اراک

/~arAk/

معنی انگلیسی:
arak

لغت نامه دهخدا

( آراک ) آراک. ( اِ ) جزیره. و ظاهراً مصحف آداک است.
اراک. [ اَ ] ( ع اِ ) درختی است که بچوب آن مسواک کنند. ( منتهی الارب ). درخت پیلو که از بیخ آن مسواک سازند. ( غیاث اللغات ). از بیخها و شاخهای آن مسواک سازند و برگهای آن بشتران چرانند و آنرا بهندی پیلو خوانند. ( آنندراج ). برگش در زمستان بریزد. درختی است از نوع شورگیاه. چوج. شجرةالسواک. درخت مسواک. ( زمخشری ) ( دستوراللغة ادیب نطنزی ). درخت شور. درخت شوره. حمض. و میوه آنرا خمط و جهاض ( آنگاه که سبز باشد ) وجهاد و بریر و مرد و کباث ( میوه اراک نیک پخته و رسیده ) گویند. درخت مسواک است ، شجر او قریب بدرخت انار و برگش عریض و خزان نمیکند و خار دارد و گلش مایل بسرخی و ثمرش بقدر بطم و بعد از رسیدن سیاه میشود و با اندک حلاوت است ، در اول گرم و در آخر ثانی خشک و جالی و محلل و مقطع و مفتح سده و جهت دفع رطوبات لزجه و ریاح غلیظه و ضماد مطبوخ او در روغن زیتون جهت تحلیل ورم رحم و بواسیر و سعفه و طبیخ او جهت عسرالبول و تنقیه مثانه و تخم او جهت تقویت معده و رفع اسهال بغایت نافع و ضماد برگ او محلل و مانع نزلات و ماشرا و نمله و مسواک کردن بچوب او جالی دندان و مقوی لثه و اکثار او مورث جوشش لهاة و سجح و مصلحش کثیرا و قدر شربتش از طبیخ تا نصف رطل و از تخمش تا سه درهم و بدلش صندل است. ( تحفه حکیم مؤمن ). از چوبش مسواک سازند، بن دندان سخت کند و بوی دهن خوش دارد. ( نزهةالقلوب ). و ضریر انطاکی در تذکره خود آرد: اراک و یسمی السواک عربی لم تذکره الیونان لانه من خواص الاقلیم الاول و مایلیه من الثانی یقرب من شجر الرّمان الّا ان ورقه عریض سبط لاینتثر شتاء شوک له زهر الی الحمرة یخلف حباً کالبطم أخضر ثم یحمر ثم یسود فیحلو و هو حارّ یابس فی الثانیة أو یبسه فی الثالثة جلاّء محلل مقطع یفتح السدد و یقطع البلغم و الرطوبات اللزجة و الریاح الغلیظة و اذا غلی فی الزیت سکن الاوجاع طلاء و حلل أورام الرحم و البواسیر و السعفة و لایقوم مقام حبه فی تقویة المعدة و فتح الشاهیة ( ؟ ) شی و ورقه یحلل و یمنع النوازل و الماشرا و النملة طلاء و دلک الاسنان بعوده یجلو و یقوی و یصلح اللثة و ینقیها من الفضلات و الاکثار منه یورث البثور فی اللهات و یسحج و تصلحه الکثیرا و الشربة من طبیخه الی نصف رطل و من حبه الی ثلاثة و بدله فی الجلاء الدیک بردیک و فی غیر ذلک الصندل - انتهی. || قطعه ای از زمین. ( منتهی الارب ). || نبات تلخ و شورمزه. ( منتهی الارب ). درخت شور و تلخ. ( مؤید الفضلاء ). ج ، اُرُک ، ارائک.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آراک ) جزیره
در شهریور ۱۳۱۴ ه . ش . بموجب تصویبنامه هیئت وزیران نام عراق ( سلطان آباد ) به اراک تبدیل گردید. این شهر از شمال به فراهان از مشرق به خاک قم از جنوب به محلات ( کزاز ) از مغرب به کوه شازند محدود است دارای آب و هوای معتدل و زمستانها بسیار سرد است . بنای آن جدید و در سال ۱۲۴٠ ه . ق . بتوسط یوسف خان معروف به گرجی در زاویه جنوب غربی دشت فراهان بنا شده و جمعیت آن ۱۱۶۸۳۲ تن است . راه آهن سرتاسری ایران از این شهر می گذرد.
( اسم ) درختچه ایست از تیر. اراکیها که فقط شامل یک گونه است . برگهایش متقابل و کمی گوشتالوست گلهایش سفید رنگ و کوچک و بشکل خوشه - که در انتهای شاخه ها قرار میگیرند - میباشد . میوه اش هسته و زرد رنگ است و آنرا کباث نامند و در صورتیکه نارس باشد سبز رنگ است که خمط یا جهاض نامیده میشود و خواص دارویی دارد . از برگ این گیاه شتران تغذیه میکنند و از ریش. آن که چوبی و ستبر است در قدیم مسواک درخت مسواک سجره السواک چوج .
نام موضعی است در مغرب طوس

فرهنگ معین

( اَ ) ( اِ. ) ۱ - درختچه ای است از تیرة اراکی ها که فقط شامل یک گونه است . برگ هایش متقابل و کمی گوشتالو است ، گل هایش سفیدرنگ و کوچک و به شکل خوشه که در انتهای شاخه ها قرار می گیرند، می باشد. میوه اش هسته و زردرنگ است و آن را کباث نامند و در صورتی که نا

فرهنگ عمید

درختی گرمسیری شبیه درخت انار، با برگ های پهن و همیشه سبز، چوب سست، گل های سفید یا سرخ ، و میوه ای خوشه ای به رنگ سرخ یا بنفش با طعم تلخ، درخت مسواک.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَرَاکَ: تورا می بینم
ریشه کلمه:
رئی (۳۲۸ بار)
ک (۱۴۷۸ بار)

[ویکی فقه] اراک (ابهام زدایی). اراک ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • اراک (شهر)، نام یکی از شهرهای کشور ایران• اراک (درخت)، نام یک درخت• اراک (مکان)، نام محلی در عرفه از جانب شام• اراک (حج)، از حدود عرفات
...

[ویکی فقه] اراک (درخت). اراک ( به فتح الف) نام درختی است و همچنین از حدود عرفات هم می باشد. از معنای نخست در باب طهارت به مناسبت سخن رفته است و از معنای دوم در باب حج بحث شده است.
مسواک زدن با چوب درخت اراک مستحب است.
حکم وقوف حاجی در اراک
وقوف حاجی در اراک، مجزی از وقوف وی در عرفات نیست.


[ویکی حج] اراک (درخت). اَراک، از درختان محدوده حرم مکّی است که از چوب آن به عنوان مسواک استفاده می شود. درخت اراک خواص درمانی و کاربردهای دیگری هم دارد. در مرز سرزمین عَرَفات محلی قرار دارد که به جهت رویش اراک در آن، وادی اَراک نامیده می شود. در روایات به مسواک زدن با چوب اراک سفارش شده است. برطبق حدیثی نخستین بار پیامبر(ص) به توصیه جبرئیل با آن مسواک زد و مردم را به مسواک زدن با آن سفارش کرد. امام رضا(ع) چوب اراک را بهترین چوب برای مسواک دانسته است.
به فتوای فقیهان شیعه و اهل سنت قطع کردن درخت اراک در محدوده حرم، برای محرم و غیرمحرم حرام است و بر کسی که آن را قطع کند، واجب است کفاره بپردازد. برطبق حدیثی از امام صادق(ع) کسی که این درخت را در محدوده حرم قطع کند باید به قیمت آن صدقه پرداخت کند.
«اَراک» نام درختی است که در عربی «شجر السِّواک» و در فارسی درخت مسواک خوانده می شود. این درخت در تقسیم بندی گیاهان از گروه «سالوادور» (Salvadoraceae) و نام علمی آن «سالوادورا پرسیکا» (salvadora Persica) است. درخت اراک همانند درخت انار با ارتفاع کم، برگ های پهن و همواره سبز، چوب سست و خاردار، گل های سفید یا سرخ رنگ، میوه خوشه ای مانند انگور و سبز رنگ و اندکی تلخ است که برخی آن را می خورند. در طب سنتی، از میوه و برگ این درخت برای درمان بسیاری از دردها بهره می بردند. از شاخه این درخت، چوب مسواک گرفته می شود.

[ویکی حج] اراک (مکان). اَراک، مکانی نزدیک نَمِرَه در مرز عَرَفات. از آن رو که در این محل، درخت اراک می روید، به آن اراک می گویند. این سرزمین محل وقوف مشرکان قریش در روزگار جاهلیت بوده است. پیامبر اسلام(ص) و سپاه اسلام، در فتح آمِد، در این مکان مستقر شدند و ده هزار شعله آتش روشن کردند. بنابر روایات، وقوف باید در عرفات صورت گیرد و وقوف در سرزمین اراک جایز نیست.
اَراک مکانی در سرزمین عَرَفات به طرف شام و نزدیک نَمِرَه است. گفته اند اراک منزلگاهی در عرفات از ناحیه شام است، چنان که نمره منزلگاهی از ناحیه یمن است. برخی نیز گفته اند که بخشی از اراک در جهت شام و بخش دیگر آن در جهت یمن است. سرزمین اراک از مکان هایی است که در آن درخت اراک می روید و از این رو، به آن وادی اراک گفته اند.
برپایه گزارش های تاریخی، مشرکان قریش در روزگار جاهلیت به رغم اینکه وقوف در عَرَفات از مناسک حج ابراهیم(ع) به شمار می آمد، برخلاف دیگر حج گزاران وقوف را در سرزمین اراک به جا می آوردند.

دانشنامه عمومی

آراک. آراک یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که در شهرستان تدمر واقع شده است. [ ۱]
آراک ۱۱۱ نفر جمعیت دارد.
عکس آراک

اراک (داغستان). اراک ( به لاتین: Arak ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در داغستان واقع شده است. [ ۱]
عکس اراک (داغستان)عکس اراک (داغستان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

اراک تلفظ فارسی عراق.
تا زمان قاجار استان مرکزی عراق نامیده می شد و به شهر اراک سلطان آباد می گفتند.
اراک معرب عراق معرب ایراک گرفته شده از ترکی به معنای سرزمینهای دور دست
استان مرکزی به عنوان پایتخت صنعتی ایران تقریبا در مرکز ایران قرار دارد.
به گزارش�گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان�، استان مرکزی به عنوان پایتخت صنعتی ایران تقریبا در مرکز ایران قرار دارد. بزرگترین شهر و مرکز استان مرکزی کلان شهراراک می باشد. در روزگار کهن این شهر عراق نام داشت که در زمان تسلط اعراب بر ایران عراق عجم نامیده می شد که شامل بسیاری از استانهای همجوار امروزی می شد. این استان از شمال به استان های تهران، البرز و قزوین، از غرب به استان همدان، از جنوب به استان های لرستان و اصفهان و از شرق به استان های تهران، قم و اصفهان محدود است. این استان با مساحتی معادل ۲۹٬۵۳۰ کیلومتر مربع حدود ۱، ۸۲ درصد از مساحت کل کشور را به خود اختصاص داده است. بر اساس آخرین تقسیمات کشوری، استان مرکزی دارای ۱۲ شهرستان، ۲۳ بخش، ۳۲ شهر، ۶۶ دهستان و ۱٬۳۹۴ آبادی دارای سکنه و ۴۶ آبادی خالی از سکنه است. مرکز این استان شهر اراک است. شهرستانهای این استان عبارت اند از: محلات، اراک، ساوه، تفرش، خمین، فراهان، دلیجان، شازند، آشتیان، کمیجان، زرندیه و خنداب.
...
[مشاهده متن کامل]

زبان :
بیشتر مردم استان مرکزی به زبان فارسی سخن می گویند. زبان ترکی نیز در اکثر روستاهای اطراف اراک ، سربند و ساوه رایج است . در دلیجان مردم به زبان راجی حرف می زنند که ریشه در زبانها و واژه های دوره مادی دارد.
در خصوص زبان راجی باید گفت که نشانه های آن در بخشی از مرکز ایران چون دلیجان و محلات و نراق و . . . برجای مانده است . �
زبان ترکی:
زبانی اصلی اکثریت نقاط روستایی شهر ساوه می باشد ولی فارسی تنها در شهر ساوه شهر مأمونیه و در روستاهای آوه و الوسجرد ، زبان اصلی مردم می باشد و در سایر نقاط به عنوان زبان دوم با آن محاوره می شود . اما زبان کردی در روستای قره چای و شهر ساوه رایج می باشد . زبان ارمنی فقط در روستاهای چناقچی بالا و لار ساوه رایج است . گویش الویری از مشتقات زبان پهلوی میانه بوده و به گویش تاتی معروف است .
شهرستان محلات به زبان فارسی سخن می گویند . گویش اهالی روستای بزیجان محلات ترکی با لهجه محلی است تمامی اهالی به زبان ترکی صحبت می کنند و همچنین همگی اهالی کاملاً به زبان فارسی مسلط می باشند .
گویش اهالی کوه سفید محلات فارسی با لهجه محلی است که در گذشته به لری صحبت می کردند اما امروزه حتی افراد مسن نیز لری را به خاطر نمی آورند. نیم وری ها گویش رایج خودشان را فارسی می نامند و گویش اهالی همه نقاط اطراف را متوجه می شوند بجز دلیجان که راجی است . گویش اهالی گل چشمه محلات گویش خود را لفظ فارسی می نامند و گویش نقاط همجوار را به خوبی می فهمند بجز گویش اهالی دلیجان .
�تفاوت گویش گل چشمه با دیگر نقاط این است که دو حرف ً ح ً و ً ع ً را مانند عرب زبانان ادا می کنند . اما اهالی نینه محلات به دو دسته بختیاری و زندی تقسیم می شود که بختیاری ها به لری و زندی ها به لکی صحبت می کنند . گویش مشترک بین دو طایفه لری است لازم به ذکر است که لری و لکی رایج در روستا به شدت با فارسی آمیخته شده و اغلب کلمات محاوره ای فارسی است . اهالی نینه محلات همگی به فارسی مسلط هستند . گویش روستای یکه چاه محلات فارسی با لهجه محلی است که به گفته اهالی روستاهای دیگر خراسانی صحبت می کنند و لهجه شان متفاوت با دیگر روستاها است اما در برقراری ارتباط با اهالی نقاط دیگر مشکلی ندارند.
شهرستان خمین از مراکزی است که به علت وجود دشت های حاصلخیز مهاجر پذیر بوده است و اقوام مختلف در این منطقه به چشم می خورد . گروه های مهاجر به همراه فرهنگ و زبان مخصوص به خویش وارد شدند و بر اثر مرور زمان و در طی سالها در تبادلات فراوانی که با همسایگان داشتند . علاوه بر تأثیر گذاری ، تأثیر پذیری نیز داشتند . کما اینکه امروزه در گروه های ترک زبان منطقه به خوبی مشاهده می شود که زبان ترکی کم کم به دست فراموشی سپرده می شود و بجزء چند روستا جوانان رغبتی به یادگیری و استفاده از آن ، ندارند . در شهر خمین زبان های ترکی و لری نیز رواج دارد . در روستاهای مکان و خوگان فارسی نیز تکلم می شود . در میان مناطق بررسی شده در شهرستان خمین زبان ترکی در غرب _ شرق و شمال و زبان فارسی در مرکز و جنوب رواج دارد . روستاهای اطراف شهر خمین فارس زبان هستند .
همسایگان روستای مکان ترک زبانند ، همسایگان روستای خوگان نیز همچنین ترک زبان هستند . در نزدیکی روستای ریحان علیا ، روستای فرنق ، آشمسیان اهالی برجک لر زبان هستند و بقیه به فارسی سخن می گویند.
روستاهای اطراف قیدو هما فارس زبان هستند . در شهر خمین و روستای قیدو جوان ها از زبان زرگری برای شوخی و مزاح استفاده می کنند . در بقیه نقاط بررسی شده زبان ساختگی وجود ندارد.
در طبقه بندی لهجه های ایرانی ، آشتیانی از زمره لهجه های مرکزی ایران به شمار می آید و با لهجه های وفسی و امره ای قرابت دارد . تنها آثار مکتوب قدیمی به این لهجه ، اشعار میرزا محمد علی بیدل آشتیانی ( سده 11 ق / 17 م ) است که در اصفهان پایتخت صفویان مستوفی بود . از مختصات این لهجه به کار رفتن ( ژ ) در وسط و آخر کلمات ، غالباً به جای ( ج ) فارسی است مانند واجب = واژو ، کاج = کاژ . اهالی شهر آشتیان فارسی زبان می باشند اما لهجه آشتیانی که تا چند دهه پیش متداول بوده امروزه به ندرت توسط کهنسالان بکار می رود.
در دلیجان همانطور که پیشتر اشاره شد اهالی به زبان فارسی سخن می گویند اما در بعضی نقاط گویش راجی ، رایجی یا دلیجانی حرف می زنند . گویش دلیجانی ( راجی ، رایجی ) بازمانده زبان باستانی ایران است . ً راجی ، منسوب و معرب ری است که به عبارتی به ری نسبت داده شده است . این واژه از دو جزء راج و ی شکل گرفته است و در کتب تاریخی گاه به صورت گویش ( ( رازی ) ) از آن نام برده شده است . راج ، معر ( ( راگ ) ) است که در زبان پهلوی نام شهر ری بوده است . تا حدود هشتاد سال پیش در شهر دلیجان و نراق ( به خصوص محلات قدیمی آن مثل دنیاداران و پایین ) مردم با گویش راجی صحبت می کردند . اما امروزه به سبب ورود تلویزیون ، این لهجه زیر نفوذ زبان فارسی قرار گرفته و تنها سالخوردگان واژه ها و جمله هایی از آن را به یاد دارند و در برخی روستاها سالخوردگان فقط با این بهجه سخن می گویند و فارسی بلد نیستند . امروزه جوانان گرایش به سخن گفتن با این گویش را ندارند و به یقین می توان گفت که رو به فراموشی است . تعدادی از مهاجرین نیز به لهجه های خود سخن می گویند :که عبارتند از :
زندی ها: به زبان لکی سخن می گویند�
لرها: به زبان لری سخن می گویند
بختیاری ها: نیز به زبان لری حرف می زنند.
منطقه سربند آخرین نقطه ترکیب و اختلاط زبانی است که از یک سو ترکی و از دیگری فارسی ، لری _ ارمنی و کردی در تضاد و تجانس با یکدیگرند اگر چه چند اقلیت ارامنه بقیه سعی دارند خود را فارسی زبان جلوه دهند لیکن گویش محلی بویژه با لهجه های کاملاً آشکار نشان از وجود چند زبانی را در منطقه می نماید.
مثلا در مالمیر و قائیدان که مردمی با چهره های گویش لری و محلی دارند زبان خود را فارسی می دانند و گاه ابراز می دارند که ما نه ترکیم و نه لر هستیم و زبان بخصوصی داریم مثلاً به من مفی گوییم ( م ) در حالیکه لرها می گویند ( مو ) در نظر اینگونه افراد جنسیت فارسی برتری دارد که نشان از یک اندیشه پوچ و ساده گرایانه است و این در حالی است که در منطقه لر نشین یک لر با افتخار خود را لر می نامد.
گرچه ریشه زبان فارسی و کردی و ارمنی و گویش لری همبستگی تام دارند لیکن تغییرات صوری و اشکال مذهبی آنها را از هم جدا نمود . زبان کردی فقط بصورت ایلی �کلهر� وجود دارد روستاهای فارسی نشین به نسبت بیشتر از روستاهای ترک نشین است و در زبان ایشان ته لهجه ای دیده می شود.
زبان ترکی برخی از اهالی این منطقه منشعب از آسیای مرکزی است . گویش لری منشعب از کردی که همانطور که اشاره شد برخی از افراد این مناطق بدان سخن می گویند.
صنایع دستی و سوغاتی ها
صنایع دستی و سوغات مشهور استان
1 - �اراک, �گیو کشی معروف به گیوه سنجان - کشمش - انگور - نان شیرینی زولبیا - بامیه - قالی و قالیچه ساروق
2 - �آشتیان, صابون
3 - �تفرش, �گردو - سیر
4 - �ساوه, �انار
5 - �محلات, �گل - حلوا شکری

اراک
استان مرکزی ( با میانِگی شهر اراک ) نه در مرکز و میانه ایران است و نه مرکز و پایتخت بوده، فقط از روی اینکه زمانی بخشی از استان مرکز یعنی تهران بود، این نام مرکزی روی آن مانده.
چند سال پیش می خواستند برای این استان نام دیگری گذارند که بی سرانجام ماند ولی بایسته و شایسته است که این نام بیهوده و پوچ از روی این استان برداشته شود.
...
[مشاهده متن کامل]

بخشی از این استان، سرزمین فراهان است که پیشتر دارای گستره بزرگتری در حد و اندازه یک استان هم بوده و بزرگانی مانند امیرکبیر، میرزا ابوالقاسم قائم مقام و. . از آن برخاسته اند، خود نام فراهان نیز نامی کهن است.
می توان از نام فراهان برای نامیدن این استان بهره برد:
استان فراهان

واژه عراق
معادل ابجد 371
تعداد حروف 4
تلفظ 'a ( e ) rāq
نقش دستوری اسم خاص مکان
ترکیب ( اسم ) [عربی: عِراق، مٲخوذ از فارسی: اراک]
مختصات ( عِ یا عَ ) [ ع . ]
آواشناسی 'arAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ واژه های سره
ببین اراکی جان خورک هارو باید کرد
اصلا خدا هم ترک!!!
به شما چه رپتی داره که واژه های فارسی رو ریشه تراشی ترکی میکنین احمقا مگه کمبود دارین آخه حقارت تا کجا دیگه
اراک:در زبان ترکی به معنی مرد سفید
معانی به ترتیب میزان استفاده:
۱. نام شهرستان مرکزی استان مرکزی است.
۲. اشاره به درختی گرمسیر، با برگ های پهن و همیشه سبز، گل های سرخ و سپید و میوه ای خوشه ای دارد که در گذشته از چوب نامقاومش مسواک می ساختند.
...
[مشاهده متن کامل]

۳. نام یکی از مناطق سرزمین شام می باشد.
۴. یک دسته از نوشیدنی های پرطرف دار الکلی[ تقطیری] است که اغلب در کشورهای آسیایی، از میوه نارگیل، نیشکر و. . . تهیه می شود.

اراک :برای نام اراک معنایی متعددی برده شده، از جمله به معنای پایتخت، تخت پادشاهی، همچنین در دوره باستان به مرکز فلات ایران، ایرانستان و ایرانک گفته میشد، که در قرن یازدهم میلادی جغرافی نویسان مسلمان این
...
[مشاهده متن کامل]
منطقه یا سرزمین اراک را بصورت عربی آن عراق تبدیل کردن که برای تخصیص آن از عراق عرب به آن عراق اعجم گفتن که در دوره رضا شاه نام قدیمی را برگرداند که این نام صرفا به شهر سلطان آباد اطلاق شد.

سجده برخاک
اراگ ( اراک ) عجم::اراک فارس
اراگ عرب::عراق عرب
اراگ اسم کاملا فارسی و جمع ارگ است
اعراب با تصرف ایران نام ارگ های ساسانی ( ایوان مداین:طاق کسری:ارگ ساسانی ) در شهر تیسفون ( بغداد ) را
عراق تلفظ کردند
اراگ:اراک، ارگ ها
اراگ::عراق
اراک یا ایراک واژه ای ترکی است بهمعنی اوزاق یعنی دور و علت نامگذاری دوری عراق عرب و عراق عجم از پایتخت یعنی تبریز بوده است و بیش از آنکه نام شهر باشد نام منطقه جغرافیایی بوده است
از اینسایکلوپدیای آذربایجان!
Azrbaycan_toponimlrinin_ensiklopedik_l. pdf
Arakel oykonimi t�rk
dillərindəki 'arak' və el s�zlərindən ibarət olub, "su, �ay kənarında yerləĢən kənd,
oba" mənasına uyğundur. �elyabinsk vilayətinin Sila�eki kəndi 1968 - ci ilədək
جزیره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس