اراده الهی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اراده الهی اراده در برابر کراهت وصف موجود قادر مختار، و آخرین جزء علت تامه فعل می باشد.
«اراده» مصدر باب افعال از ریشه «رود» به مفهوم خواستن، قصد کردن و عزم است.
اراده الهی در منابع اسلامی
اراده از صفات ثبوتیه خداوند، و «مرید» از اسماء الهی است. گفت و گو درباره حقیقت اراده الهی، وصف ذات یا فعل بودن، قدیم یا حادث بودن، ارتباط اراده با دیگر صفات الهی، گستره آن و نیز بحث درباره گوهر اراده انسان، و چگونگی ربط آن به اراده الهی در کلام و فلسفه اسلامی سابقه ای دیرین دارد و در منابع اصلی معارف اسلامی مورد توجه بسیار قرار گرفته، تا آن جا که لفظ اراده و مشتقات آن ۱۳۷بار در قرآن آمده و کانون سخنان فراوانی از امامان معصوم (علیهم السلام) قرار گرفته است.
اراده انسان
متکلمان و فیلسوفان مسلمان اراده انسان را از شئون نفس و در زمره کیفیات یا افعال آن دانسته و درباره گوهر آن به گفت وگو پرداخته اند: «جمهور اشاعره» آن را صفتی دانسته اند که مرجِح یا مخصص یکی از دو طرف فعل و ترک است و آن را وصفی مغایر با علم و قدرت به شمار آورده اند شمار زیادی از «معتزله» آن را از سنخ ادراک به شمار آورده، آن گاه اراده را به «اعتقاد نفع» و کراهت را به «اعتقاد ضرر» تفسیر کرده اند. برخی، آن را «شوق» و کسانی «شوق مؤکد» دانسته اند. دسته ای از حکیمان، آن را به «عزم» تعریف کرده و سپس در مقام فرق گذاری میان «عزم» و «شوق»، عزم را «میل اختیاری» و شوق را «میل طبیعی» دانسته اند، با این استدلال که: گاه اراده انسان به انجام دادن کاری تعلق می گیرد که به آن شوق ندارد بسان خوردن داروی تلخ و زمانی کاری را که به آن اشتیاق دارد، ترک می کند همانند ترک کردارهای لذت بخش حرام از سوی مؤمنان.
مبادی فعل ارادی
...

[ویکی شیعه] اراده الهی، از صفات ثبوتی خداوند است که برپایه آن خدا را مُرید (اراده کننده) می نامند. آیات بسیاری از قرآن بر وجود اراده برای خداوند دلالت می کنند. متکلمان مسلمان درباره چیستی اراده خدا، اینکه صفت ذات او است یا صفت فعل و حدوث یا قِدَم (ازلی بودن) آن دیدگاه های کاملا متفاوتی دارند. برخی اراده خدا را همان علم او، عده ای از افعال او و جمعی چیزی غیر از این دو دانسته اند. طبق برخی از روایات ائمه شیعه امامی، اراده خداوند همان فعل او و امری حادث است. اراده را به دو قسم اراده تکوینی و تشریعی تقسیم می کنند. به عقیده برخی قرآن هم از اراده تکوینی و هم از اراده تشریعی سخن گفته است.
اراده و مشیت از صفات خداوند است و بر این اساس خداوند را مُرید (اراده کننده) می نامند. قرآن در آیات بسیاری مشیت و اراده را به خداوند نسبت داده است؛ از جمله «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ» (هرکه را بخواهد عذاب و هر که را بخواهد رحمت می کند) و «إِنَّ رَبَّک فَعَّالٌ لِما یریدُ» (پروردگار تو همان کند که خواهد)
برخی از متکلمان معتقدند که مشیت و اراده هردو، یک صفت اند؛ اما گروهی نیز با توجه به اینکه در قرآن مشیت تنها در امور تکوینی به کار رفته است، مشیت و صفت را دو صفت متفاوت خداوند دانسته اند.

[ویکی اهل البیت] یکی از صفات خداوند که در کتاب و سنت به کرّات از آن یاد شده، صفت اراده است و تمام فرق مسلمین این صفت را برای خداوند ثابت دانسته اند. لیکن در تفسیر اراده و این که این صفت از صفات ذات است یا از صفات فعل، اختلاف شدیدی هست. موضوعی که در این اوراق از آن بحث خواهیم کرد همین صفت اراده است که در چهار مقام از آن بحث خواهد شد: مقام اوّل در تقسیم بندی صفات خداوند به صفات افعال و صفات ذات. مقام دوم در تفسیر اراده. مقام سوم در این که اراده جزء کدام یک از صفات خداوند است، آیا از صفات ذات است یا از صفات فعل؟ مقام چهارم بحثی تحت عنوان اراده خداوند در روایات ائمه علیهم السلام.
صفات خداوند بر دو قسم است: صفات ثبوتی؛ یعنی صفاتی که در خدا هست مثل علم و قدرت و... صفات سلبی: یعنی صفاتی که در خدا نیست مثل ترکیب، رؤیت و...
همین صفات ثبوتی خود به دو دسته تقسیم می شوند: صفات ذات و صفات فعل. برای این که بدانیم که کدام یک از این دو دسته از صفات، صفت فعل یا صفت ذات هستند، دو طریق بیان گردیده است:
صفت فعل آن صفت را گویند که عین ذات خدا نباشد و همیشه برای ذات ثابت نیست و اتصاف خدا به ضد آن ممکن است مانند رازق بودن، رحیم بودن و...
این طریق اول بود که بیان شد ولکن از آنجا که این طریق با یک اشکال روبرو می شود، دانشمندان علم کلام طریق دومی را بیان نموده اند. اشکال طریق اول این است که صفت عدل با آن که از صفات فعل است اتصاف خدا به ضد آن جایز نیست.
اما صفات فعل صفاتی است که به لحاظ رابطه و نسبتی که میان ذات خداوند و یکی از آفریدگان برقرار است از آن رابطه و نسبت اعتبار و انتزاع می شود: «ما یجری علی الذات علی الوجهین بالسلب تارة وبالایجاب أُخری فهو من صفات الأفعال»: آنچه به صورت همیشگی بر ذات حمل نمی شود بلکه در بعضی از اوقات حمل می شود، در بعضی از اوقات از ذات سلب می شود و صفت فعل شمرده می شود. مانند صفات رازقیت خداوند که می شود گفت: رَزَق لزیدٍ ولداً ولم یرزق لعمر مالاً: خداوند به زید فرزندی عطا نمود و به عمر مالی عطا نکرد.
در هر صورت آنچه از کلمات متکلمین برمی آید این است که در صفات فعل، تحقق فعل، سبب و علت تامه برای اتصاف است و قبل از تحقق فعل، ما می توانیم نفی صفت از خداوند بکنیم. شیخ مفید می گوید: «ومعنی صفات الأفعال هو انّها تجب بوجود الفعل و لاتجب قبل وجود»: معنی صفت فعل عبارت است از این که وقتی فعلی محقق شد ذات متصف می شود به آن و در غیر این صورت ذات متصف به چنین صفتی نمی شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس