ادبیات تهران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تِهْران، پایتخت و بزرگ ترین شهر ایران، نیز استان و شهرستانی به همین نام در شمال مرکزی ایران می باشد.سهم تهران (نخست به عنوان قصبه ای وابسته به ری (از سده ۱ق/۷م) تا آغاز عصر قاجار (۱۱۹۳ق/۱۷۷۹م)، و آن گاه به عنوان شهری که به پایتختی برگزیده شد و ری را تابع خود ساخت) در ترویج زبان و ادبیات فارسی چشمگیر و در خور توجه است. برای بازنمودن این بحث، تهران را از دو منظر می نگریم و مسئله را در دو بخش بررسی می کنیم:۱. تهران وابسته به ری،۲. تهران مستقل.
مطالعه جنبه های گوناگون فرهنگی تهران یا طهران، از جمله بررسی ادبیات آن، به عنوان قصبه ای کوچک از قصران ری، که آن را آبادی ای خوش آب و هوا، با باغ های میوه و انار مرغوب وصف کرده اند، جز به تبع مطالعه فرهنگی ری (شهری مقدسی که نام آن در تورات و اوستا آمده، و بنای آن به هوشنگ منسوب است و به گفته ابن مقفع از معدود آبادی هایی بوده است که «پهلو» (شهر) نامیده می شد ) میسر نخواهد بود. عرب های مسلمان در ۲۲ق/۶۴۳م، ری و به تبع آن تهران و دیگر آبادی های حوزه ری را به تصرف درآوردند و از آن زمان تهران به سرزمین های اسلامی پیوست و تاریخ ایرانـی ـ اسلامی آن آغاز شد. نسبت طهرانی (تهرانی) که ظاهراً، نخستین بار در شرح احوال محمد بن حماد طهرانی رازی (د ۲۶۱ یا ۲۷۱ق/۸۷۵ یا ۸۸۴م)، در تاریخ بغداد، دیده می شود، دست کم قرینه ای است که اعتبار فرهنگی این آبادی را از همان سده های نخستین اسلامی تأیید می کند.از آن جا که هدف ما بررسی زبان و ادبیات فارسی در تهران است، وضع ادبی تهران وابسته به ری (تهرانِ ری) را از آغاز تا عصر صفوی و از عصر صفوی تا استقرار حکومت قاجاریه (۱۲۰۰ق) در تهران بررسی می کنیم: گستره ری در دو سده نخستین اسلامی (که با نگاهی به دو «قرن سکوت» موصوف است) همانند دیگر نقاط ایران زمین، به ظاهر در سکوت به سر می برد، یعنی نمی توان انتظار داشت، از این دو سده، نظم و نثری مکتوب مربوط به این بخش از ایران برجا مانده باشد. با آغاز استقلال ایران (از ۲۰۶ق/۸۲۱م) و در پی آن، انتخاب زبان فارسی دری به عنوان زبان ملی، ثبت و ضبط نوشته ها و سروده ها آغاز شد. بی گمان سخن سرنوشت ساز و تاریخی یعقوب لیث (حکومت۲۵۴-۲۶۵ق/۸۶۸-۸۷۹م) خطاب به شاعرانی که او را به زبان عربی ستوده بودند، مبنی بر اینکه «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟»، نوعی فرمان حکومتی، اما برآمده از آرمان های مردم ایران، به شمار می آید که بر طبق آن، زبان فارسی به عنوان زبان ملی و رسمی ایران اعلام شد. زبان و ادب ملی نخست در ماوراء النهر و خراسان، سپس در آذربایجان رواج یافت و آن گاه به پهنه ری (عراق عجم) و دیگر نقاط ایران رسید. در دوران آل بویه (حکومت ۳۲۰-۴۴۸ق/۹۳۲-۱۰۵۶م)، یعنی از نیمه اول سده ۴ق/۱۰م تا اواخر نیمه اول سده ۵ ق/۱۱م و تا حمله مغول (۶۱۶ یا ۶۱۷ق/۱۲۱۹ یا ۱۲۲۰م) ری و به تبع آن تهران، در تاریخ علمی و فرهنگی و اجتماعی ایران اسلامی شهرت بسیار داشته، و مدت ها مرکز حکومت امیران آل بویه و وزیران دانشمند آنان مثل ابن عمید (د ۳۵۹ق/۹۶۹م) و صاحب بن عبّاد (د ۳۸۵ق/۹۹۵م) بوده است که مجالس درس و بحث علمی و ادبی داشته اند و از عالمان و ادیبان به گرمی استقبال می کرده ، و آنان را مورد حمایت قرار می داده اند. برخی از محققان از کتابخانه بزرگ ابن عمید، با «صد بار» کتاب سخن گفته اند و بر علم دوستی و ادب پروری جانشین وی، یعنی صاحب بن عباد تأکید کرده اند و مجالس درس و بحث او را که با حضور عالمان و ادیبان تشکیل می شد، حائز اهمیت بسیار، و کتابخانه عظیم او را که افزون بر ۱۱۷ هزار جلد کتاب در آن گردآمده بود، کانون علم و ادب دانسته اند. با آن که ری در آن روزگار محل ترویج ادب تازی بود و آن دو وزیر دانشمند هم ادیبان عربی زبان و شاعران عربی سرا را می نواختند، با این همه، جای شعر و ادب فارسی یکسره خالی نبود و صاحب بن عباد (که گفته اند: از شعر عربی بیش تر از شعر فارسی لذت می برد) به سخن موزون و لطیف فارسی نیز دلبستگی داشت و جادوی سخن پارسی کار خود را می کرد و به رغم نظر محققانی که در نواحی زیر فرمان عرب مآبان و عربی گرایان، مانند ری، فارس و عراق عجم، از بیداری ادبی در اوایل پیدایی شعر و ادب فارس، نشانی نمی بینند، تاریخْ شاهد ظهور گویندگانی چون منصور منطقی (د میان ۳۶۷ - ۳۸۰ق/۹۷۷-۹۹۰م)، معاصر صاحب بن عباد و بندار رازی (سده های ۴ - ۵ ق/۱۰-۱۱م) است. منطقی را در شعر دری استاد و قدیمی ترین شاعر پارسی گوی عراق دانسته اند. صاحب لباب الالباب تصریح می کند که «صاحب بن عباد، پیوسته مطالعه اشعار او) منطقی (کردی» و در امر آزمودن بدیع الزمان همدانی در عربی سرایی ۳ بیت از اشعار منطقی خواند و از او خواست تا آن ۳ بیت را به عربی برگرداند. این سخن، بیانگر دو حقیقت است: یکی، علاقه و توجه صاحب بن عباد به ادب فارسی؛ دوم، رواج شعر و ادب فارسی، در عصر آل بویه، در ری و به طور کلی در عراق عجم. بر جای ماندنِ ابیاتی به پارسی دری از بندار رازی (د ۴۰۱ق/۱۰۱۰م) که به لهجه رازی شعر می سرود، یا به گفته صاحب نقض ، بر جای ماندن قصایدی در مدح سادات ری از وی و توجه شاعران بزرگ سده ۶ ق/۱۲م چون خاقانی به او و این که ظهیر فاریابی (د ۵۹۸ ق/۱۲۰۱م) در ستایش خود و ممدوحش بدین معنا اشاره می کند که شعر بندار را «وحی» می شمرده اند، جمله، از رواج و کمال شعر و ادب فارسی در ری و تهرانِ وابسته به ری حکایت می کند و با آن که فارسی دری لهجه مخصوص مردم خراسان، ماوراء النهر، سیستان و زابلستان بوده است و مردم مغرب و مرکز و شمال و جنوب غربی ایران تا دیری جز به پهلوی یا طبری سخن نمی گفته اند، پس از نشر آثار ادبی دری مانند آثار رودکی، شهید بلخی، فردوسی و ابوالمؤید بلخی از خراسان به شهرهای دیگر، آنان نیز از این شیوه زیبا پیروی کردند و آرام آرام از سرودن اشعار فهلوی، رازی، طبری و پهلوی (که در عصر دیلمیان متداول بود) دست برداشتند و از سبک و لهجه شیرین و روانْ واجِ دری پیروی کردند و چنین بود که مجاهدت های ادبی خراسان راه خود را به دیگر اقطار باز کرد و مخصوصاً در ری (که از همه نزدیک تر بود) حُسن قبول یافت. این امر را معلول دو علت دانسته اند: نخست، به قدرت رسیدن ایرانیان و ظهور سلسله های ایرانی یعنی طاهریان، صفاریان و به ویژه سامانیان، و انتخاب زبان فارسی دری به عنوان زبان ملی؛ دوم، آمیزش سخنگویان دو زبان (پهلوی و دری) از سده ۴ق در ری؛ بدین ترتیب که اهل دیوان و دفتر و افراد کشوری و لشکری که از ماوراء النهر و خراسان به ری می آمدند، به دری تکلم می کردند و عامه مردم ری به لهجه های پهلوی، و همین امر موجب ظهور شاعران دو زبانه، مثل بندار رازی، گردید سوم، پناه بردن امیران خراسان و ادیبان و دانایان آن دیار، به دنبال استیلای سلجوقیان بر خراسان، به ری و جبال (۴۳۱ق/۱۰۳۹م) و اصفهان. این امر موجب پدید آمدن با هم نهادی (سنتزی) شد که از برخورد ذوق دری سرایان خراسان به مثابه نهاد (تز) با سلیقه پهلوی گویان ری به مثابه برنهاد (آنتی تز) شکل گرفت و بدین سان بر شمار مراکز علمی و ادبی در پهنه ایران افزوده شد. از این زمان تا عصر صفوی (۹۰۷-۱۱۴۸ق/۱۵۰۲-۱۷۳۶م) که تهران سایه وار از آفتاب ری تبعیت می کند، در تذکره ها به نام شاعران و ادیبانی برمی خوریم که بیش تر با صفت رازی موصوف شده اند. از جمله آن ها می توان از ابوالمفاخر، بندار، منطقی، غضایری، قوامی، مسعود و دهخدای ابوالمعالی نام برد. تبعیت تهران از ری در عصر صفوی و به طور کلی تا دوران آقامحمدخان قاجار و پایتخت شدن این شهر، ادامه می یابد، اما به نظر می رسد که زمینه های استقلال آن از ری و شکوفایی ادبی آن، به تدریج فراهم می آید و ده کوچک، آماده شهر شدن می شود. این حرکت از عصر صفوی آغاز می گردد و افزودن بر شمار شاعران تهرانی، از تحولی ادبی در تهران خبر می دهد. کریمان شرح حال ۲۵ تن ادیب و سخنور رازی، در دوران صفوی تا پیش از سال ۱۲۰۰ق، به دست داده است که ۲۱ تن از آنان، منسوب به تهران اند و با صفت تهرانی موصوف شده اند. در میان این سخنوران و ادیبان، شاعران نامداری چون امیدی تهرانی (د ۹۲۵ق/۱۵۱۹م)، امین احمد رازی (د ۱۰۱۰ق/۱۶۰۱م) صاحب تذکره هفت اقلیم، و شاپور تهرانی (د ۱۰۴۸ق/۱۶۳۸م) نیز دیده می شود در تذکره تحفه سامی بیش از ۲۰ تن شاعر تهرانی معرفی شده است و در کتاب تاریخ تهران، شرح حال ۵۶ تن شاعر عصر صفوی آمده است که نخستین آنان خواجه ابوالقاسم و آخرینشان یارعلی تهرانی است. پیوستن ۱۰ تن شاعر تهرانی، در عصر صفوی، به کاروان هند که در میان آن ها سلیم تهرانی و شاپور تهرانی نیز دیده می شوند، دلیل دیگر این تحول ادبی است.
تهران مستقل
با پیروزی آقا محمدخان قاجار (سلطنت ۱۲۰۹-۱۲۱۱ق) و پایتخت قرار گرفتن تهران، عصر وابستگی تهران به ری پایان می گیرد و دوران استقلال این شهر فرا می رسد و به تبع این استقلال، تحولی ادبی در این شهر پدید می آید، بدان سان که نخست با پیشرفت مکتب بازگشت ادبی (ه م) تهران از میراث ادبیات سنتی فارسی سود می برد و سپس با جنبش مشروطه و ظهور ادبیات نوین خاستگاه ادبیات جدید ایران می شود. تهران مستقل را می توان در دو بخش بررسی کرد: تهران دارالخلافه؛ تهران مشروطه:
← تهران دارالخلافه
از زمان امضای فرمان مشروطه، در ۱۳۲۴ق از سوی مظفرالدین شاه تا انقراض رژیم سلطنتی و پیروزی انقلاب اسلامی، در بهمن ماه ۱۳۵۷، یعنی افزون بر ۷۰ سال حکومت ایران (در واقع، یا به ظاهر) حکومت مشروطه سلطنتی بود که بر طبق تقسیم بندی ما «تهران مشروطه» خوانده می شود. از این رو، تبیین و تشریح ادبیات تهران مشروطه همانا گزارشی از وضع زبان و ادبیات فارسی در طول این ۷۰ سال در تهران است.ادبیات فارسی دوران مشروطیت در تهران را در دو بخشِ شعر و نثر بررسی می کنیم:
← شعر
...

پیشنهاد کاربران

بپرس