ادبیات فارسی در تبریز

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زبان و ادب فارسی از سده ۵ ق/۱۱م در آذربایجان و به تَبَع آن در تبریز آرام آرام رواج یافت و از مراکز برجسته فرهنگ و ادب ایران گردید.
شعر و ادب فارسی دری که با ظهور رودکی، پدر شعر فارسی، ملقب به سلطان شاعران، استاد مقدم شاعـران ماوراء النهر و سخن سرایی دیگر سخن سَرایان عصر سامانی (۲۶۱- ۳۸۹ق/۸۷۵- ۹۹۹م) در ماوراء النهر و خراسان بزرگ بسط و استقرار و رواج و رسمیت تمام یافت، به تدریج از خراسان و ماوراء النهر، به دیگر نواحی ایران جغرافیایی و فرهنگی و نیز به شبه قاره هند و چین و برخی دیگر از نقاط جهان رسید و قبول عام یافت و رفته رفته بر گسترش و کمال آن افزود. زبان و ادب فارسی از سده ۵ق/۱۱م در آذربایجان و به تَبَع آن در تبریز که شهری زیبا و پرجمعیت، و به تعبیر شاعرانه دارای فرّ فردوس و شعشعه عرش رحمان، با عنوان دارالسلام و دارالملک، و دوستی اش آمیخته با جان بود، آرام آرام رواج یافت و از مراکز برجسته فرهنگ و ادب ایران زمین گردید.
حاکمیت سبک خراسانی
تبریز مرکزی که به قول ریپکا نه فقط از حیث شمار بسیار ادیبان و دانشمندان که نخستین فرد آن قطران بود، بلکه بیش تر از جهت کیفیت ممتاز آنان در ادبیات حائز اهمیت است. این مرکزیت، چونان دیگر مراکز فرهنگی و ادبی ایران تا روزگار حاضر پایید. از این رو، می توان سیر تاریخی زبان و ادب فارسی را در تبریز، در ۴ دوره، بدین شرح بحث و بررسی کرد:دوره اوّل (سده ۵ق) که ادامه دوران حاکمیت سبک خراسانی است، شعر و ادب فارسی که در ماوراء النهر و خراسان آغاز شده بود، پیش از آن که به ری، اصفهان، فارس و دیگر نواحی ایران برسد، به تبریز رسید و در آن شهر، آن سان که می بایست، بالید و گسترش یافت. به گواهی تاریخ ادبیات فارسی، آغاز گر شعر و ادب در تبریز و به طور کلی در آذربایجان، قطران تبریزی (همین مقاله) (د ۴۶۵ق/۱۰۷۳م) بود. ظهور قطران در تبریز (که بر طبق اسناد موجود بایسته است تا او را آدم الشعـرای دیار آذربایجان بـه شمار آوریم) گـویـای ایـن حقیقت است که فرهنگ و ادب فارسی دری، حداقل، از سده ۵ق در آذربایجان و به تَبَع آن در تبریز رواج و رونق داشته است که اگر چنین نبود، به حکم اصل عقلی سنخیت علت و معلـول، شاعـر و ادیبـی بزرگ چـون قطران (کـه بـه قـول ناصرخسرو شعر (دری) نیک می گفت ) و به تأیید محققان و منتقدان قدیم و جدید، در زمینه شعر و ادب فارسی پایگاهی بلند و ارجمند داشت و به القابی چون شرف الزمان و امام الشعرا ملقب بود، در آن سامان تربیت نمی شد؛ چرا که لازمه ظهور هر پدیده، از جمله ظهور بزرگان دانش و ادب، وجود عوامل و زمینه هایی است، به عنوانِ علت که تا محقق نشود، معلول که همانا تولد بزرگان دانش و ادب در جامعه است، تحقق نخواهد یافت.تعلق قطران به طبقه دهقانان و تصریح وی بدین موضوع، یعنی «یکی دهقان بدُم شاها شدم شاعر ز نادانی» که سرگذشت فرخی سیستانی (همین مقاله) را تداعی می کند و روی آوردن وی از دهقانی به شاعری، امری است که از نفوذ شعـر و ادب فارسـی حتی در میان عامه مردم آذربایجـان (که دهقانان نیز در شمار آنان بوده اند) حکایت می کند و اگر دهقان را در معنای خُرده مالک و صاحب زمین تفسیر کنیم و قطران را چونان فردوسی (همین مقاله) (که از دهاقین طوس بود ) از دهاقین آذربایجان به شمار آوریم، نفوذ و حضور شعر و ادب در طبقه دهاقین آذربایجان مسلم می گردد.این امر در کنار یکی از القاب قطران، یعنی لقب «فخر الشعرا» که شاعر، خود نیز بدان تصریح می کند و خویش را فخر الشعرا می خواند و خطاب به ممدوح خود می سراید: «فخر الامرایی تو و فخر الشعرا من»، گذشته از آن که اشارتی هست به شاعران ماوراء النهر و خراسان، مُثبِت وجود شاعرانی در دیار آذربایجان و اران و شروان نیز هست که قطران فخر آنان محسوب می شده است. این سخن که شهـرت یکی از سلسلـه های محلی آذربایجان موسوم به روّادیان، به سبب حضور برخی از شاعران در دستگاه آنان است، مؤید مدعای ما تواند بود. کاروان شعر و ادب که در آذربایجان و اران و شروان به کاروان سالاری قطران به راه افتاد، چونان کاروانی که پیش تر در ماوراء النهر و خراسان به کاروان سالاری رودکی حرکت کرده بود، پس از گذشتن از منازل سده های مختلف به روزگار ما رسید.
ظهور سبک عراقی
دوره دوم (از سده ۶ تا اواخر سده ۹ق) که دوران شکل گیری و ظهور سبک عراقی (همین مقاله) و دوران حاکمیت این سبک بر شعر و ادب فارسی است، تبریز غالباً از مراکز مهم شعر و ادب فارسی شمرده می شده است. با فرارسیدن سده ۶ق، تحول در سبک شعر و ادب فارسی آغاز شد و عوامل گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، آرام آرام، به مثابه علل ناقصه گرد آمد و زمینه پدید آمدن سبکی دیگر را (که سبک عراقی نام گرفت) فراهم آورد. حمله مغولان به ماوراء النهر و خراسان به عوامل مختلف تغییر سبک پیوست و علت تامه این دگرگونی تحقق یافت و سبک خراسانی (همین مقاله) جای خود را یکسره به سبک عراقی داد. در طول سده ۶ق شاعران آذربایجان و اران و شروان که نام آوران آنان عبارت اند از فلکی شروانی (د ۵۷۷ق/۱۱۸۱م)، مجیر بیلقانی (د ۵۷۷ق)، خاقانی (د ۵۹۵ق/ ۱۱۹۹م) و نظامی (د۵۹۹ق/۱۲۰۳م)، شیوه ای میانه سبک پیشین و سبک پسین در پیش گرفتند. بدین معنا که زبانشان به زبان شاعران سبک خراسانی می مانست و از نظر فکر و اندیشه و نیز از جهت مختصات ادبی، آثارشان به آثار برآمده از سبک عراقی نزدیک می شد و چنین بود که زمینه های پیروزی و تسلط سبک عراقی بر سبک خراسانی (که در سده ۷ق تحقق یافت) در آذربایجان و اران و شروان فراهم می آمد.در سده ۷ق/۱۳م، تبریز پایتخت فرمانروایی وسیع ایلخانیان مغول قرار گرفت و بیش از پیش عظمت و اعتبار یافت. این عظمت و اعتبار در زمان وزارت خواجه رشید الدین فضل الله (مق ۷۱۸ق/۱۳۱۸م) به اوج رسید.
← ظهور مجموعه سفینه تبریز
...

پیشنهاد کاربران

بپرس