اتیکت

/~etiket/

مترادف اتیکت: برچسب، آداب دانی، تشریفات، دیسیپلین

برابر پارسی: برچسب

معنی انگلیسی:
label, sticker, tally, etiquette

لغت نامه دهخدا

اتیکت. [ اِ ک ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) ( کلمه فرانسوی ، مأخوذ از آلمانی ستکن ) نوشته ای که روی کیسه ها یا شیشه های دوا و مال التجاره برای تعیین محتویات و وزن آنها الصاق کنند. بَرچسب. || رسوم و آداب درباری.

فرهنگ فارسی

علامت، برچسب ، به معنی رسم و آیین وتشریفات، تکه کاغذچاپ شده روی چیزی برای تعیین جنس یاقیمت آن
( اسم ) ۱ - نوشته ای که روی کیسه ها یا شیشه های دوا و کالای بازرگانی برای تعین محتوی و وزن آنها می چسبانند بر چسب . ۲ - رسوم و آداب در باری تشریفات . ۳ - رسوم و آداب در زندگی اجتماعی و رفتار با مردم .

فرهنگ معین

(اِ کِ ) [ فر. ] ( اِ. ) ۱ - برچسب . ۲ - رسوم ، تشریفات .

فرهنگ عمید

۱. برچسب.
۲. [عامیانه، مجاز] آداب معاشرت.

جدول کلمات

بها نما, برچسب

مترادف ها

tally (اسم)
حساب، نشان، نظیر، برچسب، تطبیق کردن، قرین، شمارش، علامت، اتیکت، چوب خط، شمارشگر، جای چوب خط

label (اسم)
لقب، برچسب، علامت، اتیکت، متمم سند یا نوشته، تکه باریک، اصطلاح خاص

فارسی به عربی

علامة

پیشنهاد کاربران

کالا نما
لیبل. . . . بها نما . . . .
لیبل
نوشتانه
بهانما

بپرس