اتفاق

/~ettefAq/

مترادف اتفاق: ائتلاف، اتحاد، وحدت، هم آوازی، هم دستی، همدلی، همزبانی، هم سخنی، یکدلی، پیشامد، تصادف، تصادم، حادثه، رخداد، رویداد، سانحه، سرگذشت، عارضه، واقعه، وقوع، اجماع، تراضی، سازواری

متضاد اتفاق: اختلاف، نفاق

برابر پارسی: پیش آمد، پیامد، بختامد، پیشامد، همکاری، رخداد، رویداد، همدلی، همسویی

معنی انگلیسی:
chance, circumstance, coincidence, contingent, event, incident, occasion, occurrence, uncertainty, alliance, agreement, accident, oneness, unity, happenstance

لغت نامه دهخدا

اتفاق. [ اِت ْ ت ِ ] ( ع مص ) با هم یکی شدن. یکی گشتن. || هم پشتی کردن. متفق شدن. || سازواری کردن. با یکدیگر موافقت کردن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). با هم نزدیک گشتن. موافقت. وفاق. همدستی. همکاری. اتحاد. سازواری. توافق. ( زوزنی ). مقابل اختلاف و نفاق :
مورچگان را چو بود اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست.
سعدی.
دولت همه ز اتفاق خیزد
بی دولتی از نفاق خیزد.
؟
|| اجماع :
ای ملک مسعود بِن ْ محمود کاحرار زمان
بر خداوندی و شاهی تو دارند اتفاق.
منوچهری.
|| تطابق. تراضی. || رفاء. التحام. || حادثه. صدفه. واقعه. پیش آمد. تصادف. مصادفه. سانِحَه. واقع شدن کاری بی سبب. اتفاق افتادن. ( زوزنی ) : اتفاق خوب چنین افتاد...که خواجه بوسعید... مرا در این بیغوله عطلت بازجست.( تاریخ بیهقی ). در شهور سنه ٔ... اتفاق افتاد به پیوستن من... بخدمت این پادشاه. ( تاریخ بیهقی ). خادمی برآمد و محدث خواست از اتفاق هیچ محدث حاضر نبود. ( تاریخ بیهقی ). دولت همه اتفاق خوبست. ( تاریخ بیهقی ). از اتفاق نیک در این برگشتن بر جانب تنگی آمد. ابومطیع...از اتفاق نیک بشغلی بدرگاه آمده بود. ( تاریخ بیهقی ).خردمندان چنین اتفاقها را غریب ندارند. ( تاریخ بیهقی ). تعبیه فرموده بود سلطان چنانکه به روزگار سلطان ماضی پدرش دیده بودم وقتی که اتفاق افتادی که رسولان اعیان و بزرگان عراق و ترکستان به حضرت حاضر بودندی. ( تاریخ بیهقی ). چون آنجا رسیدم که بوسه بر سر افشین دادم آنگاه بر کتف آنگاه بر دو دست و آنگاه سوی پا شد[ احمدبن ابی دواد ]... افشین را دیدم که از در درآمد و با خود گفتم این اتفاق بد بین... ( تاریخ بیهقی ).از اتفاق نادر سرهنگ علی عبداﷲ و ابوالنجم ایاز... از غزنین اندررسیدند. ( تاریخ بیهقی ). تا آنگاه که ایشان را این اتفاق خوب روی نمود. ( کلیله ودمنه ). || تقدیر :
ولیکن اتفاق آسمانی
کند تدبیرهای مرد باطل.
منوچهری.
اتفاق حال او چنان بود که گفته اند: کالعیر طلب القرنین فضَیَّعَ الاذنین. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || مدارا :
با هرکسی بمذهب خود باید اتفاق
شرط است یا موافقت جمع یا فراق.
سعدی.
- اتفاق افتادن ؛ پیش آمدن. روی دادن. طاری شدن. ناشی شدن. وقوع یافتن.حادث گشتن. واقع گردیدن سنوح : یک روز چنان اتفاق افتاد که امیر مثال داده بود تا جمله مملکت را چهار مرد اختیار کنند. ( تاریخ بیهقی ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) باهم یکی شدن یکی گشتن هم پشتی کردن متفق شدن سازواری کردن با یکدیگر موافقت کردن با هم نزدیک گشتن موافقت مقابل اختلاف نفاق . ۲ - ( اسم ) اجماع . ۳ - تطابق تراضی . ۴ - رفاه التحام . ۵ - مدارا. ۶ - حادثه واقعه پیشامد تصادف سانحه واقع شدن کاری بی سبب . ۷ - تقدیر ۸ - حدوث چیزی را بدون استناد بعلت اتفاق مینامند . ذیمقراطیس حکیم یونانی در مقام بیان چگونگی تکوین کرات و اجرام سماوی و حوادث و اجسام معتقد به اتفاق بوده است . خواج. طوسی میگوید آنچه را مردم اتفاق میدانند دارای علل و اسباب نهانی است که از نظرها پنهان است و هم. موجودات عالم تابع غایت و غرض خاصیاند و اسباب و علل فاعلی خاصی آنها را بوجود آورده است . یا اتفاق آرائ . رائ ی دادن هم. کسان یک انجمن در یک کار . یا به اتفاق . ۱ - با بهمراهی با همدستی با هم پشتی با سازواری بمعیت . ۲ - جمله جملگی همه همگی . یا به اتفاق آرائ اجماعا بی مخالفی بی رائ ی مخالفی .

فرهنگ معین

(اِ تِّ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) با هم شدن ، با هم بودن . ۲ - (اِمص . ) اِجماع . ۳ - (اِ. ) حادثه ، پیشامد. ۴ - تقدیر. ۵ - با، به همراهی . ، ~آراء بی رأی مخالفی .

فرهنگ عمید

۱. حادثه، واقعه، پیشامد.
۲. (اسم مصدر ) متحد بودن.
۳. (اسم مصدر ) داشتن نظر یکسان، هم فکری.
۴. (اسم مصدر ) [قدیمی] به وقوع پیوستن، حادث شدن.

واژه نامه بختیاریکا

تنگ و تفاق؛ تفاق؛ دَنگ؛ هَو؛ هَو و قَو

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اتفاق (ابهام زدایی). اتفاق ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • بخت، مبحثی در فلسفه اسلامی، به معنای اتفاق• توافق، وحدت نظر دو یا چند نفر بر امری، همچنین هم وِفق بودن دو یا چند عدد با یکدیگر• اجماع، اصطلاحی اصولی و یکی از ادلّه اربعه• اتفاق (منطق)، مصاحبت مقدم و تالی بدون بودن از روی لزوم و ضرورت
...

[ویکی فقه] اتفاق (منطق). اتفاق در منطق در دو معنای مصاحبت مقدم و تالی بدون لزوم و ضرورت، و اتحاد و وحدت داشتن آمده است.
اتفاق در منطق در دو معنا به کار رفته است:
← مصاحبت مقدم و تالی
۱. ↑ خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی، قضیّه شرطیّه متصله، ص۱۹۰.۲. ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۹۷.
خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۴.

دانشنامه عمومی

اتفاق (ازبکستان). اتفاق ( به ازبکی: Ittifoq ) یک منطقهٔ مسکونی در ازبکستان است که در ولایت نمنگان واقع شده است. [ ۱] اتفاق ۳٬۵۰۰ نفر جمعیت دارد.
عکس اتفاق (ازبکستان)

اتفاق (جماعت). اتفاق جماعت و شهرکی در جنوب غربی کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ جامی ولایت ختلان قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۴۲۴۶ است. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
عکس اتفاق (جماعت)

اتفاق (فیلم ۱۹۶۹). اتفاق ( انگلیسی: Ittefaq ) یک فیلم در ژانر دلهره آور به کارگردانی یاش چوپرا است که در سال ۱۹۶۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به راجش خانا، ناندا، و افتخار اشاره کرد.
عکس اتفاق (فیلم ۱۹۶۹)

اتفاق (فیلم ۲۰۰۱). اتفاق ( انگلیسی: Ittefaq ) یک فیلم به کارگردانی سانجای کانا است که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به سونیل شتی اشاره کرد.
عکس اتفاق (فیلم ۲۰۰۱)

اتفاق (فیلم ۲۰۱۷). اتفاق ( به هندی: Ittefaq ) فیلمی است محصول سال ۲۰۱۷ و به کارگردانی آبهی چوپرا است. در این فیلم بازیگرانی همچون سوناکشی سینها، آکشای کانا، سیدهارث مالهورترا، ماندیرا بدی ایفای نقش کرده اند.
اول قرار بود بجای سسیدهارث مالهورترا، وارون داوان بجای او نقش آفرینی کند که وارون داوان قبول نکرد و در فیلم دوقلوهای دو ایفای نقش کرد
عکس اتفاق (فیلم ۲۰۱۷)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اتفاق (فلسفه). اِتّفاق (فلسفه)
در اصطلاح فلسفه، ظهور رخدادی غیرمنتظره که منشأ آن چهار امر است: ۱. به واسطۀ زیادی شرایط علّی و معلولی در ظهور امری، وقوع آن نادر است؛ ۲. چیزی که بر علل آن آگاهی نباشد، مانند افتادن آجر از بام؛ ۳. ظهور غایت جنبی یک فعل، مانند پیداکردن گنج به هنگام شخم زدن زمین؛ ۴. پیدایش معلول بدون علت که از آن به «صُدفه» یا «تصادف» نیز تعبیر می شود. فیلسوفان، براساس قانون جهان شمول علّیت، ظهور امری بر گونۀ چهارم را به خلاف سه قسم دیگر، محال می دانند. نیز ← تصادف

اتفاق (منطق). اِتِّفاق (منطق)
(در لغت به معنی موافقت و یکی شدن) در اصطلاح منطق عبارت است از ۱. میان مقدّم و تالی در قضیه های شرطیّۀ متصله، پیوند و مصاحبت، اتفاقی و تصادفی باشد؛ ۲. مقدم و تالی قضیه در صدق اتفاق داشته باشند، بی آن که بین آن دو علاقه ای برقرار باشد، مثل قضیۀ شرطیۀ «اگر قارون مال اندوخت (مقدم)، لقمان حکمت آموخت (تالی)»، که بین مقدم و تالی آن علاقه ای نیست و پیوندشان تصادفی است. این گونه قضیه ها را اتفاقی (اتفاقیه) می نامند.

مترادف ها

accident (اسم)
تصادف، حادثه، پیش امد، سانحه، اتفاق، واقعه ناگوار، پا، تصادف اتومبیل، مصیبت ناگهانی، صفت، صرف، عارضه، شیی ء

event (اسم)
حادثه، پیش امد، سانحه، اتفاق، عارضه، سرگذشت، روی داد، واقعه

case (اسم)
حادثه، اتفاق، جا، حالت، صندوق، جلد، جعبه، محفظه، قالب، مورد، پرونده، قضیه، قاب، وضعیت، دعوی، پوسته، غلاف، مرافعه، نیام

happening (اسم)
پیش امد، اتفاق، پا، روی داد

occurrence (اسم)
تصادف، پیش امد، اتفاق، روی داد، واقعه، وقوع، رخداد

fluke (اسم)
اتفاق، خار، پیکان، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دم نهنگ، یکنوع ماهی پهن، اصابت اتفاق

accidentalism (اسم)
تصادف، اتفاق، اتفاقی، پیش امد گرایی، تصادف گرایی، فلسفه عرضی، فلسفه صدفی، فرضیه، تشخیص علایم گمراه کننده مرض، اثرات تابش نور مصنوعی بر اشیاء

unison (اسم)
اتفاق، هم اهنگی، اتحاد، هم صدایی، یک صدایی، هماوایی

hazard (اسم)
اتفاق، مخاطره، خطر، قمار

confederation (اسم)
اتفاق، اتحاد، معاهده، هم پیمانی، هم عهدی

fortuity (اسم)
تصادف، حادثه، اتفاق، شانس، قضا و قدر، اقبال

confederacy (اسم)
اتفاق، اتحاد، اتحادیه، هم پیمانی، پیوند

federation (اسم)
اتفاق، فدراسیون

happenstance (اسم)
اتفاق، رویداد شانسی، وقایع اتفاقی

joinder (اسم)
اتفاق، الحاق، پیوستگی

فارسی به عربی

اتحادی , حدث , حظ , خطر , علم الصرف

پیشنهاد کاربران

اتفاق به چیزی گویند که رخ داده است. پس می توان رخداد را برابر اتفاق گرفت
اتفاق
گویش:ettefagh
پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی
برابر پارسی:رخداد، رخداده
مخالف کلمه ی اتفاق
واژه اتفاق
معادل ابجد 582
تعداد حروف 5
تلفظ 'ettefāq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( اِ تِّ ) [ ع . ]
آواشناسی 'ettefAq
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان مترادف و متضاد
اق در واژه اتفاق همون اک فارسی هست که معرب شده
خاستگاه
رخداد ، حاصل شده ، منتج شده ، پیشامد ، رویداد
نوعی متن جدید برای اتفاق مهم
رویداد ، حادثه، پیشامد
حادثه، پیش آمده، چیزی که برای کسی رخ داده است😑
سانحه ، حادثه ، پیشامد
نایبه ، نائبه
اتفاق: [اصطلاح موسیقی ]یکی از اصطلاح های موسیقی قدیم ایران به معنای مطبوع و خوش آیند است.
اتفاق[اصطلاح ادبی ]:اتفاق در علم بدیع به معنی آوردن اسم ممدوح یا تخلص شاعر به نحوی جالب و ماهرانه است که تصادفی و اتفاقی جلوه کند. مانند:
سِرّ غم عشق بوالهوس را ندهند / نور دل پروانه مگس را ندهند
عمری باید که یار آید به کنار / این دولت سرمد همه کس را ندهند ( سرمد کاشی )

اتفاق ( fortuitous event ) :[اصطلاح بیمه]واقعه یا حادثه ای است که رخ دادنِ آن خارج از میل و اراده فرد باشد.
حادثه
event
صانحه
( = حادثه ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: آیوژین ( پهلوی: آیوجیشن ) ، رخداد، پیشامد، رویداد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس