اخترشناس

/~axtarSenAs/

مترادف اخترشناس: احکامی، اخترشمار، اختری، رصدبند، رصدنشین، ستاره شناس، منجم، نجومی

معنی انگلیسی:
astronaut, astrologer, astronomer, astrologer

لغت نامه دهخدا

اخترشناس. [ اَ ت َ ش ِ ] ( نف مرکب ) ستاره شمر. اخترشمر. منجم. ( مؤید الفضلاء ). نجوم دان. ( برهان قاطع ) :
ز اخترشناسان بپرسید شاه [ خسرو پرویز ]
که هرکس که کرد اندر اختر نگاه
چه دید او و فرجام این کار چیست ؟
ز رنج اختر این جهاندار چیست.
فردوسی.
... ز اخترشناسان روشن روان
بیاورد چندی بدرگاه خویش
همی بازجست اختر و راه خویش.
فردوسی.
پس از اختر گردگردان سپهر
که اخترشناسان نمودندچهر.
فردوسی.
جز آنکو بفرماید اخترشناس
چه گوید سخن وز که جوید سپاس.
فردوسی.
ز هر کشوری گرد کن مهتران
از اخترشناسان و افسونگران.
فردوسی.
همی خون دام ودد و مرد و زن
بریزد کند در یکی آبزن
مگر کو سر و تن بشوید بخون
شود فال اخترشناسان نگون.
فردوسی.
چو بشنید افراسیاب این سخن
بیاد آمدش گفته های کهن
که بشنیده بود از لب بخردان
ز اخترشناسان و از موبدان.
فردوسی.
ددیگر که از پیرسر موبدان
ز اخترشناسان و از بخردان
ز اختر بد و نیک بشنوده بود
جهان را چپ و راست پیموده بود.
فردوسی.
از اخترشناسان بسی پیش خواند
وزآن کودک مرده چندی براند
ستاره شمر زان غمی گشت سخت
بپوشید بر خسرونیکبخت
به اخترشناسان بجوشید و گفت
که گر هیچ ماند سخن درنهفت.
فردوسی.
وزآن پس چنان بد که شاه اردوان
ز اخترشناسان روشن روان.
فردوسی.
چو بشنید گفتار اخترشناس
بخندید و پذرفت از ایشان سپاس.
فردوسی.
ز گفتار اخترشناسان نشان
بد آید بتوران و بر سرکشان.
فردوسی.
که از گفت اخترشناسان شنید
همی کرد بر خویشتن ناپدید.
فردوسی.
بدوهرکسی گفت اخترشناس
بنزد تو آید پذیرد سپاس.
فردوسی.
بخوانیم بیداردل موبدان
ز اخترشناسان و از بخردان.
فردوسی.
چنین گفت با نامور موبدان
به اخترشناسان و هم بخردان.
فردوسی.
ز هر کشوری گرد کن بخردان
ز اخترشناسان و از موبدان.
فردوسی.
ز اخترشناسان و از موبدان
جهاندیده ونامور بخردان.
فردوسی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ستاره شناس، منجم، اخترشمارواخترشمرواخترمار
( اسم صفت ) ستاره شمر اختر شمر نجوم دان منجم .

فرهنگ عمید

ستاره شناس، منجم، اخترشمار، اخترشمر، اخترمار: سماع ناهید آخر ز مردمان که شنید؟ / که خواند او را اخترشناس خنیاگر؟ (مسعودسعد: ۱۵۰ ).

دانشنامه عمومی

اخترشناس، ستاره شناس یا مُنَجّمْ، دانشمندی است که روی اجرام آسمانی مانند ستارگان، سیارات و کهکشان ها مطالعه می کند. ستاره شناسی و یا اختر شناسی، در گروه علومی قرار دارد که با تحقیق، توضیح و مشاهده ی وقایعی که خارج از زمین و جو آن رخ می دهد درگیر است. این علم منشأ پیدایش و خواص فیزیکی و شیمیایی اشیایی که قابل در آسمان بوده ( و خارج از زمین قرار دارد ) و همینطور فرایند های منتجه از آنها را مطالعه می کند. اخترشناسان کنونی معمولاً تا مقطع پسادکترا در رشتهٔ فیزیک یا اخترشناسی ادامه تحصیل می دهند و سپس در مراکز تحقیقاتی یا دانشگاه ها استخدام می شوند. [ ۱]
از اخترشناسان مشهور ایرانی در دوران طلایی اسلام می توان به ابوریحان بیرونی و حاسب طبری ( آملی ) و خواجه نصیرالدین توسی ( سازندهٔ زیج توسی ) اشاره کرد.
عکس اخترشناس
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

astronomer (اسم)
ستاره شناس، منجم، اخترشناس

فارسی به عربی

فلکی

پیشنهاد کاربران

بپرس