اخم

/~axm/

مترادف اخم: آژنگ، بدخویی، ترشرویی، عبس

معنی انگلیسی:
frown, grimace, scowl, sulk, wince, dourness, frowing

لغت نامه دهخدا

اخم. [ اَ] ( اِ ) چین و شکنج که بر رو و پیشانی افتد. ( بهار عجم ). چین پیشانی و ابرو. ( غیاث اللغات ) :
میکند نازک دلان را صحبت بدخو ملول
فرد را چین بر جبین از اخم روی مسطرست.
ملاطغرا.
- اخم کردن ؛ قطب. تقطیب. آژنگ افکندن میان دو ابروی و ترش کردن روی. خشم گرفتن. عُبوس.

فرهنگ فارسی

( اسم ) چین و شکنج که بر رو و پیشانی افتد چین پیشانی و ابرو آژنگ در هم کشیدگی ابرو از اوقات تلخی و بد حالی . یا اخم رو . ترش روی عبوس .

فرهنگ معین

( اَ ) (اِ. ) اخمه ، آژنگ ، ترشرویی ، درهم کشیدگی ابرو از اوقات تلخی و بدحالی . ،~ ~کسی توی هم بودن (عا. ) عبوس بودن ، ترشرو بودن .

فرهنگ عمید

۱. چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت، یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد.
۲. ترش رویی.
* اخم کردن: (مصدر لازم ) چین و شکن انداختن بر پیشانی و ابرو هنگام نارضایتی، عصبانیت، یا فکر کردن.
* اخم وتخم: [عامیانه] خشم همراه با ترش رویی.

مترادف ها

fret (اسم)
ساییدگی، تحریک، هیجان، اذیت، جیغ، تهییج، اخم، ترشرویی، بی حوصلگی

glower (اسم)
تروشرویی، اخم، نگاه خیره

lower (اسم)
اخم، ترشرویی

frown (اسم)
اخم

scowl (اسم)
اخم، ترشرویی، ابرو درهم کشی

sulk (اسم)
اخم، ترشرویی

lour (اسم)
اخم، ترشرویی

فارسی به عربی

اوطا , تجهم

پیشنهاد کاربران

اَخْم:درگویش گوغر علاوه بر معنی متداول گاه به معنی نشمینگاه به کارد می رود مثلا وقتی میگن: تیپا زد تو اَخمش یعنی لگدی زد تو باسنش. ( برگرفته از فرهنگ گویش گوغر اکبر نقوی )
بنام خدا
خط اخم بر اثر، افکار ناراضی، یا خشم ایجاد میشه،
و همین طور اگر در معرض آفتاب باشید،
پیشگیری: استفاده از عینک آفتابی،
و همچنین در دورهایی ک خشمگین و ناراحت هستید، میبایست از چسب اخم، استفاده کنید، و یا حتی از چسب ۱ ۲ ۳ ک براحتی از پوست جدا میشه
...
[مشاهده متن کامل]

این باعث میشه تا پایان دوره ک افکارتون حالت عادی پیدا کنه، عظلات مربوط ب اخم ثابت بمونن
موفق

ابرو همجوار ساختن.
ابرو در هم کشیدن.
پیشانی چروک دادن.
سگرمه
اخم در هم کردن
اخمم را در هم کردم و گفتم :. . . . . . . . . . . . .
سگرمه

بپرس