع) (امامت: ۶۱-۹۵ ق) بوده، دست کم یک بار با مساعدت امام به کابل سفر کرده است.

[ویکی اهل البیت] وقتی حجاج فرمانروای بصره و کوفه شد، از هیچ جنایتی دریغ نورزید او بر یاران ائمه سخت گرفت و بر آن شد که نهال برومند تشیع را از بیخ و بن برکند. هر کجا ردپایی از شاگردان مکتب امام علی علیه السلام می یافت، بی درنگ در پی تعقیب و نابودی برمی آمد. حجاج شاگردان امام سجاد علیه السلام را نیز هدف توطئه های خود قرار داد و در اولین گام یحیی بن ام طویل را به شهادت رساند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: حجاج یحیی بن ام طویل را فراخواند و گفت: ابوتراب را ناسزا بگو وگرنه نابودت می سازم. یحیی پاسخ منفی داد و به فرمان حجاج دست و پاهایش را قطع کردند.
سعید بن مسیب با سلاح تقیه به جنگ حجاج شتافت، در ظاهر راه «عامه» پیش گرفت، بر اساس فقه آنان به فتوادادن پرداخت و با این تدبیر، از شمشیر دشمنان اهل بیت علیهم السلام نجات پیدا کرد. عامر بن واسله به حجاج نیکی کرد و رهایی یافت. جابر بن عبدالله انصاری، که از بزرگان اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و مردم او را به نیکی می شناختند در سایه پایگاه مستحکم مردمی، در بند توطئه های حجاج گرفتار نیامد. چون ابوخالد کابلی از هدف پلید حجاج آگاه شد، ناگزیر به مکه گریخت و خود را از شمشیر دشمنان اهل بیت رهانید.
ابوخالد کابلی از امامان معصوم و یاران پاکدل آن بزرگان خاطرات بسیار در سینه داشت که ذکر چند نمونه از آن بسیار سودمند است.
ابوخالد می گوید: روزی همراه یحیی به محضر امام زین العابدین علیه السلام شرفیاب شدیم حضرت جامه های رنگارنگ در بر کرده، بر فرشی بسیار زیبا نشسته بود و دیوار اطاقش را با گچ سفید آراسته بود! من، با مشاهده آن لباس های زیبا، فرش رنگارنگ و خانه آراسته، در فکر فرورفتم...
امام فرمود: ابوخالد، فردا بدین مکان بیا. وقتی از خانه امام علیه السلام خارج شدیم به یحیی بن ام طویل گفتم: مرا نزد کسی آوردی که دستگاهش چنین آراسته است، با خود عهد بستم دیگر هرگز بدان خانه قدم نگذارم. چون بامداد شد با خود اندیشیدم که رفتن به خانه امام هیچ زیانی برایم ندارد. بنابراین، فردای آن روز آهنگ بارگاه امام کردم، لحظه ای در آنجا ایستادم و کسی را ندیدم از جای برخاستم تا برگردم ناگهان کسی مرا صدا زد به گمان این که دیگری را می خواند، جواب نگفتم صدا دیگر بار بلند شد کنکر داخل شو در پی صدا وارد خانه ای گلی شدم امام زین العابدین علیه السلام کرباس پوشیده بر حصیر نشسته بود.
پس از دقایقی، حضرت فرمود: ای ابوخالد، در این چند روز تجدید فراش کرده بودم و عروسی داشتم. حجره ای که دیروز دیدی، «حجله عروس» بود و جامه های فاخر را به تقاضای وی پوشیده بودم. روش زندگی ام این است که امروز می بینی، آن گاه دست من و یحیی را گرفت، کنار برکه ای برد و فرمود: شما در این مکان بمانید. پس دو بسم الله گفت، قدم بر آب نهاد و به آرامی پیش رفت. در شگفتی فرورفتم گفتم: «الله اکبر، الله اکبر» تو حجت بزرگ خداوندی، درود پروردگار بر تو باد.

پیشنهاد کاربران

کنگر تباری از دزدان و سوسان باشند اگر امام تایید فرموده که دور است حرفی باقی نیست و دور نیست انحراف زیدیه از اصل تشییع بجهت اقوال ایشان باشد

بپرس